نه چندان دوستی دارم دلاویز
که گر روزی بیفتم، گویدم: خیز!
نه چندانم کسی در خیل پیداست
که گر میرم کند بالینِ من راست
اگر صد سال در چاهی نشینم
کسی جز آهِ خود بالا نبینم
وگر گردم به کوه و دشت صد سال
به جز سایه کسم ناید به دنبال
مبادا کس بدین بیخانمانی
بدین تلخی چه باید زندگانی؟
آخرین حضور 7 ساعت 12 دقیقه قبل
عضویت از 9 سال 3 ماه قبل