بیش از بیست قرن پیش بود که آن فرمانده یونانی که تحت تعلیم یگانه مربی خود یعنی معلم اول بود، با سپاه عظیمش راهی پارسه شد تا با آتش کینه اش شعله بر جان خشتهای تچر و آپادانا بی اندازد تا یکی از زیباترین آثار ساخته شده به دست بشریت در آتش خشم انسانها بسوزد. پرسپولیس بعد از آن حریق عظیم که به گفته مورخان ماه ها شعله ور بود، به دست طبیعت سپرده شد و بعدها محل رفت و آمد باستان شناسان بیگانه شد تا همان اندک میراث بر جای مانده آن هم تاراج شود تا اکنون ما از آن بنای باشکوه ایران باستان بیشتر حسرت و افسوس نصیبمان باشد تا آثار ارزشمند باستانی آن.
قرنها بعد از برپایی و ویرانی بنای پرسپولیس، در ایران زمین سنگ بنای پرسپولیسی دیگر نهاده شد، یک پرسپولیس نوین که ستون تاسیس امپراطوری جدیدی بود که میلیونها قلب مردمی را در تصرف خود داشت و سربازانش همه از جنس نبرد و افتخار بودند، آنها مردانه مبارزه می کردند، نسل به نسل جنگیدند و با بند بند وجودشان برای پرسپولیس عظمت و افتخار کسب کردند تا نام باشکوهش همواره بر تارک ورزش ایران بدرخشد، آنها نه تنها رکن اصلی ماندگاری نام تیمشان بودند بلکه جوهر تک رنگ قرمز تمامی افتخارات نوشته شده فوتبال ایران در جهان و آسیا نیز بودند.
سال در پی سال و نسل در پی نسل پرسپولیس کماکان باشکوه و با عظمت می نمود و قلبهای بیشتری را مجذوب خود می کرد تا اینکه پس از سه دهه افتخار و عظمت، لشگر عظیم دیگری برای نابودی آن کمر همت بست، لشگری که این بار نه از فراسوی مرزهای ایران و به تعلیم معلمی دیگر رهسپار جنگ شده بود و بلکه از درون همین مرز و بوم عازم میدانی شده بود که طرف مقابلش بسان یک برده به اسارت گرفته شده دست بسته و بدون سلاح به جبهه رزم فراخوانده شده بود.
از بیش از یک دهه پیش جنگ برای نابودی و البته تصاحب دیگر پرسپولیس بنا نهاده شده آغاز شد، اینبار در شکلی متفاوت و مقایسی دیگر، از همان آغازین روزهای جنگ مالکیت، آتش تفرقه و اختلاف را بر جان پرسپولیس انداختند تا شاید دوباره به رسم زمانه تاریخ تکرار شود، اینبار حتی در میان بدخواهان می شد چهره های را دید که زمانی خودشان از سربازان جان بر کف مکتب پرسپولیس بودند و حالا در این آشفته بازار فوتبال ایران به دنبال سهم خواهی از چیزی بودند که قبل ترها نانش را با بدست آوردن شهرت و افتخار خورده بودند.
آتش همچنان شعله ور بود، پرسپولیس که زمانی یکه تاز میادین رزم فوتبال این مملکت بود دیگر سالها بود که به واسطه شعله های سوزان آتشی که بر جانش انداخته بودند آن خود همیشگی اش نبود، یعنی نگذاشته بودند که باشد، از درون و بیرون به او تاخته بودند و با هر ابزاری ضربه ای بر پیکره اش وارد کرده بودند تا زخمی تر از قبل و خسته تر از همیشه تنها چشم انتظار روزهای آینده باشد. قصه این فصل هم همان سناریوی همیشگی چند سال گذشته بود، همچنان آتش اختلافات درونی و هیزمهای که از بیرون به آن تزریق می شد باقی بود، هر چند که در ابتدا نمایان نبود و بعدها با پیشروی فصل چهره از نقاب برداشت، به حدی که آتش مشکلات سرخها به بالاترین حد خود در طول تاریخ حیاتش رسید. بحران مدیریت، مشکلات مالی، عدم حمایت متولیان امر و از همه بدتر تصمیمات عجیب و ناسنجیده بازیکنان و کادر فنی که اوجش اعتصاب بخاطر بی پولی بود، همه و همه باعث سوختن بیش از پیش پرسپولیس و تنها حامیان همیشگی اش یعنی هوادارانش شده بود.
دیروز اما فصل به پایان رسید، پرسپولیس در رده دوم جدول جای گرفت، این بهترین مقام آنها از سال 87 به بعد و آن رستگاری تاریخی در دقیقه 96 بود، پرسپولیس که روزی پشت دشمنانش را یکی یکی بر زمین می کوبید، حالا سرخوش تنها یک نایب قهرمانی و در حسرت قهرمانی است، مقامی که علیرغم شایستگی با بدشانسی و بی درایتی و به مدد دوستی خاله خرسه وار دایه های مهربان تر از مادرش از کف داد تا باز هم هوادارانش مجبور باشند یکسال دیگر به انتظار بنشیند.
آتش همچنان شعله ور است، پرسپولیس در شعله های بی کفایتی مدیرانش می سوزد و می سازد، اما این بار ستونهای آن نه از جنس خشت و گل، بلکه از جنس قلبهای عاشق هوادارنی بنا شده است که هیچ آتشی توان تخریب کردن آن را ندارد، این پرسپولیس هیچگاه به ویرانه تبدیل نخواهد شد، همانطور که این فصل از دل مشکلات لایتناهی مقامی در خور و قابل توجه بدست آمد، سالیان بعد هم پرسپولیس با تکیه بر عزم بی نظیر هوادارانش با قدرت بیشتر راهی جنگ نابرابر فوتبال خواهد شد و یقیناً به جایگاه اصلی خود باز خواهد گشت.
این نایب قهرمانی شروع داستان برخواستن پرسپولیس بود، برخواستن از دل آتش سوزانی که ناخواسته به جانش افتاده است، نام پرسپولیس حالا دیگر قرنها است که با آتش عجین شده است، با این تفاوت که اگر تا به حال درون آتش می سوخت و دم بر نمی آورد، حالا از این پس با آتش درونش و با شعله های حریق قلبهای هوادارانش خواهد سوزاند و به پیش خواهد رفت.
این شروع قصه برخواستن ما بود، آتش همچنان شعله ور است.