طرفداری- پس از تنها دو فصل حضور در تئاتر رویاها، لوئیس فن خالی که از همان ابتدای حضورش در یونایتد، چهار فصل وقت خواسته بود از کار برکنار شد. حالا بعد از سه سال ناکامی بعد از فرگوسن، نام و برند منچستریونایتد در خطر بود و باید شخصی عهده دار هدایت یونایتد می شد که در تبدیل کردن تیمی متوسط به یک قهرمان واقعی استاد باشد و توانایی های خود را در انگلستان اثبات کرده باشد.
همانطور که پیش بینی می شد مرد خاص فوتبال اروپا، ژوزه مورینیوی پرتغالی به منچستریونایتد آمد. کارنامه سراسر از موفقیت او، اجازه دیده شدن فصل آخرش که با ناکامی در چلسی همراه بود را به کسی نمی داد و همه انتظار داشتند که همان طور که تخصص اوست، منچستریونایتد را از باتلاق بیرون بکشد. در یادداشت پیش رو، سه بعد نقل و انتقالات، نوع و سبک بازی و نتایج مورینیو در منچستریونایتد بررسی شده است.
1- نقل و انتقالات
در این دو سال، ستاره های بزرگ و گرانقیمتی راهی یونایتد شدند اما نتوانستند آن طور که باید و شاید کاری از پیش ببرند و اصطلاحا منچستریونایتد به همان اندازه که پول داده است آش نمی خورد. در حال حاضر منچستریونایتد یکی از پرخرج ترین تیم های دنیاست و علاوه بر مبالغ انتقال بالا، دستمزدهای سرسام آوری نیز به بازیکنانش می دهد. در بین 10 بازیکن با بیشترین حقوق هفتگی در جزیره، الکسیس سانچز در صدر قرار دارد و پوگبا نیز دوم است. زلاتان ابراهیموویچ تا زمانی که حضور داشت چهارم بود و دخیا در رده نهم قرار گرفته است.
یکی از دلایل عدم نتیجه گیری متناسب با هزینه، توجه کمتر به خط دفاعی است. خط دفاعی دقیقا همان پستی است که رقیب همشهری و قهرمان مقتدر لیگ برتر در سال جاری توجه ویژه ای به آن کرده است. گواردیولا عمده خرج های خود در منچستر سیتی را به خط دفاعی معطوف کرده است و جان استونز، آیمریک لاپورته، کایل واکر، دانیلو و بنجامین مندی را برای تقویت خط دفاعی خود به اتحاد آورده است. مورینیو در مصاحبه ای این که سیتیزن ها برای جذب مدافعان قیمتی برابر با مهاجمان را می پردازند را نادرست خوانده بود اما تا وقتی دفاع قرص و محکمی نداشته باشید نمی توانید با خیال راحت حمله کنید. حقیقت این است که تیمی که خیلی از مواقع سه نفر از خط دفاعی چهارنفره اش، کریس اسمالینگ، فیل جونز و اشلی یانگ هستند، به تیمی که می خواهد قهرمان جزیره شود شبیه نیست. به عقیده اکثریت قریب به اتفاق منتقدین، بهترین خرید یونایتد زیر نظر مورینیو یک مدافع یعنی اریک بایی بوده است. دوران خوب حضور بایی در ویارئال نوید ظهور یک مدافع مستحکم را می داد که همینطور هم شد و بدون شک اریک بایی در حال حاضر بهترین مدافع میانی شیاطین سرخ محسوب می شود.
مشکلاتی در خط دفاع یونایتد هنوز هم به چشم می خورد که بیشتر به زوج بایی و همچنین سیستم دفاعی تیم مربوط است. منچستر یونایتد مبلغ 38 میلیون یورو برای یک مدافع 22 ساله هزینه کرد که به نظر همین الان جواب لازم را از این انتقال گرفته است و می توان ادعا کرد خریدی موفق بوده است. شاید خرید یک مدافع میانی کلاس جهانی به عنوان زوج او میزان بهینه بودن این انتقال را به طرز چشمگیری افزایش می داد. در تابستانی که گذشت، ویکتور لیندلوف تنها مدافعی بود که توسط مورینیو جذب شد. بعد از اینکه اریک بایی در همان بدو ورودش انتظارات را برآورده کرد و مورینیو تصمیم گرفت که تنها یک مدافع دیگر برای تزویج با بایی به خدمت بگیرد و به سه مدافع قدیمی تیمش برای نیمکت اکتفا کند. بعد از چند مسابقه، لیندلوف نشان داد از چیزی که همه انتظار دارند سطح پایین تری دارد و نمی توان به او برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی اعتماد کرد.
نکته منفی دیگر استفاده از بازیکنان غیرتخصصی در پست های متعدد است. آنتونی مارسیال و مارکوس رشفورد، در اصل وینگر نیستند اما عنوان وینگر استفاده می شوند. الکسیس سانچز عقب تر از جایی که همیشه بوده بازی می کند، پل پوگبا صرفا یک هافبک دفاعی نیست اما خیلی اوقات دیده شده به عنوان یک هافبک دفاعی مورد استفاده قرار بگیرد. اشلی یانگ و والنسیا در اصل وینگر هستند اما به عنوان مدافعان کناری استفاده می شوند. شاید یک مورد یا حداکثر دو مورد تغییر پست تاثیر منفی خاصی نداشته باشد اما تیمی که اکثریت بازیکنانش در پست های تخصصی خود بازی نمی کنند پتانسیل بالایی برای لطمه دیدن از اشتباه فردی این بازیکنان نامتخصص دارد. اشتباهات فردیای که با این شرایط هرکدامشان همزمان با اشتباه فردی بودن، یک غلط تاکتیکی هم محسوب می شوند.
نکته دیگر اصرار به خریدن ستاره ها بدون توجه به نیازهای تیم است که باعث بر هم خوردن شکل عادی ترکیب در منچستریونایتد شده و تاثیر عکس داشته است. برای لمس این موضوع، خرید نمانیا ماتیچ و پل پوگبا را می توان با هم مقایسه کرد. جنجالی ترین انتقال چند سال اخیر شیاطین سرخ، بی شک بازگرداندن هشت پای فرانسوی بوده است. پل پوگبا، چهار سال در یوونتوس درخشیده بود و منچستریونایتد برای بازگرداندنش رکورد نقل و انتقالات را شکست. پوگبایی که در یوونتووس علاوه بر گل و پاس گل با دریبل ها، پاس های کوتاه و بلند، دوندگی ها و درگیری هایش بهترین بازیکن جهان در خط میانی به حساب می آمد در منچستریونایتد بهرهوری لازم را ندارد زیرا پست بازی او در سیستم مورینیو تعریف نشده است. پس از خرید وی، چند گزینه پیش روی مورینیو بود. مورینیو یا باید سیستمش را عوض می کرد که با توجه به استفاده چندین ساله و جواب گرفتن از این سیستم در تیم های مختلف، این کار امری منطقی به نظر نمی رسید یا این که باید پوگبا را در پستی به کار میگرفت که از خیلی از بازیکنان معمولی هم ضعیف تر بود. خلاصه عملکرد پوگبا در نخستین فصل حضورش در یونایتد را می توان در چند کلمه خلاصه کرد: بعضا خارق العاده ولی اکثرا ضعیف. فصل دوم خیلی رویایی شروع شد اما با تدافعی تر شدن وظایفش و همچنین مصدومیت بدموقع، به یک باره ورق برگشت و شرایط به گونه ای رقم خورد که تدریجا در سراشیبی سقوط قرار گرفت و در حال حاضر تعویضی آندر هررا، مروانه فلینی و اسکات مک تومینای شده است. از سوی دیگر اما نمانیا ماتیچ بدون هیچ سروصدایی جذب شد. او تا به اینجای کار در تمامی بازی های یونایتد بازی کرده و تنها 15 دقیقه انتهایی بازی با نیوکاسل را در زمین بازی نبوده است. او مثل همیشه با صلابت لازم و مفید در ترکیب یونایتد ظاهر شده تا یکی از وزنه های اساسی مورینیو در زمین بازی باشد. مبلغ انتقال ماتیچ با اینکه از رقیب مستقیم خریداری شده بود از نصف مبلغ پوگبا کمتر است، حقوقی کاملا معمولی دریافت می کند و مطلقا هیچ حاشیه ای ندارد. نکته دیگر، تطابق صد در صدی سبک بازی مورینیو و ماتیچ است.
نمونه دیگر ولی کمرنگ تر، خرید غیر ضروری و حاشیه ای روملو لوکاکو است. لوکاکو که با مبلغی هنگفت از اورتون جذب شده بود، توانسته تا به اینجای فصل در 29 بازی لیگ برتر، 14 گل بزند و 7 پاس گل بدهد. آماری که کاملا متوسط و نامتناسب با مبلغ پرداختی برای اوست. نکته قابل ذکر، زدن تنها یک گل به تیم های بزرگ جزیره است. لوکاکو که او هم یکی از موکلین مینو رایولا بود، در آستانه پیوستن به چلسی قرار داشت که با دخالت ایجنت P سر از الدترافورد در آورد و بیش از سطح فنی، حاشیه و تنش را بالا برد. در کل خرید لوکاکو حتی اگر با قیمتی کمتر می بود هم خریدی معمولی محسوب می شد، خریدی بهتر از فالکائو و زلاتان ولی ضعیفتر از فن پرسی. این در حالیست که با این قیمت، بازیکنانی بهتر از لوکاکو برای نوک خط حمله موجود بودند.
به عنوان آخرین نکته، می توان به خروج سریع نفرات هجومی یونایتد اشاره کرد. عدم ثبات در بخش هجومی به شدت به چشم می خورد. دی ماریا، دپای، مخیتاریان و زلاتان حتی دو فصل هم در یونایتد دوام نیاوردند. هنریک مخیتاریان که در اولین تابستان مورینیو راهی الدترافورد شده بود در دومین زمستان او قربانی انتقال سانچز شد. مخیتاریان که فصل قبل از آمدنش به یونایتد با دورتموند در مجموع 52 بازی موفق به زدن 23 گل و خلق 32 پاس گل شده بود بهترین مهره هجومی یونایتد در فصل اول حضورش بود. در فصل دوم تا هفته پنجم عملکرد خوبی داشت اما به یکباره نیمکت نشین و با افت شدید همراه شد و در انتها از آرسنال سر در آورد.
2- نوع و سبک بازی
ایرادی که خیلی ها به تیم مورینیو می گیرند، نوع بازی اوست. منچستریونایتد هم از این قضیه مستثنی نبوده و انتقادات مختلفی به سبک بازی مورینیو صورت گرفته است. دایره انتقادات هم چندان محدود نیست، از اریک کانتونا گرفته تا بخش بزرگی از هواداران، منتقد این سبک بازی هستند و در حال حاضر بسیاری از هواداران منچستریونایتد، از نوع منفعلانه بازی تیمشان رضایت ندارند و سبک مورینیو را نمی پسندند. نمود این بازی های منفعلانه و بی روح در جو اولدترافورد هویداست. اولدترافوردی که یکی از سنگین ترین اتمسفرهای اروپا و جزیره را داشت، زیر نظر مورینیو به یکی از ساکت ترین ورزشگاههای اروپا بدل گشته است.
در سال اول مورینیو، منچستریونایتد در کل فقط 54 گل به ثمر رساند. نکته ناامید کننده این بود که تنها 24 گل از این گل ها در اولدترافورد زده شد. در واقع تعداد گل های خانگی تنها 7 تیم از یونایتد بدتر بود که رسما فاجعه است. البته ناگفته نماند سال گذشته تعداد موقعیت های از دست رفته یونایتد خیلی زیاد بود اما روی هم رفته، بازی یونایتد ِ سال اول مورینیو چندان چنگی به دل نمی زد.
در فصل دوم تا به اینجای کار، منچستر یونایتد با 58 گل زده در 30 بازی با میانگین کمتر از 2 گل در هر بازی، چهارمین خط حمله برتر لیگ جزیره را بعد از منچسترسیتی، لیورپول و تاتنهام در اختیار دارد. آمار معمولی ِ 58 گل در 30 بازی، نه چندان دفاعی و نه آنچنان هجومی محسوب می شود. چیزی که در این آمار ناگفته باقی می ماند، پراکندگی یا واریانس گل هاست. یونایتد در هفته های اول، دوم،پنجم، هفتم، دوازدهم و چهاردهم 4 گل به حریفان زده است. یعنی 24 گل در 6 بازی و تنها 34 گل در 24 بازی باقی مانده. اما جالب این جاست که حتی در آن بازی هایی که شاگردان مورینیو 4 گل به حریف زده اند هم در همه شان بازی چندان هجومی ای ارائه نکرده بودند و در 10 مورد از این 24 گل، بعد از دقیقه 80 روی ضد حملاتی که در اثر جلو کشیدن های شدید حریف در اختیارشان قرار گرفته بود به گل رسیده اند. هر چند عملکرد دفاعی منچستریونایتد ِ مورینیو به طور واضحی قابل لمس است که دیگر نیازی به آمار نباشد، اما حتی همان آمار هم اگر به صورت درستی تعریف شود و به میانگین گل های زده محدود نشود حکم به عملکرد تدافعی مورینیو می دهد. شاید منصفانه باشد که نوع و سبک بازی متناسب با نتایج قضاوت شود.
3- عملکرد و نتایج:
فصل اول مورینیو دو روی مختلف داشت. ناکامی در دو جام بزرگ داخلی یک طرف و کسب سه جام من جمله لیگ اروپا از طرفی دیگر.
به لطف قهرمانی فن خال در جام حذفی، مورینیو هم به مانند دیوید مویس، کار خود را با کسب جام خیریه شروع کرد. منچستریونایتد در لیگ اروپا بعد از دوم شدن در گروه، بقیه مسیر را با صلابت طی کرد و قهرمان این رقابت ها شد تا از این طریق بار دیگر جواز ورود به سطح اول فوتبال اروپا را کسب کند. همچنین در جام های حذفی و اتحادیه انگلیس، با شکست مقابل چلسی از جام حذفی کنار رفت اما موفق به فتح لیگ کاپ شد.
در لیگ، منچستریونایتد به سادگی سه بازی ابتدایی فصل را با پیروزی مقابل بورنموث، ساوتهمپتون و هال سیتی پشت سر گذاشت. پیروزی هایی که با درخشش زلاتان و پوگبا همراه بود و امید زیادی به ادامه فصل را در دل هواداران کاشتد اما بعد از این سه بازی، یونایتد در عرض 11 هفته تنها 2 پیروزی مقابل لسترسیتی و سوانسی کسب کرد و سه بازی را هم به ترتیب به منچسترسیتی، واتفورد و چلسی باخت. در ادامه فصل یونایتد نوار بدون شکستی به مدت طولانی که البته بیشتر از مساوی ها شکل گرفته بود از خود به جا گذاشت اما در نهایت دو باخت دیگر به آرسنال ونگر و تاتنهام هم داد. آخر فصل، شاگردان مورینیو بعد از بیست و هشت هفته رفت و آمد بین رتبههای پنجم و ششم ، نهایتا در همان رتبه ششم فصل را تمام کردند. یعنی یک رتبه بدتر از فصل قبل و این چیزی نبود که مورینیو برای آن جذب شده باشد. شاید عجیب ترین نکته فصل، کسب 15 تساوی که 10 تای آن خانگی بود اشاره کرد. با این رتبه ششم، منچستریونایتد سه فصل پیاپی را در رتبه های چهارم سپس پنجم و سپس ششم به پایان رسانده بود و با احتساب رتبه آنها با دیوید مویس، رده های یونایتد بعد از فرگوسن 4، 5، 6 و 7 جدول بود که به شدت افتضاح و با این وضعیت رسما نام و برند منچستریونایتد تحت خطر بود.
بعد از سومین فصل اسفناک منچستریونایتد در لیگ، مورینیو می بایست هدف اول خود را روی نتیجه گرفتن در لیگ جزیره می گذاشت. شروع فصل برای یونایتد بسیار خوب بود. در سه بازی اول فصل، منچستریونایتد موفق به کسب 3 امتیاز با 3 کلین شیت و زدن 10 گل شود.در کل اگر بخواهیم فصل را به سه بخش ده هفته ای تقسیم کنیم، در 10 هفته ابتدایی از 30 امتیاز ممکن، 22 امتیاز کسب شد. در 10 هفته بعدی این عدد به 19 کاهش یافت و در 10 هفته بعدی نیز عدد 19 تکرار شد. عملکردی که در مجموع تنها از رقیب همشهری ضعیف تر است. منچستریونایتد و مورینیو در حد یک قهرمان ظاهر نشده اند اما به هر صورت موفق شده اند رده دوم جدول را کسب کنند و اگر اتفاق خاصی نیفتد احتمالا در همین رتبه لیگ را نیز به پایان خواهند رساند. حال در پنجمین سال بدون فرگوسن، منچستریونایتد موفق شده است در بین سه تیم برتر لیگ جزیره قرار بگیرد. در جام حذفی نیز به نیمه نهایی رسیده است که شانس قهرمانی در آن نیز وجود دارد. در لیگ قهرمانان اما عملکرد یونایتد چندان جالب نبوده است. هر چند کسی از یونایتد انتظار قهرمانی نداشت اما حذف در مرحله یک هشتم نهایی، آن هم مقابل سویای بحران زده هم چیزی نبود که مورد انتظار کسی باشد. ژوزه مورینیو نتوانست شیاطین سرخ را راهی مرحله یک چهارم نهایی کند تا همچنان بهترین عملکرد اروپایی یونایتد بعد از فرگوسن حضور با مویس در مرحله یک چهارم نهایی باشد. در کل می توان عنوان «قابل قبول» را به عملکرد دو ساله مورینیو در منچستر یونایتد نسبت داد.
سخن پایانی
برآیند گرفتن از نتایج و عملکرد چندان سخت نیست. با نگاهی به وضعیت تیم بعد از سر الکس فرگوسن، واضح ترین چیز این است که منچستریونایتد در این سه سال اخیر بعد از فصل افتضاح مویس، بیش از هر چیزی به یک رتبه دوم یا سوم نیاز داشته تا با محکم کردن جای پایش بتواند برای قهرمانی به طور جدی برنامه ریزی کند. هدفی که در سال جاری به وسیله مورینیو محقق شده است.
شاید خیلی از هواداران فراموش کرده اند که قبل از این، در دوره دیوید مویس منچستریونایتد برای اولین بار بعد از پایان یافتن محرومیت تیم های انگلیسی نتوانست جواز حضور در هیچ تورنومنت اروپایی ای را کسب کند. شاید هواداران شیاطین سرخ فراموش کرده اند که در فصل اول فن خال با وجود خریدهای بسیار و در وقت خود گرانتر از مورینیو، مقابل سوانسی دبل شدند، از هر دو جام حذفی انگلیس کنار رفتند و در سالی که به دلیل عدم حضور در اروپا برنامه بسیار خوب و غیر فشرده ای داشتند فقط توانستند سهمیه حضور در پلی آف لیگ قهرمانان اروپا را کسب کنند. شاید از خاطر هواداران یونایتد رفته است که در فصل دوم فن خال تیم های مختلف برای پیروزی به التدافورد می آمدند و در لیگ پنجم شدند و در لیگ قهرمانان در گروهی که آیندهون و ولفسبورگ از آن صعود کردند موفق به صعود نشدند و در لیگ اروپا نیز این لیورپول بود که داغ حذف را بر گرده شیاطین سرخ گذاشت.
شاید نوع بازی مورینیو به تاریخ منچستریونایتد نخورد، شاید صحبت های او در شان سرمربی شیاطین سرخ نباشد، شاید نتایج او خارق العاده نباشد اما مورینیو توانسته آن چه یونایتد بیش از هر چیزی به آن نیاز دارد را به آن ها هدیه کند. مورینیو توانسته منچستر یونایتد را بعد از چهار فصل رتبه های بد، دوم کند. دوم شدن دستاورد محسوب نمی شود اما همین دستاورد محسوب نشدن رده دوم جدول، یعنی مورینیو توانسته منچستر یونایتد را از بحران بزرگی که بعد از فرگوسن به آن دچار شده بود خارج کند.
یادداشت ارسالی از سعید سعیدی