اسطوره78 سایت طرفداری
بیمه حضرت مارکو(ع)
از هژبری نترس
تو تو قلب مارکو قرنطینه ای
در نزد توئم دهانم باران
کونم باران
همه چیم باران
شادم ولی بی حس
کیرم تو بی تی اس
پسته پسته اکبری
هلوشو بدم لیموشو بدم
کدومو بدم؟!
بده فرشاد
قطعا هرکس بیشتر گل بزنه
بیشتر معتاد میشه
کارگر در زیر کار و دخترک در زیر یار
هردو می نالند اما این کجا و آن کجا
یک منار در اصفهان و یک منار زیر پتو،
هر دو جنبانند اما این کجا و آن کجا
دختر دروازه غار و دختر دریا کنار
هردو عریانند اما این کجا و آن کجا
نو عروس در حجله و جنگجو در کار و زار،
هردو خونین اما این کجا و آن کجا
بند تنبان حمید و کرست تنگ مهین ،
هردو چسبانند اما این کجا و آن کجا
نیزه داران در مصاف و بیضه داران در لحاف،
هردو در رزمند اما این کجا و آن کجا
خشت سازان در بیابان، عشقبازان در اتاق،
هر دو می مالند اما اینکجا و آن کجا
چرخ و دنده زیر ماشین، مرد و زن زیر لحاف،
هر دو در گیرند اما این کجا و آن کجا
میترا با روژ لب، مش حسن با ماله اش،
هردو می مالند اما این کجا و آن کجا
بوسه های دلبر و نقل و نبات و با قلوا،
هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه،
هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا
چکمه سرخ شهین و چکمه شمر لعین،
هردو از چرمند اما این کجا و آن کجا
شهر بی سامان لار و سینه جنبان یار،
هر دو می لرزند اما این كجا و آن كجا
در خاطرت مانده
آن شب که تو را کردم
از خواب خوشت بیدار؟
گفتم که بخور این را
سرخ است و پر از آب است
این سیب خودم چیدم
از آن طرف دیوار
خوردی و خوشت آمد
خنده به لبت آمد
گفتی که بکن حالا
تعریف از این دیدار
من عاشق و تو عاشق
گفتم که بده، دادی
وآنگاه فشردم من
دستان تو را ای یار
شب بود و نفهمیدی
در پشت تو بنشستم
تا صبح تو را کردم
هر لحظه دعا بسیار
آن شب شب خوبی بود
هی کردم و هی دادی
من گریه برای تو
تو عشق به این دلدار
آخرین حضور 3 سال 3 ماه قبل
عضویت از 4 سال 8 ماه قبل