بسم الله الرحمن الرحیم
اولا سلام به تو دوستی که پشت لپتاپ یا موبایل نشستی و داری این متن می خونی.
ثانیا رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم فرمود :هركس كه من مولا و صاحب اختيار او هستم اين علی مولا و صاحب اختيار اوست. هان اي مردمان! او را برتر دانيد، كه خداوند او را برگزيده، و پيشوايی او را بپذيريد، كه خداوند، او را برپای داشته است. او از سوي خدا امام است و هر که در سخنان امروزم ترديد کند، در تمامی رسالتم شک کرده است و او علی بن ابی طالب برادر و وصی من است و سرپرستی و به ولايت پذيرفتن او حکمی است از جانب خداوند که بر من فرو فرستاده است
ثالثا جونم واسط(از قصد اشتباه نوشتم) بگه که شیعه ی مرتضی علیم(ع) افتخار هم می کنم. تا جاییم که می دونم «پر طاووس گران است به کرکس ندهندش» پس نتیجه اینکه یه ای طور چیزایی تو خودم دارم. اگر تا اینجا خوندی فکر که امل،عقب مونده، متحجر و...اَم خب چی بگم نظرت برای خودت محترمه.
اگه تا اینجا خوندی و حوصله سر نرفته و می خوای بازم ادامه بدی باید بگم که خیلی فضو_(وزارت ارشاد اومد) خیلی کنجکاوی.
می خوای از خودم برات بگم اما من هر چی دارم از مولایم دارم پس بذار از او برات بگم:
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهرهات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبهخوانیتان منبر شما
نفرین فاطمه شده صد شکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
آقا دعا کنید که در زندگیمان
باشیم ای ذخیرۀ حق، یاور شما
ای چشمۀ زلال الهی! ظهور کن
ماتشنهایم! تشنه لب کوثر شما
فرمودهای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنتنۀ خیبر شما
بیرون بکش ز خاک دو تا غاصب فدک
این انتقام گشته به حق باور شما
روز ظهور نعره زنی جدی الحسین
کرببلاست چون هدف آخر شما
یا یک بحر طویل از حمیدرضا برقعی:
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی...
اما اما من هم می دانم که فقط فقط شعار میدهم:
اي كه دائم به جهان منتظرمنتظري
گيري از مردم دانا ز ظهورش خبري
روز و شب ذكر زبان تو بود يا مهدي
در فراقش غم دل داري و اشك بصري
فرض كن، حضرت مهدي به تو ظاهر گردد
بر در خانه و يا بر سر كوي و گذري
ظاهرت هست چناني كه خجالت نكشي
باطنت هست پسنديده ي صاحب نظري؟
حاضري گوشي همراه توراچك بكند
باچنين فرض كه درحافظه دستي نبري
ديده اي هست تو را قابل ديدار امام
مي تواني تو به خورشيد جمالش نگري؟
خانه ات لايق او هست كه مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست كه نزدش ببري؟
پول بي شبهه و سالم ز همه دارائيت
داري آنقدر كه يك هديه برايش بخري؟
گر بپرسد ثمرت چيست تو از طول حيات
داري از بهر ارائه سند مختصري؟
ور بپرسد عملت چيست ز بگذشتن عمر
در عملكرد تو باشد عمل معتبري؟
برده اي نان و غذا بهر مساكين يك شب
يا تو داري ز يتيمان و فقيران خبري؟
در پي امر به معروف و نهي از منكر
بوده اي بهر محبان ولايت سپري؟
هيچ گه داشته اي بهر ظهور حضرت
ناله نيمه شب و ذكر دعاي سحري؟
آن چنان هست كه افسرده و غمگين نشوي
گر بگيرد " سِمت تو" بدهد بر دگري؟
داري آمادگي آنكه اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا در گذري؟
واقفي از عمل خويش تو بيش از دگران
مي توان گفت تو را شيعه اثني عشري ؟
گر از اين جمله كه گفتم همه را دارايي
خوش به حال تو كه خود ساخته و منتظري
ور از اين گفته تو را هست قصوري بيگي
توبه كن بلكه ز محبوب بيابي اثري
فقط دو بیت شعر دیگه می نویسم چون می دونم حوصله ندارید:
راستین مردی رسد با تیغ کج
شیعیان:"الصبر مفتاح الفرج "
باید از خویش بپرسیم که چرا حجت حق(عج)
خیمه را امن تر از خانه ی ما می داند
یه نکته ی دیگه عشق فقط چهار حرف داره.
حرفم تمام
یا علی (ع) مدد
الهم عجل لولیک الفرج.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.