ستاره برزیلی کارلوس کایسر، همه آنچه که میخواست داشت: قراردادهای گران و منحصر به فرد با تیمهای محبوب، پول، شهرت و توجه. او فقط یک چیز نداشت: توانایی بازی فوتبال! بزرگترین هنرپیشه و کلاهبردار تمام تاریخ ورزش، کایسر در حالی نقشاش را به عنوان یک ستاره فوتبال در زمانی بیش از دو دهه بازی کرد که تنها در تعداد معدودی بازی به میدان رفت و هرگز موفق به گلزنی نشد!
کارلوس هنریک روپوسو نامی بود که والدینش برایش برگزیده بودند اما او خود را کایسر مینامید. البته کایسر به کلی از مهارتهای فوتبال خالی نبود. او در لیگ جوانان خودی نشان داده و پس از نمایشی تحسینبرانگیز قراردادی حرفهای با باشگاه محبوب Puebla در سال ۱۹۷۹ امضا کرده بود، اما به سرعت تحلیل رفته و دوران فوتبالیش میرفت که به خاموشی بگراید. با این وجود، کایسر برنامهای برای ادامه کار حرفهای خود داشت. کارلوس کایسر، با سوء استفاده از رفقای همبازیاش، مصدومیتهای قلابی در زمانهای مناسب و استفاده از نقصان تکنولوژی، قادر به حفظ زندگی حرفهایش به عنوان یک ورزشکار بدون نیاز به اثبات خود شد.
کایسر در مصاحبهای با Globo در سال ۲۰۱۱ اذعان کرد: «مانند اکثر بازیکنان فوتبال، من از خانوادهای فقیر آمده بودم، اما میخواستم بزرگ شوم، پول زیادی داشته باشم تا بتوانم شرایط بهتری را برای خانوادهام فراهم کنم. بهترین راه برای انجام آن از طریق فوتبال بود. میخواستم یک بازیکن فوتبال باشم بدون آنکه مجبور باشم واقعا بازی کنم.»
خیلی از مردم در مواقعی از زندگی اینگونه اندیشیدهاند، اما تعداد کمی چون کایسر طرحی اینچنین برای تحقق سریع رویایشان ریختهاند، آن هم به مدتی بیش از دو دهه از سال ۱۹۷۳ تا زمان بازنشستگیاش در دهه ۱۹۹۰ .
در ابتدای دوران حرفهای دوستان فوتبالیاش مانند رماریو، کارلوس آلبرت تورس و رناتو گاچو آمادگی بدنی او را دیده و به مربیان توصیهاش کرده بودند. آن روزها مثل امروز مربیان دسترسی به تکنولوژی نداشتند تا با فیلمهای ویدئویی، بازیکنان مورد نظرشان را بسنجند و کایسر از این نقیصه بهترین استفاده را کرده و مربیانش اغلب متقاعد میشدند که قراردادهای کوتاهمدت با او منعقد کنند بسیاری از قراردادهای کایسر تنها سه تا ششماه طول میکشید. گاهی پس از امضای قرارداد مشخص میشد که او نیاز به زمان برای بازگرداندن تناسب اندام خود دارد! خوب یکی دو ماه کنار میکشید و بدون آن که بازی کند پول میگرفت.
بعضی مواقع هنگامی که همراه تیم برای تمرین آماده میشد ناگهان بر زمین میافتاد، قسمتی از پایش را میگرفت و خودش را مصدوم نشان میداد. کایسر خوششانس بود که در دورهای زندگی میکرد که تکنولوژی به شدت محدود بود، زیرا پزشکان قادر به تعیین اینکه آیا واقعا آسیب دیده یا خیر نبودند بنابراین چارهای جز باور حرفهایش نداشتند. پس کایسر در حالی که به ظاهر در حال گذراندن دوران نقاهتش بود برای پیادهسازی نقشه بعدیاش آماده میشد در حالی که از ثروت بادآوردهاش بهره میبرد.
کایسر برای حفظ شهرتش به عنوان یک ستاره فوتبال سخت در تلاش بود، با روزنامهنگاران طرح دوستی میریخت، به آنان لباس و بلیط بازیهای باشگاه یا پول میداد تا توجه آنها را برای نوشتن مقالههای جعلی در مورد تواناییهایش جلب کند تا جایی که یکی از روزنامهها در مقالهای حتی اظهار داشته بود که کایسر پیشنهاد شهروندی مکزیک را برای بازی در تیم ملی آن کشور دریافت کرده است!
یکی دیگر از ترفندهای کایسر، استفاده از تلفن همراه جعلی بود. در اوایل دهه ۱۹۸۰، تلفنهای همراه جز کالاهای لوکسی بود که صرفا به افراد خاص تعلق داشت و در اختیار عموم نبود.کایسر اغلب با استفاده از تلفن جعلی خویش وانمود میکرد که به تماسهایی از باشگاههای علاقهمند انگلیسی پاسخ میدهد تا خود را برای همتیمیها و مربیان خود ارزشمندتر جلوه دهد. این روند ادامه داشت تا روزی که در باشگاه Botafogo عضویت داشت. بدنساز تیم که انگلیسی میدانست متوجه شد حرفهای کایسر در واقع جملات درهم برهمی بیش نیست. او میگوید:« کایسر همیشه اطراف مدیران و مربیان میچرخید و با تلفناش انگلیبسی صحبت میکرد در حالی که تمام جملاتش کاملا غلط بود او اصلا انگلیسی نمیدانست. روزی او را دنبال کردم و متوجه شدم که او اصلا با کسی صحبت نمیکند و همه حرکاتش صرفا صحنهسازی است. »
فصل بعد، در تلاش برای شروعی دوباره، کایسر قراردادی با باشگاه دسته دومی فوتبال فرانسه Gazélec Ajaccio، منعقد کرد. یکی از دوستانش در آن تیم بازی میکرد. او به خوبی میدانست که هواداران باشگاه از این که بازیکنی برزیلی به تیمشان پیوسته هیجانزدهاند. باشگاه ترتیبی اتخاذ کرده بود تا هواداران در یکی از جلسات تمرینی تیم شرکت کرده و حرکات ستاره برزیلیشان را از نزدیک تماشا کنند. کایسر، مضطرب از نمایش تواناییهایش در جلوی جمعیت ترتیبی داده بود تا توپها به نحوی از زمین چمن خارج شوند. یکی از همتیمیهایش میگوید:« هواداران از فرط هیجان به مرز دیوانگی رسیده بودند، توپی در زمین نبود. بدون توپ برای تمرین، تیم به انجام یک جلسه تمرین فیزیکی محدود شد بنابراین کایسر برای هواداران دست تکان داد. نماد باشگاه بر پیراهنش را بوسید و از تشویقهای بیامانشان اینگونه تشکر کرد.» با وجود امید فراوان هواداران برای نمایش ویژه تیمشان با یک مهاجم برزیلی، کایسر خیلی زود پیش از نمایش هرگونه نمایش خارقالعاده تیم را ترک کرد ….
کایسر همچنان با بهرهبرداری از دوستیاش با روزنامهنگاران و بازیکنان به بستن قرارداد با تیمهای مختلف ادامه میداد. علیرغم ناتوانیاش در زدن حتی یک گل، روزنامهها از توانایی بالای او صحبت میکردند. هنگامی که کایسر با باشگاه برزیل Bangu قراردادی امضا کرد، یکی از روزنامهها نوشت: « Bangu پادشاهش را یافت: کارلوس کایسر!» هرچند خیلی طول نکشید که امیدها به یأس بدل شد. مهاجم خوشفکر ما نیاز به بهانهای برای جلوگیری از آشکار شدن کلاهبرداریش برای هواداران داشت و خیلی زود راه حلی یافت. کایسر به طرف گروهی از هواداران دوید و با آنها درگیر شد کار بالا گرفت کایسر با کارت قرمز داور روبرو و پیش از آن که حتی پایش به توپ بخورد از زمین خارج شد.
پس از بازی، در جواب رئیس باشگاه توضیح داده بود، که: «خدا پدری به من داد که زندگی از من گرفت و بعد پدر دیگری به من داد (منظور رئیس باشگاه)، و هرگز به کسی اجازه نمیدهم بگویند پدر من یک دزد است و به همین دلیل بود که مداخله کردم.» این بیانضباطی باعث شد رئیس باشگاه در قرارداد کایسر تجدیدنظر کرده و قراردادی ششماهه به او پیشنهاد نماید هرچند مصدومیت مانع بازی کایسر شد و وقتی قراردادش منقضی شد او در حالی تیم را ترک کرد که هنوز مصدوم بود!
جالب آنکه کایسر تا زمان بازنشستگیاش در اواسط دهه نود به کارش ادامه داد اما آیا او هیچگاه از کارش پشیمان شد؟ او به globo گفت: «از چیزی پشیمان نیستم. باشگاهها بسیاری از بازیکنانشان را فریب میدهند، کسی باید از آنها انتقام میگرفت!»
فرهنگستان فوتبال