اختصاصی طرفداری- از این رو قصد دارم فوتبال را در دو عرصه فرهنگی و اجتماعی به عنوان کلیدی ترین عرصه های زندگی بشری در مسیر تکامل، واکاوی و پدیدارشناسی نمایم. در بخش فوتبال و پدیدارشناسی عرصههای زندگی اجتماعی، نسبت سه زیر شاخه اختلاف طبقاتی در جامعه، مساله تساوی زن و مرد در حقوق و تکالیف و تبعیض جنسیتی و کمبودهای اجتماعی برآمده از نظامات حاکم سیاسی را بررسی خواهیم کرد. سپس به عرصه فرهنگ وارد می شویم و نسبت میان فوتبال را با سه زیر شاخه فرهنگ به مثابه نیروی محرک جامعه، خرده فرهنگهای مختص هر جامعه و هژمونی فرهنگی بررسی می کنیم.
نخست: فوتبال و پدیدارشناسی عرصههای زندگی اجتماعی، اختلاف طبقاتی
داستان اختلاف طبقاتی، داستانی همپای رشد جامعه و بلوغ نظامات اجتماعی است. منشا اختلاف طبقاتی چیست؟ دلیلی روانشناسانه و برآمده از عقدههای فروخورده طبقات زیرین که وقتی به قدرت میرسند خود را محق به لذتجویی از همه امکانات می دانند یا دلیلی ساختاری که ماهیت سیستم های حکومتی، فرد صاحب قدرت را به طور نظام مند خودکامه می سازد؟ آیا دلیل عدالتجویی قشر فرودست، احترام آنان به عدالت به مثابه ارزشی بشری است یا اینکه سطح برخورداری فرد از امکانات است که دیدگاه او به عدالت را عیان میسازد؟
اختلاف طبقاتی در فوتبال را می توان از دو منظر دید: پیش فرض نگاه اول این است که فوتبال را مانند سایر پدیده های ساخت بشر، از سینما و تئاتر تا سیاست و سیستم های حکومتی و مکاتب حقوقی، متاثر از تحولات حاکم بر اجتماع بدانیم. منظر اول که می توان به دلیل ماهیتش آن را اختلاف طبقاتی بیرونی نامید، منشایی یکسان با علل بروز اختلاف طبقاتی در سایر ساحات زندگی انسانی دارد. پول، نزدیکی به منابع قدرت و برتری جغرافیایی علل این نوع از اختلاف طبقاتی اند. کافی است پس از پایان تماشای آن نبرد معجزه وار منچسترسیتی و کویینز پارک، در می 2012، پس از تماشای گل سوم آگرو و پس از قهرمانی سیتی از ناممکن و جامی که بعد از 44 سال به نیمه آبی آسمانی شهر منچستر رسید، اندکی پس از فروکش کردن احساساتمان مقایسه ای میان قیمت و دستمزد هفتگی بازیکنان دو تیم کنیم تا شکافی به بزرگی شکاف دستمزدهای یک کارگر ساده و یک مدیر باصطلاح نجومی را دریابیم.
اگر به تزریق بیرونی سرمایه به عنوان عامل شکاف طبقاتی از خاندان آل نهیان اماراتی در بریتانیا اعتقادی ندارید، به اسپانیا بیایید. یک ظهر شنبه، قبل از شروع هفته ای جذاب که احتمالا قرار است لیونل مسی و کریستیانو در آن رکوردی جدید خلق کنند، سری به یکی از سایت های اقتصادی، رسانه ای اسپانیا بزنید، عایدی هر یک از دو غول بارسلونا و مادرید از پولی که قرار است به عنوان حق پخش تلویزیونی دریافت کند از مجموع عایدی هجده تیم پایین آنها در جدول به شکل سرسام آوری بیشتر است. این اتفاق در 38 هفته لیگ شکافی ایجاد می کند که تیمی به نگون بختی دپورتیوو لاکرونیا را به ورطه نابودی می کشاند.
اینکه آیا این پولها به درستی و به خاطر مطلوبیتی که غولها برای مردم ایجاد می کنند، در اسپانیا و انگلیس به عنوان دو لیگ سرآمد فوتبال دنیا جابجا می شوند و باعث بزرگ شدن شکاف طبقاتی می شوند، رویه ای صحیح است یا نه به جهان بینی شما و توده های هوادار باز می گردد. اما وجود شکاف طبقاتی در فوتبال حقیقتی است که همپای رشد آن در جوامع انسانی رشد می یابد.
منظر دوم وجود اختلاف طبقاتی در فوتبال اما عاملی است برخواسته از ماهیت درونی فوتبال. می دانم فینال جام جهانی هفتاد را به عنوان قله فوتبال ناب و مصداق عینی "فوتبال برای فوتبال" بارها دیده اید، می دانم که پاس گل پله برای کارلوس آلبرتو را به مثابه غزلی دلکش بارها و بارها به نظاره نشسته اید و از سادگی و زیبایی آن سیراب شده اید. اما این بار با نگاهی نو به آن بازی نگاه کنید. فاصله میان بهترین برزیل تاریخ و احتمالا یکی از بهترین ایتالیاهای تاریخ از جنس فوتبال است. برزیلی ها برتری ذاتی بر حریف دارند. این برتری را نه پول به وجود آورده و نه سرمایه گذاری و مدیریتی بلند مدت. شکاف طبقاتی میان برزیل دهه 70 با بقیه تیمها در یک جمله خلاصه می شود: "برزیلی ها فوتبالیست متولد می شوند."
هر دونوع اختلاف طبقاتی موجود در فوتبال را می توان در سایر ساحات بشری نیز یافت. چه اختلاف طبقاتی ناشی از برتری های اکتسابی با تزریق پول، حمایت نهادهای قدرتمند، حمایت و القائات جریانهای رسانه ای و.... و چه اختلاف طبقاتی برآمده از ویژگیهای ذاتی افراد، هر دو در سینما و سیاست و حتی عرصه های علمی- پژوهشی و ... نیز دیده می شوند. اما وجه افتراق فوتبال با تمام این عرصه ها چیست؟ چرا توده های طبقه متوسط مردم جهان وقتی اختلاف طبقاتی در جامعه را می بینند، از آن بیزارند و ثروتمندان و طبقات مرفه را عامل عقب ماندن خویش می دانند، اما وقتی در برابر فوتبال قرار می گیرند، همه دوست دارند هوادار غولهایی از بالاترین طبقه باشند؟ چرا مردم در رستگاری شائوشنک با اندی (تیم رابینز) هم ذات پنداری می کنند و از آن زندان بان سرمایه دار متنفر می شوند، اما در چمن سبز فوتبال و نبرد نابرابر میان بارسا با تیمی از شرق اروپا دوست دارند مسی گل بزند، هت تریک کند، پوکر کند و لحظاتی جاودانه خلق کند؟ چرا مردم همیشه در کارزار انتخابات به فردی اعتماد می کنند که حامی فرودستان است و خود را از طبقات پایین تر جامعه میداند اما وقتی به کارزار فوتبال می رسند دوست دارند تیم ملی برزیل، تا نیمه نهایی و فینال در جام جهانی بماند و با بی رحمی رقبا را شکست دهد؟
این ها همه وجوهی است که فوتبال را یگانه دلبر بشر ساخته و عشق آن را از دل زاغه نشینان ریو و رنج دیدگان صحرای داغ آفریقا تا درون کاخ کرملین و رییس جمهور پوتین گسترانیده است. در فوتبال اختلاف طبقاتی وجود دارد چون فوتبال همان زندگی ماست. شکاف میان استادیوم، دستمزد بازیکنان، تعداد هوادارن و نفوذ در عرصه های قدرت میان منچستر یونایتد و تیمی از سومین دسته فوتبال در انگستان با نام ام.کی.دانز همان شکافی است که همه طعم آن را در زندگی چشیده ایم؛ شکاف طبقاتی میان مردی که با چهار فرزند خود در خانه ای کوچک و اجاره ای در پایین ترین نقطه شهر زندگی می کند با میلیاردری مرفه در پنت هاوس یکی از برج های بالای شهر از همین جنس است. ما برای همین فوتبال را از جنس خود میدانیم اما فوتبال پا را از این همانندی فراتر گذاشته و تنها یک بازتاب نیست. همه ما می دانیم که طبقات فرودست جامعه هیچگاه نمی توانند به طبقات بالای دست یابند. اما این رویای بزرگ را ما می توانیم در یک عصر شنبه مطبوع و در بازی جام اتحادیه ببینیم، آنجا که همان ام.کی.دانز دسته سومی، هم قرعه یونایتد شده، وقتی میبینیم می شود لاقل برای نود دقیقه هم که شده نماینده ای از پایین ترین طبقات اجتماعی به مصاف غولی که مولتی میلیاردر با هواداران میلیونی در جهان برود، مشتاقانه به مشاهده آن می نشیم، نود دقیقه تلاش تیم کوچکتر را ستایش می کنیم.
ما در فوتبال گاه طرفدار غولها می شویم و با برد آنها میان دوستان مان فخر می فروشیم، از برد تیم خود مغرور می شویم چنان که گویی ما هم از بالاترین طبقات اجتماع هستیم. اما نه به مانند آنان پر از نخوت و بی اعتنا به طبقات فرودست. ما برزیل را هم ذات خود می پنداریم، با بردهایش شاد می شویم و البته وقتی باید به مصاف کره شمالی برود از ته دل حریف کوچک خود را می ستاییم.
فوتبال از آن جنبه که در آن اختلاف طبقاتی وجود دارد همانند زندگی اجتماعی است، اما اختلاف طبقاتی در فوتبال لزوما به برتری نمی انجامد، قرار نیست طبقه پایین تر همیشه بازنده باشد و این باعث می شود تا ما به جای ترحم به کوچک ترها در فوتبال آنها را رقیبی که جانانه می جنگد بپنداریم و بدون عذاب وجدان از غولهای طبقه مرفه طرفداری کنیم. ما در فوتبال عاشق غول ها می شویم، چون می دانیم آنها با پایمال کردن حق کوچکترها به غولی بزرگ تبدیل نشده اند.
یادداشت ارسالی نویسنده افتخاری طرفداری؛ حمید شهریاری