تعصب ارژانتین و اون پیراهن دورنگ رو ۳۳ ساله میکشم
با مارادونا، کانیگیا، گوی گوچه آ عاشق شدم. عاشق تیم ملی آرژانتین
و هیچ تیم باشگاهی جای اون عشق رو نگرفت.
تازه بعد ارژانتین هم طرفدار دو اتیشه المان شدم نه یه تیم باشگاهی
برا همین اول طرفدار میلان و مالدینی بودم، بعد مارسی واسه دزایی، بعدتر رئالی شدم واسه زامورانو، بعدش کلا ارسنال برگ کمپ و ونگر و هانری، همزمان والنسیا گوپر و مندیتا،
دشمن یک بارسلونا بودم بخاطر برزیلی زیادش و لوییز فیگو ،
از ۱۹۹۹ ولی کلا تیم باشگاهیم بعد اون فینال معروف شد بایرن مونیخ، عشق اولی کان و افنبرگ داشتیم.
وقتی هم زانتی داشت اسطوره اینتر میشد و کامبیاسو و ساموئل هم بودن اینتر شد دومین تیم کنار بایرن.
بزرگترین اسطوره ام بعد باتیستوتا ، زیدان بود و حتی واسم از اون بزرگتر شد.
پس از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ بعد بایرن رئالی سرسخت بودم.
تو فینال ۲۰۰۶ سی ال ارسنالی بودم و متنفر از بارسلونا.
بعد هم که عاشق لیورپول شدم باز کنار بایرن که تیم اولم بود بخاطر جرارد و استایل بی تکرارش.
تا ۲۰۰۹ که رونالدینیو برزیلی و ریکارد رفتن و اون هیولای بارسا و مسی و پپ ظهور کردن.
و همچنان عاشق بایرن .
سالها طرفدار هر دو اینها که ترجیحم بایرن با درخشش مسی بدون موفقیت بارسا بود.
و حالا هم که عاشق سبک پپ و کاراکتر تن هاخ و البته بایرن مونیخ
همه اینها رو گفتم.
اما....
برا من فوتبال یعنی آرژانتین،
بازی باشگاهی حکم کل کل داره ولی آرژانتین تو جام جهانی و کلا جام جهانی یعنی زندگی.
بعنی ۴ سال شب و روز کنی تا اون یکماه تو بهشت باشی.
فوتبال تمیز و بی ادعا واسم ایده آله، هر باشگاهی که باشه.
دوستان هم نسل من شاید بهتر درک کنن ما تعصبمون رو رکی کشورها میکشیدیم و بعد عاشق باشگاه میشدیم مثل باجو ایتالیا ۹۴ که خیلیا رو یووننوسی کرد ولی بعد ا ن نسل و یا قوی شدن و جذاب شدن یو سی ال نسل بعد ما طرفدار باشگاههای اصیل اروپا شدن.
همیشه دوست داشتم یه باشگاه یا بازیکن رو بخ اندازه البی سلسته یا باتیستوتا دوست داشته باشم
نشد که نشد که نشد.
در اخر ، دشمن قسم خورده برزیل و کریس رونالدو ام.