طرفداری-
پس گفتار: چالش بعدی
اتهامات بسیاری در مورد من و همدم ثابت مربیان، یعنی نوشیدن مطرح شده است. اگر آنطور که داستانهای زننده برخی روایت میکنند اهل نوشیدن بودم، احتمالا سالها پیش مرده بودم. سعی میکنم موضوع را شفاف کنم. زیاد مینوشم. در نگاه کسی که اهل نوشیدن نیست، زیاد مینوشم. مشکل اصلی این است که نوشیدن به جزئی از مربیگری تبدیل شده است. وقتی در باشگاهی با ارزشهای تثبیت شده کار میکنید -جز هارتلپول- نوشیدنی همیشه در دسترس است. اگر بخواهید، همیشه هست. آماده و رایگان منتظر نوشیدن است. این شغل طوری است که مالک باشگاه بگوید راحت باش، هر طور که دوست داری.
با رئیس مینوشید. گاهی با ژورنالیستهایی که برای صحبت میآیند. دوستان و همکاران، به خصوص پس از مسابقات؛ کنار هم مینشینید و گیلاسی شامپاین یا نوشیدنی گران قیمت دیگری مینوشید. دوشنبه که میآید، شیشههای خالی را میبرند و جایگزین میشوند. فرقی ندارد در اتاق هیئت مدیره باشید یا استودیوی تلویزیونی، نوشیدن در باشگاههای حرفهای فوتبال متداول، فراوان و طبق مد روز است.
برای جشن گرفتن یک پیروزی مینوشید. در قیاس با معاصران، بیش از سایرین پیروزی داشتهام. گاهی برای کم کردن اثر یک درد، برای کنار زدن غم و اندوه مینوشید. اما عملکرد من نشان داد که کیفیت و قضاوت من تحت تاثیر الکل قرار نگرفته است. نوشیدن، دلیل سقوط فارست از لیگ برتر نبود. دلیل آن را در جای دیگری از کتاب پیدا کنید.
با توجه به حضور همیشگی نوشیدنی، اگر مواظب نباشید، نوشیدن به عادتی دشوار برای ترک تبدیل میشود. برای من به عادتی تبدیل شده که باید به یکباره کنار گذاشته شود. این را چالش بعدی خود میدانم. هرگاه که زندگی چالشی مقابل من قرارداده، از آن عبور کردهام. چه کسی فکر میکرد دربی کانتی به درد نخور، بتواند به قهرمان انگلستان تبدیل شود؟ این کار را من کردم. چه کسی فکر میکرد دیو ماکای پیشنهاد باشگاه محبوبش هارتس را رد کند و به یک مربی تازهکار با لباس مندرس بپیوندد که به او گفته بود میخواهد کارهایی بزرگ در شمال شرق انجام دهد؟ من بودم.
چه کسی فکر میکرد یک مربی بتواند از یک دوره چهل و چهار روزه در یک باشگاه بزرگ، خود را باز یابد و در صف بزرگترین مربیان تمام اعصار جا بگیرد؟ آن مربی، من بودم. چه کسی فکر میکرد کاری که در دربی انجام شد، با ناتینگهام فارست تکرار شود و حتی از آن هم پیشی بگیرد؟ مربی آن تیم، من بودم. چه کسی فکر میکرد بعد از قهرمانی اروپا، بتوانیم آن جام را تکرار کنیم؛ اینکه اسم فارست را کنار تیمهای بزرگ تاریخ مانند رئال مادرید، لیورپول، بنفیکا، آژاکس، بایرن مونیخ، اینتر و میلان بگذاریم؟ من این کار را انجام دادم. چه کسی فکر میکرد یک فوتبالیست گستاخ و خودرای که دوران بازیاش در بهترین روزها به اتمام رسید، دوره مربیگری بهتری برای خود به عنوان یک مربی گستاخ و خودرای بسازد؟ من بودم.
اوقاتی بود که کنترل میزان مصرف الکل از دستم خارج شد. همینطور هفتههایی شد که لب به آن نزدم، گاهی حتی به ماه رسید. هیچوقت نوشیدن را به عنوان مشکلی بزرگ در زندگیام ندیدم. خانواده نگرانیهایی دارند و گاهی باید به خاطر سلامتیام بیشتر مراقبت کنم. حق با آنهاست. مانند تمام موانع دیگر، همه چالشهای دیگری که داشتهام، با این یکی هم روبرو میشوم، با آن یقه به یقه میشوم و کنترلش را در دست میگیرم تا نیازی نباشد کسی نگران من باشد. مانند تمام چالشهایی که تاکنون داشتهام، این یکی هم شکست خواهد خورد.
هر قدمی که لازم باشد با کمک خانواده و دوستان برمیدارم. کسی نمیتواند به برایان کلاف برچسب دائمالخمر بزند؛ نگویند او کسی است که نتوانست مقابل یک عادت سربلند بیرون بیاید. شکستش میدهم. حتی اگر لازم باشد مقابل دستگاه خشککن بنشینم.