مطلب ارسالی کاربران
لوزی یا خطی؛ مسئله این نیست!
این روزها نحوه بازی و همچنین ارنج ترکیب پرسپولیس،تبدیل به سوژه اصلی رسانه ها و دغدغه هواداران پرشمار این تیم شده است.
سیستم مورد علاقه اغلب هواداران، 4.4.2 لوزی است که بیشتر امکان بازی به بازیکنان فانتزی بازی مثل مسلمان را می دهدتا بازیکن کارگر و جنگنده ای مانند ربیع خواه.و نیز درصد مالکیت و تعداد پاسهای بیشتر، و در یک کلام بازی چشم نوازتری را برای تیم محبوب آنها بدنبال دارد.
برانکو با تکیه بر همین سیستم توانست در فصل 95-96 قهرمانی مقتدرانه بهمراه بیشترین گل زده و کمترین گل خورده را برای سرخپوشان به ارمغان بیاورد،اما در لیگ قهرمانان مسئله کمی متفاوت بود.دریافت هشت گل در شش بازی دور گروهی برای تیمی که میانگین گل خورده کمتر از نیم گل در هر بازی را در لیگ داخلی به ثبت رساند،طعنه آمیز بود و قابل تامل.سرانجام شکست سنگین برابر الهلال در نیمه نهایی، سرمربی سرخ ها را به صرافت تغییر آرایش و استفاده از سیستم 4.4.2 خطی انداخت.یعنی حذف بازیکن پلی میکر پشت مهاجم و اضافه کردن یک هافبک دفاعی بیشتر.
درصد مالکیت کمتر، بازی درگیرانه تر و در اختیار گرفتن فضا و دادن توپ به حریف،سه مشخصه بارز بعنوان فرایند این تغییر بودند و بالطبع در چنین قالبی، بازی دادن به بازیکنان دونده و به اصطلاح رونده تری مثل احمدزاده و امیری، بعنوان دو وینگر راست و چپ در کنار دو هافبک دفاعی تخریبی و درگیر، منطقی تر بنظر می رسد.همانطور که در آرایش لوزی و تملک بیشتر توپ توسط سرخپوشان،نیاز به عنصر خلاقیت و طراحی حملات از سوی مهره هایی مانند مسلمان یا رسن بیشتر حس می شود.
اتخاذ آرایش خطی توسط برانکو از بازی هشتم پرسپولیس در فصل جاری و در برابر استقلال خوزستان آغاز شد و بسیار هم کارساز بوده و آنها را همچون فصل گذشته به نتایج درخور توجه و قهرمانی زودرس رساند، اما اینبار در لیگ قهرمانان تفاوتی آشکار نسبت به فصل قبل رقم خورده و ثبت پنج کلین شیت در هشت دیدار، قرمزها را در صدر جدول کلین شیت در بین همه تیمهای آسیایی قرار داده است.
با این اوصاف برخی از منتقدان نیز بر این باورند که برانکو باید براساس قدرت و نوع بازی رقیب، خطی یا لوزی بودن خط هافبک خود را تعیین کند.
ادعایی که در نگاه اول، پربیراه هم بنظر نمی رسد.صد البته که پروفسور خوش فکر کروات با اجرای صحیح و دقیق هر دو سیستم در هر یک از دو فصل اخیر موفق به کسب عنوان قهرمانی شده است اما باید دید بکار گیری تاکتیک متفاوت و جابجایی نفرات در هر بازی به سان بازیهای فوتبال کامپیوتری امری ساده و قابل دسترس است؟!
یوونتوس آلگری را میتوان بهترین نمونه برای بازی با آرایشها و پلن های متنوع برای هر بازی دانست.حتی در جدال فصل قبل آنها در فرانسه و در برابر موناکو،در طول نود دقیقه،بازی با سه سیستم متفاوت را ازسوی قهرمان ایتالیا شاهد بودیم که تحسین کارشناسان و تحلیلگران را بدنبال داشت.ولی نکته ای که بابد به آن توجه داشت این است که تعداد جلسات تمرینی(تیمی یا انفرادی) و تمرکز بالای بازیکنان تاپ دنیا بر روی فوتبال، آنها را در رسیدن به بلوغ تاکتیکی و اجرای مو به موی فرامین سرمربی یاری می دهد.در حالیکه بازیکنان وطنی فاصله زیادی با استانداردهای حرفه ای مذکور دارند.برای مثالی دیگر میتوان از یورگن کلوپ نام برد که گاهی چهار جلسه تمرین را فقط در یک روز برای شاگردان خود در نظر می گیرد،درحالیکه تعداد جلسات تمرینی بهترین تیم سه سال اخیر ایران(پرسپولیس) بندرت به عدد دو در یک روز می رسد و معمولا به یک جلسه ختم می شود.
در چنین شرایطی باید به برانکو حق داد که برای رساندن بازیکنان خود به پختگی تاکتیکی در قالب یک سیستم هفته ها صبر و ممارست کرده و چندین و چند بازی را با اتخاذ همان یک سیستم پیش ببرد تا آرایش مورد نظرش، به اصطلاح، ملکه ذهن بازیکنان شود.
تغییر سیستم، باعث تغییر در شرح وظایف همه عناصر یک تیم می شود و اجرای درست دو یا چند سیستم مختلف در بازه های زمانی کوتاه، مستلزم تغییر در نگرش و تلاش و جدیت بیشتر همه بازیکنان است، که همانا صورت مسئله میباشد.