خوب من! اضطراب کافی نیست - جسدم را برایت آوردم
هی بریدی سکوت باریدم - بخیه کردی و طاقت آوردم
در تنم زخم و نخ فراوان است - سر هر نخ برای پرواز است
تا برقصاندم، برقصم من - او خداوند خیمه شب باز است
از تبار خروش و طغیان بود - رشته آتشفشانِ بر موهاش
چشم هایش عصاره خورشید - زیر رنگین کمان ابروهاش
با صدایش ترانه هایم را - یک به یک روبراه می کردم
مرده دست پاچه ای بودم - تا به چشمش نگاه می کردم
بدنش را چگونه باید گفت - ساده نیست آنچه در سرم دارم
من که در وصف یک سرانگشتش - یک لغت نامه واژه کم دارم
زندگی اتفاق خوبی بود - آخرش با نگاه بهتر شد
چشم هایت همیشه یادم هست - هر نگاهی به مرگ منجر شد
چشم هایت عقبق اصل یمن - گونه ها قاچ سیب لبنانی
تو بخندی شکسته خواهد شد - قیمت پسته های کرمانی
نرم رویاست جنس حلقومت - حافظ از وصف خسته خواهد شد
وا کن از دکمه دکمه ها بدنت - چشم شیراز بسته خواهد شد
سرو خوش قامت تراشیده - شاخه هایت کجاست پر بزنم؟
حیف از آن ساق پا که با بوسه - زخم محکم تر از تبر بزنم
از کدامین جهان سفر کردی؟ - نَسَبَت از کجای منظومه است؟
که به هر دانه دانه سلولت - جای یک جای دور معلوم است
مردم از دین خروج می کردند - تا تو سمت گناه می رفتی
شهر بی آبرو به هم می ریخت - در خیابان که راه می رفتی
زندگی کردمت بهانه من - غیر تو هر چه زنده را کشتم
چند سال است روزگار منی - مثل سیگار لای انگشتم
دور تا دورم ابر مشکوکی است - جبهه های هوای تنهایی
فصل فصلم هجوم آبان هاست - تف به جغرافیای تنهایی
مثل دوران خاله بازی بود - مثل یک مرد مرده خوانده شدم
ای خدای تمام شیطان ها - از بهشتی بزرگ رانده شدم
تو در ابعاد من جوانه زدی - عکس من! قاب بودنت بودم
تو به فکر خیانتت بودی - من به فکر سرودنت بودم
چشم خود را به دست خود بستم - تا عذاب سبک تری باشی
تا در اندوه رفتنت باشم - تو در آغوش دیگری باشی
دختر کوچه های تابستان - طعم شیرین و داغ خردادی
من خداوند بیستون بودم - تو به فکر کدام فرهادی؟
چشم هایت کجای تقویمند؟ - از چه فصلی شروع خواهی کرد؟
واژه واژه غروب زاییدم - از چه صبحی طلوع خواهی کرد؟
تو نباشی تمام این دنیا - مملو از مردهای بیمار است
تو نبودی اذیتم کردند - زندگی سخت کودک آزار است
خانه ام را مچاله ات کردم - جای خالیت روی تختم ماند
حسرت سیب های ممنوعه - روی هر شاخه درختم ماند
هر دو از کاروانِ آواریم - هر دوتا از تبار شک، یا نه؟
ما به فریاد هم قسم خوردیم - هردوتا درد مشترک، یا نه؟
گیرم از چنگ، جان به در ببری - گیرم از تن فرار خواهی کرد
عثل من هم فدای چشمانت - با جنونم چه کار خواهی کرد؟
سی و یک روز درد دربدری - سی و یک هفته خودکشی کردن
سی و یک ماه خسته ام کردی - سی و یک سال طاقت آوردن
در تکاپوی بودنت بودم - زخم های همیشه ام بودی
بت سنگین سنگ در هر دست - دشمن سختِ شیشه ام بودی
می روی نم نم و جهانم را - ساکت و سوت و کور خواهی کرد
لهجه کفش هات ملتهبند - بی شک از من عبور خواهی کرد
در همین روزهای بارانی - یک نفر خیره خیره می میرد
تو بدی کردی و کسی با عشق - از خودش انتقام می گیرد
خبرم را تو ناشِنیده بگیر - بدنت را به زنده ها بسپار
کودکت هم مرید چشمت شد - نام من را بروی او بگذار
بعد مرگم سری به خانه بزن - زندگی تر کنی حضورم را
تا بیایی شماره خواهم کرد - ردپاهای دُور گورم را
آخرم را شنیده ای اما - در دلت هیچ التهابی نیست
با تو مرگ و بدون تو مرگ است -عشق را هیچ انتخابـی نیست
" علیرضا آذر "