طـرفداری- تیم مورینیو از بازیکنان زیر تشکیل شده است: پتر چک؛ خاویر زانتی، جان تری، ریکاردو کاروالیو، ویلیام گالاس؛ کلود ماکه له له، فرانک لمپارد، مسوت اوزیل، ادن هازارد؛ دیدیه دروگبا، کریستیانو رونالدو
در تیم مورینیو جایی برای ایکر کاسیاس یا سرخیو راموس یا حتی سامی خدیرا وجود نداشت. این مربی سپس به طور گسترده در مورد کارنامه خود صحبت کرده است:
مسیـر حرفه ای: "فکر می کنم مشکلی دارم، که در تمام زمینه های مربوط به کار از وقتی که آغاز کرده ام بهتر می شوم. در مناطق بسیاری تکامل وجود داشته است - نحوه بازی خوانی من؛ نحوه آماده شدن برای مسابقه؛ نحوه تمرینات؛ روش ها،... من احساس بهتر و بهتری دارم. اما یک نقطه وجود دارد که نمی توانم تغییرش دهم: وقتی با رسانه ها روبرو می شوم هرگز یک آدم ریاکار و دو رو نیستم."
زمان تفـکر: "من نیاز به زمان دارم تا تنها باشم. می دانید، در فوتبال، من چندان مسن نیستم. در 52 سالگی شاید 20 سال برای مربیگری پیش رو داشته باشم. اما در مورد خودم احساس می کنم، شاید شما بگویید 'روباه پیر' هستم. هیچ چیز مرا نمی ترساند، هیچ چیز بیش از حد مرا نگران نمی کند؛ اینطور به نظر می رسد که هیچ اتفاق تازه ای نمی تواند برای من رخ دهد. من در کنترل این احساسات بسیار بسیار استوار هستم اما به زمان نیاز دارم تا فکر کنم. نه اینکه نیمه شب بیدار شده و نگران مصدومیت یک نفر یا تاکتیک برای فلان مسابقه باشم. من نیاز به تفکر دارم، من نیاز دارم تا مشکلات را پیش بینی کنم. من به زمانم نیاز دارم."
یک پله بالا رفتن (پیشرفت): "من مربی بچه های 16 ساله بودم. حالا مربی بهترین بازیکنان دنیا هستم، و مهمترین نکته این نیست که شما از نقطه نظر فنی آماده شوید؛ مهمترین چیز رابطه ای است که با شخص برقرار می کنید. البته که به دانش و ظرفیت تجزیه و تحلیل همه چیز نیاز دارید. اما مرکز همه چیز رابطه و همدلی است، نه تنها با افراد بلکه با کل تیم. و برای رسیدن به آن همدلی همه ما باید چیزی را تسلیم کنیم. این در مورد ایجاد رابطه ای مناسب و بی نقص بین من و شما نیست؛ بلکه در مورد برقراری رابطه ای مناسب با گروه است، چون گروه برنده می شود؛ این افراد نیستند که برنده چیزها می شوند."
استدلال علیه توپ طلا و فردگرایی در فوتبال: "فکر می کنم ونگر چیزی گفت که جالب است؛ او مخالف توپ طلا است و فکر می کنم حق دارد، چرا که در این لحظه فوتبال کمی مفهموم تیمی خود را از دست داده است و بیشتر روی فرد تمرکز می کند. ما همیشه به عملکرد های فردی، آمار فردی و بازیکنی که دوندگی بیشتری دارد نگاه می کنیم. چون شما در یک مسابقه 11 کیلومتر دویده اید و من 9 کیلومتر دویده ام، پس بهتر از من کار کرده اید؟ شاید نه! شاید 9 کیلومتر من مهم تر از 11 کیلومتر شما باشد.
"از نظر من فوتبال یک ورزش جمعی است. از بازیکن انفرادی در صورتی استقبال می شود که بخواهید گروه را بهتر کنید. اما شما باید برای ما کار کنید، نه اینکه ما برای شما کار کنیم. وقتی یک بازیکن سطح بالا می آید، تیم از قبل آنجا بوده است. این او نیست که برای کشف تیم آمده است، مثل کریستف کلمب که آمریکا را کشف کرد. نه، نه، شما می آیید تا به ما برای بهتر شدن کمک کنید. و به عنوان مربی شما باید هر روز این پیام را بدهید - نه با سخنرانی یا کلمات. این در مورد بازخورد چیزی است که بازیکنان در رابطه با رفتار شما مشاهده می کنند - نحوه واکنش شما به این بازیکن و آن بازیکن؛ همدلی با این یکی و آن یکی.
"تنها چیزی که شما نمی توانید به یک بازیکن بدهید استعداد است. اما می توانید به درستی روی استعداد های او کار کنید به طوریکه وی نیاز های تیم را درک کند؟ آیا او پسر باهوشی است و منتظر است تا برای بهتر شدن به وی کمک کنید؟ آیا او خودخواه است؟ که در این صورت متقاعد کردن وی برای اینکه تیم مهمتر از او می باشد، سخت تر خواهد بود. من در تمام باشگاه هایی که کار کرده ام چنین نوع از بازیکنان را داشته ام. در هیچ کجا گروه بی نقصی وجود ندارد اما اگر از من بپرسید که در یک بازیکن مهمترین چیز چیست؟ می گویم: استعداد."