قدمهای نخستین
آل پاچینو از کودکی میدانست که باید هنرپیشه شود. در مدرسه بازیگوش و سر به هوا بود. در ولگردیها و شیطنتهایش در جنوب نیویورک (منهتن)، یا در تفریح و بازی با بر و بچههای برونکس و "ایتالیای کوچک"، تمام فکر و ذکر او این بود که در بزرگی هنرپیشه شود.
اوایل تنها به تئاتر فکر میکرد، که زرق و برق تماشاخانههای آن (در برادوی) از دور پیدا بود. چند سالی در عالم کودکی دور و بر سالنها و هنرپیشهها پرسه زد، تا سرانجام تصمیم خود را گرفت و راه خود را از کلاس درس به طرف مدرسۀ هنرپیشگی کج کرد.
در کلاس بازیگری تمام توش و توان خود را به کار انداخت، و مثل بیشتر استعدادهای بزرگ نیویورک، عاقبت روی نیمکت کلاسهای "اکتورز ستودیو" نشست که با مدیریت لی ستراسبرگ برجستهترین بازیگران سینما و تئاتر آمریکا را پرورش داد.
زیر سایه «پدرخوانده»
معروف است که وقتی فرانسیس فورد کوپولا در سال ۱۹۷۱ برای شخصیتهای حماسۀ مافیایی بزرگ خود در جستجوی هنرپیشه بود، نقش مایکل پسر کوچک "دون کورلئونه" را به جک نیکلسون پیشنهاد کرد. اما نیکلسون رد کرده و گفته بود: «این نقش را باید یک ایتالیایی بازی کند».
هنگامی که آل پاچینو در ۲۵ آوریل ۱۹۴۰ در نیویورک به دنیا آمد، پدر و مادرش در خانه هنوز ایتالیایی حرف میزدند. نسل قبلی خانواده از آبادی کورلئونه در سیسیل به آمریکا مهاجرت کرده و رسم و رسوم سیسیلی هنوز در خانواده زنده بود.
آل پاچینو هر شب روی صحنۀ تئاتر میرفت و در دو فیلم نقش ایفا کرده بود، اما هنوز نام و آوازهای نداشت. کوپولا پس از دیدن بازی او مصمم شد که نقش مایکل را به این جوان ریزنقش و کله سیاه و پرموی نیویورکی بدهد.
آل پاچینو در هر سه بخش پدر خوانده با مهارتی بینظیر در قالب مایکل کورلئونه فرو رفت، و به سیر شخصیت این فرزند خلف خانوادهی مافیایی، از جوانی ساده و آرام و مرموز تا رئیس مقتدر و بیرحم "خانواده" جسم و جان داد.
جنبه اساسی در شخصیت پیچیدهی مایکل، ذات دوگانهی اوست: نوعی قدرت و شرارت باطنی که زیر پوستهای ساکن از وقار و آرامش پنهان شده است. او مثل آتشفشانی خاموش از درون در جوشش و غلیان است و هر آن احتمال دارد که منفجر شود. آل پاچینو با کنترل استادانهی میمیک چهره و حرکات صورت به ما از فشار عصبی درونی خبر میدهد، بی آنکه هرگز آن را کاملا نشان دهد.
«پدر خوانده» فیلمی بزرگ بود که میدانی گسترده از چالشهای بازیگری را در برابر آل پاچینو قرار داد، تا چهرههای بیشمار و ماندگاری از خود به نمایش بگذارد: در ظاهر بیگناه و خونسردش در مهمانی خانوادگی، در انفجار خشم در دعوا با همسر و در هدایت "تصفیه" رقیبان و...
مبارز سرسخت
آل پاچینو پس از بازی در قسمت اول «پدرخوانده» در سه فیلم ایفای نقش کرد که در آنها به ویژه قدرت خود را در نمایش هیجان و تنش درونی نشان داد: فیلم «مترسک» (از جری شاتزبرگ)، «سرپیکو» و «بعد از ظهر نحس» یا «بعد از ظهر سگی» (هر دو از سیدنی لومت).
آل پاچینو در کنار جین هاکمن در مترسک، با مهارت دو سبک متفاوت از بازیگری را عرضه کردند. آل پاچینو در فیلم سرپیکو یک مأمور جوان است که با تمام رؤسای فاسد پلیس نیویورک در میافتد. در این فیلم و در «بعد از ظهر نحس» (سیدنی لومت) تمام التهاب درونی او را میبینیم که با حرکات ریز و چابک و عصبی او القا میشود. هنر او در کار با رگهای گردن و اعصاب صورت یادآور بهترین کارهای همفری بوگارت است.
در فیلم مافیایی «صورت زخمی»، که بازسازی مدرنی است از فیلم درخشان هوارد هاکز توسط براین دی پالما، ال پاچینو در قالب یک سردستهی مافیایی فرو میرود. در اینجا نیز حرکات فرز و چابک او به خوبی کوچکی اندامش را جبران میکند.
آل پاچینو به یمن همین اندام چست و چالاک تا بالای پنجاه سالگی نقشهای رومانتیک را ایفا کرده است. مثلا در فیلم «فرانکی و جانی» در کنار میشل فایفر یا در «دریای عشق» در کنار الن برکین. او نشان میدهد که نقشهای احساسی و رومانتیک را نیز با بیشترین ظرافت و حساسیت عاطفی مجسم میکند. اوج این قابلیت را در سال ۱۹۹۳ شاهد بودیم که او با ایفای نقش افسری نابینا در فیلم «بوی خوش زن» جایزه اسکار بهترین بازیگر سال را به دست آورد.
با پشتوانهی تئاتر
بسیاری از مهارتهای بازیگری آل پاچینو، قدرت او در کنترل حرکات صورت و اعضای بدن، بازیهای متضاد با عواطف و... به تجارب تئاتری او بر میگردد. آل پاچینو در حرکات چشم و حالات نگاه کمنظیر است. در سکوتی مرموز، با برق چشم و حالت نگاه گویاترین احساسات را به تماشاگر منتقل میکند.
در فیلم «وکیل مدافع شیطان» (۱۹۹۷) از این توانایی بیشترین بهره را برده است. همین جا باید به فیلم «تاجر ونیزی» (۲۰۰۴) اشاره کرد که آل پاچینو نقش دشوار "شایلوک"، شخصیت یهودی داستان را در این نمایش شکسپیری ایفا کرده است.
آل پاچینو در فن بیان نیز از سرآمدان صحنه است و صدای گرم و دلنشین او را با صدای مارلون براندو مقایسه کردهاند. چنین بیانی را تنها در صحنۀ تئاتر میتوان پرورش داد؛ و آل پاچینو عشق به تئاتر را هنوز با خود دارد. این دلبستگی را در نخستین فیلمی که کارگردانی کرد به نام «آل پاچینو در جستجوی ریچارد» (۱۹۹۶) میتوان به روشنی دید. این فیلم در واقع روایت کارگردانی است که قصد دارد نمایشنامه «ریچارد سوم»، اثر ویلیام شکسپیر را به روی صحنه بیاورد.
آل پاچینو امروزه یکی از درخشانترین ستارههای هالیوود به شمار میرود، اما خود او به خوبی میداند که هنر جای دیگر است:
همیشه دوست داشتم یک بازیگر باشم، نه ستاره.
بخشی از صحبت های پاچینو درباره سال های جوانی و زندگی خصوصی اش:
حریم خصوصی برایم معنی ندارد
سال هاست که به سوپرمارکت یا فست فود نرفته ام. برای فرزندانم خیلی سخت است که بخواهند با من جایی بروند. شهرت با 20 سال قبل خیلی فرق کرده. شهرت این روزها ابعاد ترسناکی پیدا کرده. اگر فرصت داشته باشم جایی بروم و شناخته نشودم، دوست دارم به فروشگاه های لوکس بروم.
پول هیچ وقت برایم مهم نبوده
در سال های جوانی روزهایی بوده که نیاز به پول داشتم. بعد از دانشگاه اغلب بی کار بودم و حتی یک بار چند روز جلوی در یک مغازه خوابیدم ولی هرگز انسان مادی گرایی نبوده ام؛ البته این روزها به خاطر سبک زندگی ام مجبورم ولخرجی کنم.
پدربزرگم کار کردن را به من یاد داد
جیمز جراردی، پدربزرگم گچ کار بود و کار کردن، هر کاری که بود، برایش لذت زندگی محسوب می شد. من هم با همین علاقه بزرگ شدم و همیشه دنبال کار بوده ام. لذت کار کردن چیزی است که مرا به جلو می راند.
نیاز به پدر
تشخیص معلمان مدرسه ام این بود که نیاز به پدر دارم. من نوجوانی یاغی نبودم ولی از آن، دور هم نبودم. والدین من وقتی دو سال داشتم طلاق گرفتند و پدرم دیگر در زندگی من حضور نداشت. من می خواستم برای فرزندانم (جولی 25 ساله و دوقلوها، آنتون و الیویا 14 ساله) مثل پدرم نباشم. می خواستم پدری مسئولیت پذیر باشم، پس زمانم را برای کار و حضور در کنار خانواده تقسیم کردم.
دوستان خوبی دارم
همه ما ممکن است در زندگی شخصی یا حرفه ای دور بخوریم ولی فهمیده ام که برای حفظ دوستی ها باید سماجت داشته باشید.
بدترین لحظه زندگی
از دست دادن مادرم رز و پدربزرگم بدترین لحظات زندگی ام بود. آنها به فاصله یک سال از یکدیگر از دنیا رفتند. من 22 ساله بودم و تاثیرگذارترین افراد زندگی ام مرا ترک کردند. بعد از آن سقوط کردم. دهه 70 را از دست دادم ولی در سال 1977 تصمیم گرفتم خوردن مشروب را کنار بگذارم و روی کارم تمرکز کنم.
اهمیت شبکه های اجتماعی
اهمیت و قدرت شبکه های اجتماعی را به خوبی درک می کنم ولی امور صفحاتم را خودم انجام نمی دهم. یک صفحه فیس بوک دارم که 5.4 میلیون نفر آن را دوست دارند. معنی اش چیست؟ نمی دانم. هر چند این فضاهای رسانه ای مکان خوبی است تا پیامت را منتقل کنی.
سخت ترین نقش
هنوز هم نقش مایکل کورلئونه در پدرخوانده سخت ترین نقشی است که بازی کرده ام. برای من او یک گانگستر نبود، احساس می کردم که قدرت او از کیفیت مرموزش می آمد. متاسفانه استودیو نمی توانست این را ببیند و در شروع کار می خواست مرا اخراج کند. من در سال های شروع حرفه ام بودم، در یک فیلم بزرگ کنار مارلون براندو بازی می کردم و هیچ کس مثل فرانسیس فورد کاپولا روی حضور من در این نقش پافشاری نمی کرد.
ریشه ایتالیایی
پدر بزرگ های من از یک شهر کوچک در سیسیل آمده اند که کورلئونه نام دارد. شاید دست تقدیر بود که در فیلم پدرخوانده چنین نامی داشته باشم ولی اتفاق عجیبی بود. به هر حال زندگی همیشه پر از اتفاقات غیرمنتظره و بالا و پایین است.
رابطه من و دنیرو
مردم همیشه فکر می کنند که خصومتی بین من و رابرت دنیرو وجود دارد. من بابی را خیلی خوب می شناسم. او دوست من است و هر دو تجربیات مشابهی را پشت سر گذاشته ایم. نقش های کمدی او را دوست دارم. کار او نبوغ محض است.
مرتبه سینمایی
باور دارم که در اوج کارم هستم و به همین خاطر اصرار دارم که ادامه بدهم. تا زمانی که برای یک کار هنری شور دارید، باید به تلاش تان ادامه بدهید.
فیلموگرافی:
(The Irishman (2018
(Paterno (2018
(Julian Schnabel: A Private Portrait (2017
(The Pirates of Somalia (2017
(Retribution (2017
(The Trap (2017
(Hangman (2017
(Misconduct (2016
(Danny Collins (2015
(Manglehorn (2014
(The Humbling (2014
(Marco Polo, a Young Man in Love (2014
(Phil Spector (2013
(Masterpiece (2013
(Prince Avalanche (2013
(Stand Up Guys (2012
(Wilde Salome (2011
(The Son of No One (2011
(You Don't Know Jack (2010
(Righteous Kill (2008
(Minutes (2008
(Ocean's Thirteen (2007
(Two for the Money (2005
(The Merchant of Venice (2004
(Angels in America (2003
(Gigli (2003
(The Recruit (2003
(People I Know (2002
(S1m0ne (2002
(Insomnia (2002
(Chinese Coffee (2000
(Any Given Sunday (1999
(The Insider (1999
(The Devil's Advocate (1997
(Donnie Brasco (1997
(City Hall (1996
(Heat (1995
(Two Bits (1995
(Carlito's Way (1993
(Scent of a Woman (1992
(Glengarry Glen Ross (1992
(Frankie and Johnny (1991
(Dick Tracy (1990
(The Godfather: Part III (1990
(The Local Stigmatic (1989
(Sea of Love (1989
(Revolution (1985
(Scarface (1983
(Author! Author! (1982
(Cruising (1980
(And Justice for All (1979
(Bobby Deerfield (1977
(Dog Day Afternoon (1975
(The Godfather: Part II (1974
(Serpico (1973
(Scarecrow (1973
(The Godfather (1972
(The Panic in Needle Park (1971
(Me, Natalie (1969
(Out of It (1969
* بیست و پنج فیلم برتر آل پاچینو به انتخاب Cheatsheet با رنگ آبی مشخص شده اند.