رویا همیشه بی انتهاست، و چه زیباست پرنده ای بر بام خیال. این بار برای نگارش چندیادداشت کوله بارم -داده های مرئی فوتبال- را بستم و در خیالم به جزیره شگفت انگیز سفر کردم. من در این سفر، فاصله ی زمین تا آسمان را حد فاصل خاکستر باقی مانده هواپیما وست بروم و ستاره دور دست و درخشان جزیره اندازه گرفتم و سپس در هوای همیشه بارانی لندن قدم زدم.
گاهی لا به لای ذهن پر شده از سطر هایی با چارچوب های کهنه به دنبال تعبیر های تازه ای می روم تا به یک گروه هویت جدیدی بدهم، ولی آن ها کسانی هستند که به هر واژه و تعبیر کهنه ای هویت می دهند. کسانی که سال ها آسمان بالای سرشان سرخ بود، ولی قلبشان آبی ماند و عشق سیتی بر آنها دمیده شد تا حالا نفس هایشان گرم باشد. آن ها که مثل شخصیت مکس در فیلم وثیقه، تا نیمه های داستان انسان خیال پرداز و منفعلی بودند، حالا تصمیم گرفته اند رویاهایشان را در حقیقت جست و جو کنند. مکس قرار نبود قهرمان قصه شود، اما در انتها تنها کسی بود که استحاله ها را می توانستیم در او مشاهده کنیم، او به قهرمان قصه تبدیل شد؛ ناگهانی و البته باور پذیر.
امسال فتح جزیره به دست شهروندانش متفاوت با سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ بوده، به زلالی آبِ چشمه ای در دل کوه. تن پوش آنها از ابتدا به سان قهرمانان بود. سیتی تیم متوازنی نسبت به پارسال بود، مندی از موناکو، کایل واکر از تاتنهام و دنیلو از رئال پا به اتحاد گذاشته بودند تا دیوار دفاعی را تقویت کنند. اگر چه این بازیکنان مدافعان پر اشتباهی بودند ولی توانستند بازیگران خوبی برای تئاتر گواردیولا باشند. کارگردانی سبک دار گواردیولا در ساحل جزیره جواب داد. او به سبک خودش قهرمان شد؛ حفظ توپ بالا با دو هدف: ایجاد موقعیت خطرناک روی دروازه حریف، جلو گیری از ایجاد فرصت گلزنی برای تیم حریف. اگر مدافعان وقتی تحت فشار قرار می گرفتند، خطاهای داشتند اما از قدرت حفظ توپ بالایی نیز بهره مند بودند. ماشین سیتی امسال روی دنده ۴۳۳ ثابت شده بود با سرعت نور.
فقط ۶ تیم توانستند دست انداز این ماشین شوند. امیدوارم طرفداران یونایتد، هادرسفیلد و اورتون از من آزرده خاطر نشوند ولی پیروزی منچستر و تساوی هادرسفیلد و اورتون در شرایط خاصی به دست آمده است. اورتون با یک یار بیشتر -پس از اخراج مشکوک واکر- هادرسفیلد پس از قطعی شدن قهرمانی و یونایتد در زمانی که سیتی آشفته از رقابت با لیورپول بود، با سیتیزن ها رقابت کردند. می ماند برنلی، پالاس و لیورپول.
برنلی با ترکیب ۴۴۲ به مصاف سیتی رفت. شیوه بازی آنها به گونه ای بود که در دفاع جمع می شدند و به محض توپ گیری، آن را به پشت مدافعان سیتی ارسال می کردند تا اشلی بارنز از آن استفاده کند، یک روش خاک خورده که سین دایچ از گنجینه ی فوتبال برداشته بود. پالاس نیز با ترکیب ۴۳۳ و روش مشابه برنلی- تجمع در باکس و ارسال توپ از دفاع به حمله- توانست از کوسه ها امتیاز بگیرد. ولی تیم خلاق، لیورپول بود. آنها با گیگن پرس، منچستر سیتی را از پا در آوردند.
سیتیزن ها امسال با شکستن رکورد های ریز و درشت به پرواز درآمده اند. آیا دوباره به جام می رسند؟ یک لیگ شگفت انگیز دیگر از راه خواهد آمد و روی لحظه های ما خواهد نشست و در آینده ای دور در حافظه مان نقش خواهد بست.