سلام و درود دوستان عزیز ...
شاید شما هم مثل من دوست ندارید که مورد هجمه شدید فیلمهای اکشن و علمی تخیلی و گاها کمدی های بسیار سطح پایین قرار بگیرید ..
با توجه به سطح سرمایه گذاری هالیوود و سیاست خاص امریکایی سازی فرهنگی که فرهنگ امریکایی اعم از موسیقی امریکایی و همچنین سینمای امریکا و کتابهای امریکایی و .. رو به دنیا صادر کرده طبیعی است ک سینمای کشورهای اروپایی یا حتی ژاپن ک سابقه خیلی خوبی از فیلمهای درخشان داشتند در حال حاضر کمی مهجور باشند ... در کشوری مانند فرانسه ک از نظر تاریخ سینما کشوری مهم و دارای پیشینه سینمایی درخشان است و با موج نو فرانسه بخشی مهمی از تاریخ سینما را نگاشته است ، هم فروش فیلمهای فرانسوی با فیلمهای هالیوودی اصلا قابل مقایسه نیست ..
آیا سرپیکو یی پیدا میشود که مقابل این سیستم فاسد برخیزد ؟ .
اوج گیری سینمایی مبتنی بر جلوه های ویژه تصویری، فاصله گرفتن از داستانهای درخشان سینمایی را در پی داشته است . شخصیت ابر قهرمانی جای قهرمان های سینما را اشغال کردند و " هیجان " به عنصر مهمی برای موفقیت فیلمها در گیشه تبدیل شده است .
دیگر مهم نیست که با داستانی فوق العاده طرف باشیم آدرنالین تنها چیز حائز اهمیت است . توانایی های کارگردان و بازیگران و دیگر عوامل ساخت فیلم شدیدا تحت الشعاع تصاویر پر زرق و برق میشود .
روز ب روز شاهد افت چشمگیر سینما هستیم . حتی استاندارد فیلمهای اکشن بیگ پروداکشن و اصلاحا "بفروش" هم به شدت تغییر کرده است . واقعا باورتان می شود به جای هریسون فورد در جنگ ستاره ای باید شیا لابوف را در " ترانسفورمرز " ببینیم ؟!! . چگونه باید گنجینه ملی را به جای ایندیانا جونز تحمل کنیم ؟!. حتی فیلمهایی مثل جان سخت آشکارا چندین سرو گردن از امثال ترانسپورتر جلوتر است . چقدر می توانیم به تماشای بتمن های نولان میان این همه فیلمهای ابر قهرمانی دلخوش کنیم ؟ .
کاش به جای اولویت قرار گرفتن CGI و تکیه بیش از حد بر صحنه های شگفت انگیز به کمک تروکاژ ، کمی با سناریوهای بی نظیر شگفت زده میشدیم. جریان سینمای مستقل توسط سینمای بدنه در حال بلعیده شدن است . شاید سینما نیاز ب " ابر قهرمانی " دارد که ما را از شر این " فیلمهای ابرقهرمانی " خلاص کند .
فراموش نکرده ایم ک روزگاری با دیدن فیلمهای تروفو چ لذتی میبردیم ! . کوروساوا و سامورایی های بی نظیرش تا ابد در ذهن ما هستند . فلاسفه سینما کیشلوفسکی و انجلوپوس و برگمان و تارکوفسکی و میشل هانکه و .. ما را محو تماشای شاهکار های خود کردند .
اگر من وزیر آموزش و پرورش بودم سوال میشل هانکه که بود و چه کرد یا از میشل هانکه چه میدانید سوالی بود که قطعا در دوره دبیرستان در درس تاریخ سینما با آن مواجه میشدید ! .
نئورئالیسم ایتالیا و دزد دوچرخه ویتوریا دسیکا ! .. دیگر چه چیزی بیشتر از این شاهکار دسیکا از سینما انتظار دارید ؟! ... با تماشای فیلمهای فلینی " زندگی شیرین " میشد و با نگاه کردن به فیلمهای الن دلون تازه معنی جذابیت را فهمیدیم ! ... حس خاص بعد از لذت ناب "سینما پارادیزو " فراموش نشدنی بود . شاید شما هم از تماشای فیلمهای " اخر الزمانی " خسته شده اید و دلتنگ دیدن " کازابلانکا " هستید . طعم تلخ واقعیت را در " رم شهر بی دفاع " روسلینی چشیدیم .
چگونه می شود از اسکورسیزی چند نمونه تکثیر کرد ؟! .. مگر نه این که در عصری به سر می بریم که شبیه سازی انجام میشود !! .. کاش دوباره یک رابرت دنیرو ظهور کند که یک " جیک لاموتا " بی نظیر خلق کند .
روسها فاتح جنگ تدوین در سینما بودند و نام خود را در تاریخ نوشتند و رزمناو پوتمکین افسانه ای آیزنشتاین که از جاودانه های تاریخ سینما است . الکساندر سوکوروف از بزرگترین فیلمسازان اروپا بود و در حال حاضر آندری زویاگینتسف جدیدترین پرچمدار روس هاست . او سرمای روسیه را به روابط بین آدمهای داستانش اورده است .
به یک اتفاق خوب برای رخ دادن نیازمنیدم ! .به ظهور یک بونوئل جدید که به ما نشان دهد زیر پوست بورژوازی چه خبر است!. بزرگترین ستاره تاریخ کاگردانی اسپانیا !..
برای سینمای اکسپرسیونیست آلمان دلتنگیم . به این فکر میکنم که شاید ورنر هرزوگ به این دلیل تحصیلات آکادمیک خود را در سه رشته ادبیات ، تاریخ و تئاتر ناتمام باقی گذاشت که برای دیدن یک فیلم خوب آلمانی مجبور نباشیم صفحه های متعددی در تاریخ سینما ورق بزنیم و به " ام " و "متروپولیس" فریتز لانگ برسیم . ویم وندرس تصویرگر درجه یک سینما آلمان ، بی جهت نیست که او در ابتدا نقاش بود . وندرس سلطان فیلمهای جاده ای است . و چه دلخوشم به این که الیور هیرشبیگل با " سقوط " صعود سینمای آلمان را رقم زد . و کمی بعد " زندگی دیگران" از فلورین هنکل فون دونرسماک ! .
کشور سوئد را در حال حاضر با چه کسی می شناسیم ؟! اولین نامی که به ذهن ما می رسد شاید زلاتان اراهیموویچ باشد ، ولی 50 سال پیش سوئد که هیچ ، سینمای دنیا را با برگمن می شناختند ! . برگمن نقاش و فیلسوف ابدی سینما ! . امروزه خوشحالیم که که روی اندرسون دوباره سوئد را روی نقشه سینما اورده است !
آکی کوریسماکی افتخار سینمای فنلانداست . بلند پرواز تر از لارس فون تریه میشناسید ؟!! و چه خوب که او بیش از نیم قرن بعد از کارل تئودور داریر سینمای اسکاندیناوی را به تمام دنیا شناساند .
با " چهار ماه و سه هفته و دو روز " از کریستین مونگیو فهمیدیم که رومانی هم میتواند سینمای خوبی داشته باشد!.
امیر کوستاریتسا بهترین کارگردان تاریخ صربستان ! . صاحب سبک رئالیسم جادویی !! . یک سینماگر مولف درجه یک و البته عاشق فوتبال و مارادونا .
کن لوچ با " بادی که کشتزارها را لرزاند " طوفانی بر پا کرد . عباس کیارستمی نازنین " رویکرد گرایی " را به دنیا صادر کرد . آشکارا بی شمار کارگردان مطرح تحت تاثیر کارهای فوق العاده کیارستمی هستند .
باورتان میشود برای پدرخوانده میخواستند از براندو افسانه ای تست بازیگری بگیرند؟!. براندو به حدی عصیانگر بود که حتی به خودش نیز رحم نکرده بود او اساسا با همه چیز می جنگید حتی خودش !.اما جواب مارلون به این گستاخی استودیو چه بود ؟!. خلق بزرگترین شاهکار تاریخ !. آیا اگر بهشتی در کار باشد ، براندو پوتزو و کاپولا برای خلق شاهکاری همچون دون کورلئونه به بهشت نخواهند رفت ؟!! ..
اورسون ولز " همشهری کین " را نشانمان داد ! . با کوبریک در دکتر استرنج لاو فهمیدیم " چگونه نگرانی را متوقف کنیم و بمب را دوست داشته باشیم " در" آپارتمان "بیلی وایلدر " بعضی ها داغش رو دوست دارند " و در رودخانه مرموز ایستوود شنا کردیم . وارد " بلوار مالهولند " عجیب دیوید لینچ شدیم و فلینی به ما یاد داد بین 8 و 9 عددی وجود دارد ، 8 و نیم !! . پل توماس آندرسون به کمک دنیل دی لوئیس به ما هشدار داد " خون به پا خواهد شد " ! . جانی دپ در دنیا عجیب تیم برتون " ادوارد دست قیچی " شد و در یادها ماندگار شد . به رومن پولانسکی به محلی چینی ها رفتیم . پولانسکی یک استاد درجه یک بود و صد البته که زندگی شخصی عجیبش هم همیشه در صدر اخبار بود ! . در یک " بعداز ظهر سگی " نظاره گر "12 مرد خشمگین " سیدنی لومت شدیم . ریو براوو هاوارد هاوکس و تسخیر ناپذیران دی پالما ملکه ذهنمان شدند . رابرت آلتمن را در " مش " تحسین کردیم و با ژان رنوار " قاعده بازی " را یاد گرفتیم . حیرت زده شدیم از مرد مرده شاهکار جارموش و نمایش درخشان جانی دپ . با ارنوفسکی به " مرثیه ای برای یک رویا " گوش کردیم . آیا این مرثیه ای برای رویای ظهور مجدد سینمای دوست داشتنی و مستقل است ؟ .
برادران داردن بلژیک را به ما نشان داند ! سبک خاصشان همیشه دوست داشتنی است . البته با مارتین مک دونا انگلیسی هم " در بروژ " خوشگذرانی کردیم .
شاید انیمیشن ها بزرگ ترین لذت ما باشند . آنها توانستند در طول تاریخ کیفیت خود را حفظ کنند و یا حتی بهتر شوند . معمولا اکثر انیمیشن ها استاندارد لازم را دارا هستند و حداقلهایی را که لازم است فراموش نمیکند، فرقی نمیکند که چند ساله هستیم همه به جادوی تصویر خیره میشویم و از دیدن داستان اسباب بازی و بامبی و سیندرلا و آلیس در سرزمین عجایب و دیو و دلبر و آپ و وال ای و سفید برفی و هفت کوتوله و راتاتویل و شیر شاه و شرک و تارزان و رنگو و مولان و ماشین ها و پینوکیو و من نفرت انگیز و کورالاین و پرسپولیس و کابوس قبل از کریسمس و سیمپسونها و رابین هود در جستجوی نمو و چگونه اژدهای خود را تمرین دهیم و شاهکارهای سلطان بلامنازع دنیای انیمیشن میازاکی و صد البته ساتوشی کن و مامورو اوشی لذت میبریم . مرسی جان لستر مرسی برد بیرد مرسی آندرو استنتون تشکر از پیت داکتر ممنون لی آنکریچ سپاس از هنری سلیک و کریس باک بابت تمام آن انیمیشن های بی نظیری که ساختند ! . سپاس بی کران از دریم ورکس و پیکسار و والت دیزنی و سانرایس و استودیو گیبلی ، تمام این انیمیشن ها در یاد و خاطرات ما ماندگار شدند. شاید دنباله هایی که برای بعضی از این فیلمها ساخته شد بیشتر از هر چیزی به گیشه و کسب درآمد توجه میکرد ولی نسخه اولی تمام این فیلمها عالی بود .
از سینمای مکزیک ایناریتو نازنین با روایت غیر خطی جذاب 21 گرم دریچه ای جدید به روی ما گشود . لابیرنت پن گیلرمو دل تورو محبوب بیبندگان و منتقدان شد . الفونسو کوارون که با هری پاتر موفقیت تجاری را به دست آورده بود با جاذبه موفقیت بزرگ هنری به دست اورد . ایناریتو اما عزیزترین بود . عزیزترین است ، عزیزترین خواهد بود .
چه کسی برای چاپلین افسانه ای باستر کیتون صورت سنگی لورل و هاردی دوست داشتنی هارولد لوید نترس برادران مارکس فیلسوف و کمی جدیدتر جری لوئیس شگفت انگیز و مل بروکس ساختار شکن و وودی الن خلاق و جک لمون و پیتر سلرز و جیم کری و ... دلتنگ نشده است ؟!.. واقعا باید این افراد را با ویل فرل آیس کیوب و بن استیلر استیو کارل و آدام سندلر و راب اشنایدر کوین جیمز و ... مقایسه کرد ؟ ... حتی استیو مارتین و لزلی نیلسن و ادی مورفی هم سطح بالاتری از امثال فرل و کارل و استیلر و سندلر و جیمز داشتند .
وسترن های اسپاگتی با سرجیو لئونه تاریخ ساز شدند . بزرگ ترین شمایل وسترن کیست ؟ شاید شما جان وین را انتخاب کنید اما من بدون شک کلینت ایستوود را در خوب بد زشت با موسیقی شگفت انگیز انیو موریکونه انتخاب میکنم ! . دلم برای آدری توتو در آمیلی ژان پیر ژونه تنگ شده است . به یک اتفاق خوب نیازمندیم ! . به ظهور یک پدرو المودوار ! . چند بار میتوانید Talk to Her را تماشا کنید ؟!..سوال خوبی نیست!.. سوال درست تر شاید این باشد ک چقد وقت دارید ک دوباره و دوباره و دوباره آن را نگاه کنید؟!! . کاش زمان متوقف میشد و می توانستم بارها و بارها دوباره این فیلم را نگاه کنم . به "دریای درون " الخاندرو امنه بار رفتیم و در پایان غرق شدیم . و عجیب اینکه از این غرق شدن لذت بردیم ! ...
سینمای کره با پارک چان ووک و کیم کی دوک و سینمای ژاپن با اوزو و میزوگوچی و همچنین انیمیشن های میازاکی از ما دلبری کردند . با آنگ لی و ژانگ ییمو و چن کایگه سینمای چین را شناختیم . با جان وو در کنار تراولتا و نیکولاس کیج " تغییر چهره " دادیم ! . به درباره الی فرهادی افتخار کردیم . به راهی که برای سینمای ما باز کرد . رجب ؟!! نه حتی اگر فاتح آکین را آلمانی بدانیم من سینمای ترکیه را با نوری بیلگه جیلان و سمیح کاپلان اوغلو میشناسم . ساتیا جیت رای تصور تمام دنیا را از سینمای هند عوض کرد ! . وونگ کار وای ما را " در حال و هوای عشق " قرار داد ! .
دلمان بیشتر از همه برای فیلمهای ناب آمریکایی تنگ شده است ! . گریگوری پک قهرمان دوست داشتنی ما در کشتن مرغ مقلد بود . برای دفاع از حق . گری کوپر بت زمان خود بود . براندو و طغیانش در فرستادن یک زن سرخپوست به جای خود و ایستادن در مقابل سیستم تماما فاسد . فیلمهای نوآر هرچند که سیاه بودند اما چ دلبری ها که از من عشق سینما نکردند ! . از جان وین تا کرک داگلاس و همفری بوگارت و از براندو تا نیومن و نیکلسون و از دنیرو و آل پاچینو تا شان پن و اسپیسی و از جانی دپ تا دی کاپریو همیشه سیستم ستاره سازی درست عمل کرده است . افرادی که اکثرا تحت تاثیر متون کنستانتین استانیسلاوسکی یا کلاس های متد اکتینگ استلا آدلر تبدیل به یکی از بهترین بازیگران عصر خود شدند .
هیجان وصف ناپذیر انتظار برای اولین دیدار "مخصمه "با حضور همزمان پاچینو و دنیرو در یک فیلم . چگونه جذبه جیمز کاگنی و اسپنسر تریسی و رابرت میچم و لورن باکال و ادری هپبورن و مریلین مونرو را با " زاک افرون" ها و " لیندسی لوهان " ها قیاس کنم ؟!..
یک مثال برای ملموس تر شدن افول سینما ، در دهه سی میلادی به طور مثال نیکلسون بلموندو هافمن بیتی هوپر اوتول ردفورد مک کوئین ایستوود کانری هکمن پلامر فریمن دووال کین دین هاپکینز دلون کایتل و ... به دنیا امدند ، در دهه هشتاد و نود از تولد چند بازیگر درجه یک میتوانیم نام ببریم؟!.
خواکین فونیکس مظهر خود ویرانگری است و چ بی نظیر بود در نقش جانی کش . کیسی افلک و رایان گاسلینگ نشان دادند که چگونه می توان بی نظیر بود و همیشه نادیده گرفته شد . سودربرگ مستقل را چقد دوست داشتم و چ بد که او هم آلوده سیستم شد . شما سودربرگ مستقل را دوست داشتید یا سودربرگ " یارهای اوشن " ؟ ..
آیا راهی هست که از پیر شدن و کنار گذاشته شدن بنیسیو دل تورو جلوگیری کرد ؟! . چگونه میتواند تا به این حد خاص باشد ؟ .
برایان سینگر مظنونین همیشگی یا برایان سینگر سوپر من ؟!!مسئله این است !!! .. هیچ وقت تا قبل از دیدن فیلمهای برادران کوئن نمیشود فهمید که چه مرز باریکی است بین حماقت و قهرمان یا شاید حتی ضد قهرمان های دوست داشتنی ! . کاراکترهای فیلمهای کوئن قهرمان هستند یا ضد قهرمان ؟!. هیچکدام !.. اکثرا خاکستری تر از این حرفها هستند ک قهرمان یا بد من باشند . ولی خب اگر به دنبال بد من در فیلمهای کوئن میگردید خیلی هم در جست و جو نخواهید بود ، خاویر باردم ! اصلا مگر چند بد من بهتر از این در تاریخ سینما می شناسید ؟!! . امیدوارم اگر با او رو به رو شدیم به اندازه کافی در بازی " شیر و خط " خوش اقبال باشیم . اصولا با اسم فیلم " بیگ لبوفسکی " مشکل دارم ، چون لبوفسکی بزرگ نیست " بزرگترین" است .
فراتر از نتیجه ای که به دست آمد ، کاش همه شجاعت ریچارد لینکلتر را داشتند وقتی اسکنر تاریک نگر را ساخت . و کاش همه می توانستد پیش از غروب بسازند ! ..
جیمز دین و ابداع مفهوم " شهرت و محبوبیت بعد از مرگ " !! هیث لجر و پیروی از راه دین !.
الیا کازان ظاهرا از کسانی بود که در طرح ضد سوسیالیستی " فعالیت های ضد امریکایی " مک کارتی بسیار به سیستم کمک کرد و افراد زیادی را لو داد اما کسی چ میداند شاید سینما کازان را به خاطر معرفی جیمز دین و همچنین برای تبدیل براندو به بزرگ ترین بازیگر تمام ادوار در همان ابتدای دوران حرفه ای بازیگری خود ، بخشیده است ..
با ساختار شکنی های ژان لوک گدار " از نفس افتاده " شدیم . و جنایی و پلیسی های حیرت انگیز ژان پیر ملویل ! . پازولینی رنه ویسکونتی انتونینی و ... را چقد دوست داشتیم . " هیروشیما عشق من " شد ! . با سورنتینو به قلب مافیا رفتیم ! .. بلا تار و میکلوش یانچو پرچمدار سینمای اروپای شرقی بودند .
هیچکاک و تعلیق و هیجان و تحلیل روانشناختی افراد ! .. شما هم سینما را به دو بخش قبل و بعد از هیچکاک تقسیم میکنید ؟!! . هیچکاک عاشق زیبایی بود خود نیز خالق زیبایی ها بود اساسا " فاکتور جذابیت زن " قبل از هیچکاک برای من یک شوخی به نظر می رسد !.. هیچکاک حتی از باردار شدن کیم نواک شاکی بود چون معتقد بود آن نقش باید توسط الهه زیبایی چون او اجرا شود ! . با هیچکاک دچار " سرگیجه " شدیم اما لذت بردیم . گاهی از خود می پرسم واقعا پیامبری در عصر ما وجود ندارد؟!. یعنی هیچکاک هم مثل من یک انسان عادی بود ؟!. الهام بخش تر از هیچکاک در تاریخ سینما وجود دارد ؟!!!.
با یک خوره سینما همچون تارانتینو عصر جدید آغاز شد . تا حالا جان تراولتا را انقد در اوج دیده بودید ؟!. اوما تورمن را با چه چیزی به یاد می اورید ؟!. یقینا با فیلمهای تارانتینو . داستانهای عامه پسند کوئنتین چندان هم عامه پسند نبودند ولی شگفتی را بازتعریف کردند .
چقد خوب که دو استیو مک کوئین بی نظیر داریم !. اقای مک کوئین ، کارگردان انگلیسی ، مرسی که یاد و خاطرات استیو بزرگ را برای ما زنده کردی ! . البته صبر کنید ، یک مک کوئین دیگر هم داریم ! در انیمیشن ماشین ها جان لستر با یک مک کوئین شگفت انگیز دیگر مواجه هستیم . و چه جالب که مک کوئین بزرگ خود نیز شیفته اتوموبیل رانی بود . همین که اسمش آمد هوس دیدن چندین باره فرار بزرگ و پاپیون را کردم ! . تشکر از اقای مک کوئین بخاطر ساختن شرم و دوازده سال بردگی ، مرسی که نام استیو مک کوئین بزرگ زنده شد . کاش یک پل نیومن جدید هم داشتیم ، فرقی نمیکرد که کارگردان باشد یا بازیگر ، همین که نام نیومن را زنده کند برایم کافی است ، و چه جالب که صداپیشگی قهرمان بازنشسته مسابقات پیستون کاپ اخرین نقش نیومن بزرگ بود که به شخصیت مک کوئین خودرو قهرمان داستان راه و رسم زندگی و چگونه شاد زیستن را اموخت ! . برای احترام به بوچ کسیدی و ساندنس کید با هنرنمایی بی نظیر رد فورد و نیومن کلاه از سر بر میدارم . و چقد جالب و پر معنی که ردفورد کسی بود که سینمای مستقل را ارج نهاد و جشنواره ساندنس را بنا نهاد .
به راستی چه بر سر سینمای دوست داشتنی آمده است ؟ .. چشم انتظار روزهایی می مانیم که با وودی آلن جدید مواجه شویم کسی که برای ما آنی هال بسازد ! . منتظر روزهایی ک مکتب نیو یورک جدید با اسکورسیزی دی پالما و وودی آلن و فرانسیس فورد کاپولا شکل بگیرد !. واقعا باورتان میشود یک شهر در آن واحد در یک سال مشخص اینقدر سینماگر سرشناس داشته باشد ؟!. آیا در حال حاضر یک کشور - و نه یک شهر - توانسته در یک زمان و در یک دوره چند ساله تا به این حد سینماگر معرفی کند ؟
آیا سینمای مستقل آمریکا و سینمای هنری اروپا ضعیف شده یا هالیوود آنها را بلعیده ؟! . چگونه است که در آن واحد آنهمه سینماگر ممتاز موج نو فرانسه وجود داشتند ولی در حال حاضر عرصه خالی به نظر میرسد ؟.. تکرار میکنم ، شاید سینما نیاز ب " ابر قهرمانی " دارد که ما را از شر این " فیلمهای ابرقهرمانی " خلاص کند .
بر دیوارهای شهر آگهی کنید به یک اتفاق خوب برای رخ دادن نیازمندیم ! ...
و در پایان با توجه به افت محسوس هالیوود ، آیا مراجعی برای شناخت بیشتر فیلمهای برتر اروپایی روز سراغ دارید ؟!.