با توام بی حضور تو میبینی تا کجا به انتظار
بی منی با حضور من وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند...
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم
وهرشب بغض گلویت را در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم
و تو هرگز ندانستی که زخم هایت
زخم های مکررم بودند
نخ های آبی ام تمام شده اند و گل های بقچه چهل تیکه دلم نا تمام مانده اند.
((باید پیش از بند آمدن باران بمیرم))🌧💔
آخرین حضور 4 سال ۱ ماه قبل
عضویت از 5 سال 6 ماه قبل