هميشه فكر ميكنم ندونستن و نفهميدن اگرچه يك ايراد بزرگه ولى مقاومت در مقابل دونستن و فهميدن ايراد خيلى خيلى بزرگتريه. براى خودم خيلى پيش اومده كه روى چيزى كه نميدونستم يا چيزى كه دانسته هام در موردش غلط بوده پافشارى كردم ولى هميشه فقط وقتى احساس بهترى داشتم و يك قدم جلوتر رفتم كه از اشتباهاتم عقب نشينى كردم. اصرار به اشتباه با احساس حماقت عميقترى همراهه. هيچ انسانى احمق به دنيا نمياد ولى فقط اونهايى احمق ميمونن كه در مقابل دونستن و فهميدن مقاومت ميكنن. خلاصه به دانش ناچيز خودمون تعصب نداشته باشيم. اين نوشته نه ميخواد كسى رو شماتت كنه نه ميخواد بگه من ميفهمم شما نميفهميد بلكه فقط و فقط سعى داره مواردى رو توضيح بده كه شايد دونستنش باعث فهم بهتر آدمهايى باشه دور و اطرافمون كه مثل بقيه آدما حق زندگى دارن ولى ما از سر نادونى يا نميبينيمشون و يا كوچيك و بى ارزش ميبينيميشون. شايد اگر در گذشته خودم يك هموفوب نبودم هيچوقت حتى تصميم هم نميگرفتم يه همچين چيزى بنويسم ولى خب حالا كه دارم مينويسم! سعى ميكنم با زبون خيلى ساده و روون بنويسم طورى كه با مطالب زياد ديگه اى كه تو اينترنت پيدا ميشه يه تفاوتى داشته باشه و براى همه قابل استفاده باشه. بيشتر مطالب حاصل جمع آورى از مطالب آموزشى سازمانهاى علمى معتبر مثل انجمن روانپزشكى و انجمن روانشناسى آمريكا و همچنين مقالات علمى معتبر مرتبط با موضوعه، منتها با زبون ساده تر. توصيه ميكنم همشو بخونيد ولى اصرار نميكنم چون ميدونم اونى كه دنبال دونستنه به اصرار نياز نداره و اونى هم كه نميخواد بدونه و ياد بگيره اصرار من به چيزشه.
از اونجايى كه تمام اين مطالب به هم مرتبطه و فهميدن يه بخش مستلزم دونستن بخشهاى ديگه ست واقعن نميدونم از كجا شروع كنم ولى فكر ميكنم با گرايش جنسى شروع كنيم بهتر باشه.
گرايش جنسى (Sexual Orientation)
گرايش جنسى يا سكچوال اورينتيشن به معناى اينه كه علاقه و ميل و كشش فرد براى برقرارى رابطه احساسى، عاشقانه و/يا جنسى به چه جنس (ها) يا چه جنسيت(ها)ييى است.
ظاهرن ساده ست ولى حالا بيايد بازترش كنيم تا پيچيدگيهاشو ببينيم. قبل از هر چيز براى فهميدن مفاهيم مرتبط با موضوع مورد بحث بايد مفهوم يه سرى واژه ها رو بدونيم و چون فهميدن هر كدوم اين واژه ها نياز به توضيح داره من اول يه خلاصه از هر كدوم ميگم و بعد در مورد هر كدوم مفصل مينويسم. همچنين از اونجاييكه در زبان فارسى معادل مناسب در ارتباط با اين موضوع نداريم يا اگه هست من همشو نميدونم و يا اينكه خيلى عجيب و گاهى نامرتبط و پيچيده و بيريخته (البته از نظر من) و از ظاهرش سخته كه معناشو حدس بزنيم بنابراين من معادل رايج و بعضى جاها علميش رو هم تكرار ميكنم و هرجا هم كه مجبور باشم از غيرفارسيش استفاده ميكنم و همينه كه هست!
233شش مفهوم مهم ١-جنس، ٢-جنسيت، ٣-گرايش جنسى، ٤-هويت جنسيتى، ٥-هويت جنسى و ٦-رفتار جنسى داريم كه اينا در معنا كاملن متفاوت هستن و تعريف هر كدوم مستقل از همديگه ست و متأسفانه به طور خيلى رايج به اشتباه و يا جاى همديگه به كار برده ميشن و به كار بردن اشتباهى هر كدوم ميتونه فهم قضيه رو مشكل كنه. حتى خيلى اوقات آدماى شناخته شده و فعال حقوق اقليتها هم در مقام دفاع اين مفاهيم رو با هم قاطى ميكنن و اين اشتباهات باعث ميشه سؤالات و شك و شبهه اونها كه نميدونند و يا مخالفند بيشتر بشه و نتيجه ى موردنظر بدست نمياد.
جنس (Biological Sex): تركيبى از اندامهاى جنسى خارجى و داخلى و كروموزومها و هورمونهامون جنس ما رو تعريف ميكنن كه مذكريم (Male) يا مؤنثيم (Female) يا هر دو/بين اين دو. در واقع جنس تنها به خصوصيات فيزيكى ما اشاره داره
جنسيت (gender): تركيبيه از جنس بيولوژيكى، هويت جنسيتى يا همون تصور ما از جنسيتمون و روشهاى ابرازش، و نقشهاى جنسيتى كه جامعه ازمون انتظار داره. در واقع برخلاف جنس، جنسيت ما تنها خصوصيات فيزيكى بدنمون مثل اندام جنسى و كروموزومها و هورمونها نيستن و مجموعه اى از عوامل زيستى و روانى و محيطى مثل جامعه، فرهنگ، مذهب و… باعث شكلگيريش ميشن. گاهى بنا به دلائلى اين جنسيت با جنس بيولوژيكى واقعى ما فرق ميكنه (اگر تفاوت جنسيت با جنس رو متوجه نشديد يا صبور باشين تا به بخشهاى بعدى هم برسيد و يا اول بايد بپريد پايينتر و اين دو مفهوم رو بخونيد)
گرايش جنسى (sexual orientation): ميل ما به جنس(ها) يا جنسيت(ها)ى ديگه ست براى برقرارى رابطه عاشقانه و يا جنسى
هويت جنسيتى (gender identity): احساسيه كه ما در درون خودمون در مورد جنسيتمون داريم و اين به جنس و جنسيتمون ارتباطى نداره و ميتونه منطبق و يا برخلاف بخشى از/تمام اونچيزى باشه كه از جنس و جنسيتمون بهمون نسبت ميدن
هويت جنسى (Sexual Identity): تعريف ساده از هويت جنسى چيزيه كه ما به عنوان گرايش جنسيمون به ديگران نشون ميديم و درواقع برچسبيه كه ما براى گرايش جنسيمون انتخاب ميكنيم كه اگرچه در اكثر اوقات منطبق بر گرايش جنسى و رفتارهاى جنسيمونه ولى گاهى ميتونه بخشى/تمامش بر خلاف گرايش جنسى حقيقيمون و يا برخلاف رفتارهاى جنسى حقيقيمون باشه و يا در طول عمرمون تغيير بكنه. براى مثال فردى رو در نظر بگيريد كه همجنسگرا يا دوجنسگراست ولى بنا به دلائلى نميدونه و يا به اين عنوان شناخته نميشه كه همجنسگرا يا دوجنسگراست. اين فرد با جنس مخالفش رابطه داره يا ازدواج كرده و رفتارهاى جنسيش فقط با جنس مخالفشه. اين فرد گرايش جنسيش همجنسگرا يا دوجنسگراست ولى هويت جنسيش دگرجنسگراست.
رفتار جنسى (Sexual Behavior): به معناى تمام اعمال و رفتارهاى جنسيه كه توسط فرد انجام ميشه و انواع بسيار مختلف داره از قبيل خودارضائى، سكس واژنى، سكس مقعدى، سكس دهانى، سكس گروهى و غيره. رفتارهاى جنسى اشاره داره به فعاليتهاى جنسى واقعى كه هر فرد تو زندگيش داره فارغ از اينكه خودش و يا ديگران هويت جنسيش رو چى ميدونن و گرايش جنسيش چى هست بنابراين رفتار جنسى اگرچه با هويت جنسى و گرايش جنسى فرد ارتباط دارن و معمولن بر هم منطبقند ولى تعاريف هر كدوم متفاوته بنابراين گاهى ميتونن بر هم منطبق نباشن. به عنوان مثال فردى رو در نظر بگيريد كه گرايش جنسيش همجنسگراست ولى به دليل پنهان كردن گرايشش تمام تجربه هاى جنسى و رفتارهاى جنسيش با جنس مخالف بوده
اون چيزى كه به ما ياد دادن و تفكر رايج اشتباه اينه که:
يك نفر با اندام تناسلى زنانه به دنيا مياد پس حتمن: جنس و جنسيتش مؤنثه/ هويت جنسيتيش زنانه ست/ گرايش جنسيش گرايش به جنس مخالف يعنى مردها خواهد بود/ رفتارهاى جنسيش الزامن بايد با جنس مخالفش باشه
يا
يك نفر با اندام تناسلى مردانه به دنيا مياد پس حتمن: جنس و جنسيتش مذكره/ هويت جنسيتيش مردانه ست/ گرايش جنسيش گرايش به جنس مخالف يعنى خانمها خواهد بود/ رفتارهاى جنسيش الزامن بايد با جنس مخالفش باشه
در صورتى كه باید بدونیم که اين مفاهيم هر يك مستقل از ديگريند به اين معنى كه دونستن يكيش نشانه قطعى براى دونستن بقيه شون نيست. يعنى اگرچه در اكثريت موارد اين مفاهيم بر هم منطبق و طبق فرمولها و طبقه بنديهاى از پيش تعريف شده هستن ولى موارد قابل توجه زيادى وجود دارن كه به طور طبيعى با اونچه كه ما تصور ميكنيم متفاوتند. فهميدن اين موضوع نياز به درك كامل مفهوم تك تك اين واژه ها داره كه اگر صبور باشيد و تا انتها بخونيد سعى كردم همه رو با مثال روشن كنم.
خب حالا برگرديم سر همون موضوع گرايش جنسى،
به زبون ساده گرايش جنسى ما به ما ميگه دوست داريم با كدوم جنس(ها) و/يا جنسيت(ها) رابطه داشته باشيم. اينكه پسريم يا دختريم يا اينترسكس (دوجنسه يا داراى خصوصيات هر دو جنس) يا دوجنسيتى يا ترنس يا هرچيزى كه هستيم فرقى نميكنه، گرايش جنسى ما الزامن ربطى به جنس و جنسيت و هويت جنسى و هويت جنسيتى و سن و شكل و قيافه و ظاهر و اندام جنسى ما نداره. يعنى شما نميتونى يكى رو نگاه كنى و از رو ظاهر، مدل مو يا لباس يا بدن يا شغل يا سن يا رفتار يا عادتاش بگى اين چه گرايشى داره. مثلن اون دختره كه موهاش كوتاهه لزبينه، چون فلانى دختره به مردها گرايش داره، چون اون پسره آرايش ميكنه پس به پسرها گرايش داره و اين قبيل پيش داوريها. گرايش جنسى هركدوم اين مثالها ممكنه برخلاف اونچيزى كه ما فكر ميكنيم باشن. گرايش جنسى به صورت طيفه يعنى اينطور نيست كه بشه گفت دو يا سه يا چهار يا ده مدل گرايش جنسى داريم. يعنى چى؟ يه خط صاف رو در نظر ميكيريم كه يه طرفش فقط تمايل به جنس مخالف و يك طرفش فقط تمايل به همجنس باشه. حالا تمام مردم جهان يك جايى روى اين خط قرار ميگيرن. مثلن ممكنه يكى ٢٨ درصد تمايل به همجنس داشته باشه و ٧٤ درصد تمايل به جنس مخالف. درسته جمعش ١٠٠ نميشه ولى همينه كه هست. البته اينطور ساده نيست كه گفتم فقط خواستم مفهوم طيف رو روشن كنم كه شما رو اين خط بينهايت انواع گرايش جنسى دارى تازه يه عده هم هستن كه اصلن رو اين خط نيستن و به هيچى گرايش جنسى ندارن. ولى در كل براى گروه بندى و ساده كردن قضيه ميان اينا رو به چند دسته تقسيم ميكنن:
دگرجنسگرا (هتروسكچوال، Heterosexual، استريت، Straight): اينا ميل به رابطه با جنس و/يا جنسيت مخالف دارن و گروه اكثريت رو تشكيل ميدن همونهايى كه ما بيشتر ميبينيم. اكثريت هموفوبها هم تو همين گروه هستند كه سلام و عرض ادب دارم خدمتشون و عارضم كه مخاطب اصلى من شما عزيزان دل هستين :* هموفوبها خصوصياتى دارن كه در ادامه باهاشون بيشتر آشنا ميشيم
همجنسگرا (هموسكچوال، Homosexual، گى، Gay): اين گروه ميل به رابطه با همجنس خودشون رو دارن. با وجود اينكه گى كلمه ايه كه ميشه هم براى زنان همجنسگرا و هم براى مردان همجنسگرا به كار برد ولى در مورد زنان همجنسگرا بيشتر كلمه لزبين (Lesbian) به كار ميره بنابراين معمولن گى به مردان همجنسگرا و لزبين به زنان همجنسگرا اطلاق ميشه
دوجنسگرا (بايسكچوال، Bisexual): اينا ميل به رابطه با هر دو جنس دارن (گاهى براى ميل به رابطه با هر جنسيت و هويت جنسى هم به كار ميره) اين به اين معنا نيست كه دوجنسگراها دقيقن پنجاه درصد به مردان و پنجاه درصد به زنان گرايش دارن بلكه اين تمايل ميتونه در درجات مختلف ولى به هر دوجنس باشه
همه جنسگرا (پانسكچوال، Pansexual): ميل به رابطه با تمام هويتهاى جنسى مثل مرد و زن و ترنس و جندركوئير و اينترسكس يا دوجنسه و…)
بى جنسگرا (آسكچوال، Asexual): افرادى كه ميل و علاقه به رابطه با هيچكس و هيچ جنسيتى ندارن. بى جنسگرايى مثل بقيه گرايشهاى جنسى در مورد ميل و كششه و نه عملكرد. در واقع آسكچوالها ميل و علاقه اى به رابطه عاشقانه و يا جنسى ندارند و اين مستقل از عملكرد يا همون رفتارهاى جنسيشونه
واژه كوئير (Queer) يك واژه كلى براى تمام اقليتهاى جنسى، جنس و جنسيتهاى متفاوته كه اگرچه يك زمانى به عنوان توهين استفاده ميشده ولى الان مدتهاست كه به عنوان يك واژه كلى مناسب براى تمام اقليتهاى جنسى و براى خارج شدن از دسته بنديهاى سنتى و براى جلوگيرى از اشتباه و جلوگيرى از توهين استفاده ميشه و يا خود فرد براى خودش استفاده ميكنه. من كوئير رو اينطور تعبير ميكنم و اينطورى ياد گرفتم كه به تو چه كه من به چه جنسيت يا جنسيتهايى گرايش دارم و جنس و جنسيتم و هويت جنسيم چيه، منم مث تو يك انسانم، من كوئير هستم. مثلن فردى كه ما ميدونيم دگرجنسگرا نيست ولى نميدونيم همجنسگرا يا دوجنسگراست يا هر كدوم از گرايشهاى جنسى ديگه ست براش از كوئير استفاده ميكنيم. كه برچسب نزده باشيم و يا قضاوت نكرده باشيم. البته به خاطر داشته باشيم كه هنوز هم بعضيها كوئير رو به منزله ى توهين ميدونن بنابراين بهتره قبل از اينكه كسى خودش رو كوئير خطاب كنه ما هم با احتياط به كار ببريمش (گاهى كوئير به جاى پانسكچوال يا افراد با گرايش جنسى شناور هم استفاده ميشه).
به اونايى كه هنوز گرايش جنسيشون براشون مبهمه يا نميدونن Questioning ميگن (Q دوم در LGBTQQIA)
يه مسئله مهم و اشتباه رايج تعبير و تفسير واژه همجنسباز (Homophile) و همجنسبازى (Homophilia) و مشتقات اینهاست و متأسفانه من تو نت فارسى هم كه گشتم ديدم پر از تعريفهاى غلطه. دقت كنيد كه همجنسباز همون همجنسگرا و همجنسبازى همون همجنسگراييه و در عمل هيچ تفاوتى با هم ندارن. همجنسبازى يك واژه قديمى براى همجنسگراييه كه زمانى كه همجنسگرايى هنوز جزء اختلالات روانى بود براى روابط بين دو همجنس به كار ميرفت و حتى چهل پنجاه سال قبل جنبشها و سازمانهاى مدافع همجنسگرايى با همين نام همجنسبازى فعاليت ميكردن ولى نكته اينجاست كه الان چهل ساله كه اين واژه منسوخ شده چون همجنسگرايى ديگه جزء اختلالات روانى نيست و يك گرايش كاملن نرمال و طبيعى محسوب ميشه بنابراين ديگه كلمه يا تعريفى به عنوان همجنسبازى وجود نداره و فقط كسانى اين واژه رو استفاده ميكنن كه يا نميدونن درستش چيه و يا به دليل هموفوبيا قصد توهين و آزار دارن. دقيقن به همين دليله كه ما هنوز پدوفيل و پدوفيلى (Pedophilia) يا بچه باز و بچه بازى رو استفاده ميكنيم چون پدوفيلى یا بچه بازى هنوز و هميشه يك اختلال روانى باقى خواهد بود و نميتونه تبديل به يك گرايش بشه حتى اگر براى فرد مجرم و روانى يك انتخاب نباشه و اين گرايش به بچه دست خودش نباشه باز هم يك انتخاب دوطرفه نيست و اصلن كودك صلاحيت انتخاب رو نداره بنابراين به خاطر آسيبهايى كه به اون بچه وارد ميشه منجر به جرم ميشه و تجاوز محسوب ميشه بنابراين اين مقايسه هم كه بعضيها ميكنن مقايسه بى اساسيه. در نتيجه اين تعريفها كه ميشنويد «همجنسبازى با همجنسگرايى فرق داره و همجنسبازى از روى شهوته و همجنسگرايى از روى عشقه» اينا همش چرت و پرته و يا تعريفات دينيه يا به خاطر بى اطلاعى. اصلن هرجا كلمه شهوت به عنوان استدلال به كار رفت بدونيد چرته :)) در نتیجه اين دو واژه در حقیقت به يك معنا و يكى محترمانه و ديگرى توهين آميزه درست مثل همون مثال معروف بفرما و بتمرگ. يا مثلن تصور كنيد صد سال قبل به كسايى كه دماغشون بزرگ بود ميگفتن غازقلنگ، بعد ميفهمن بابا اين طبيعيه بعضيا دماغشون بزرگه بعضيا كوچيك و به غاز یا قلنگ ربطی نداره پس لزومى نداره به اونا كه دماغشون گنده ست بگيم غازقلنگ. پس اگر كسى قصد داره به توهين و تحقير ادامه بده ميتونه همچنان از واژه هاى همجنسباز و همجنسبازى استفاده كنه.
همونطور كه اشاره شد واژه همجنسبازى يا هُموفيليا پنجاه سال قبل جاى خودش رو به گى و لزبين و بايسكچوال و ترنسجندر و… داد. بيست سال قبل كوئير كه ابتدا يك نوع توهين بود به عنوان يك واژه كلى توسط خود اقليتها مورد استفاده قرار گرفت و بعد كم كم LGBT (معادل فارسيش دگرباش) جا افتاد و در حال حاضر LGBTQIAP (به ترتيب لزبين، گى، بايسكچوال، ترنسجندر، كوئير، اينترسكس، آسكچوال، پانسكچوال) و مخففهاى ديگه كه طولانى تر هستند هم مث LGBTQQIAPK استفاده ميشه
علت دقيق اينكه چه چیزى باعث بوجود اومدن گرايش جنسى ميشه مشخص نيست و تركيبيه از عوامل مختلف كه خيلياش ناشناخته ست ولى چند تا نكته مهم تا الان حاصل مطالعات در زمينه علت بوجود اومدن گرايشهاى جنسى بوده:
اول اينكه عوامل بيولوژيكى و ژنتيكى مؤثر قبل از تولد تأثير خودشون رو گذاشتن
دوم اينكه پايه ريزى و شالوده گرايش جنسى قبل از بلوغ اتفاق ميفته
سوم اينكه اگرچه گرايش جنسى در كودكى و نوجوانى مشخص شده ولى به دلايلى گاهى ميتونه تو يك مرحله اوليه، از گرايش اشتباهى شيفت كنه به گرايش اصلى و يا به نظر بياد كه شيفت كرده
و درنهايت به طور خلاصه چيزى كه به روشنى اثبات شده: گرايش جنسى كشف ميشه، نه انتخاب. گرايش جنسى يك انتخاب نيست و غير قابل تغييره. بازم تَكرار ميكنم: گرايش جنسى يك انتخاب نيست. فكر كنيد بهش. من فكر ميكنم همين يه جمله چكيده تمام اين بحثهاست پس خوب بهش فكر كنيد.
به عنوان مثال سالها قبل يك آزمايش وحشيانه بوده كه به مرداى همجنسگرا عكس مرداى لخت رو نشون ميدادن و در هنگام تحريك جنسى بهشون شوك الكتريكى ميدادن كه مثلن دهنشون سرويس بشه و بعد از چندين نوبت تكرار اين عمل وحشيانه با يه خانم زيبا ميفرستادنشون براى چيز. ولى هيچوقت اين آزمايش منجر به تغيير گرايش جنسى اون افراد نشد فقط ديوانه شدن.
اين غيرانتخابى بودن براى فهم موضوع گرايشات جنسى به من خيلى كمك كرد. تصور كنيد به عنوان يك دگرجنسگرا در جامعه اى بوديد كه همه فقط همجنسگرايى رو طبيعى ميديدن و در اقليت بوديد. بهتون ميگفتن روانى، مسخره تون ميكردن، از جمع دوستهاتون طرد ميشديد، بهتون شغل نميدادن، نميذاشتن درس بخونيد و هزار جور تبعيض ديگه و در مواردى حتى اعدامتون ميكردن! آيا در اين شرايط فرضى به عنوان يك استريت در اقليت حتى ميتونيد به رابطه جنسى با همجنستون فكر كنيد فقط چون تو اقليتيد؟ به نظرتون منصفانه بود؟
گرايش جنسى چيزى نيس كه منحصر به خود فرد باشه و تو ارتباطات با ديگرانه كه خودش رو نشون ميده. يعنى مثلن اگر پنجاه سال تو غار زندگى كنى گرايش جنسيت تظاهر بخصوصى نداره در واقع گرايش جنسى از طريق ارتباط با ديگران تظاهر پيدا ميكنه. تمايلات ساده مث تمايل به گپ زدن، كراش پيدا كردن، گرفتن دست، بوسيدن؛ عواطف غيرجنسى مثل احساس نياز به اينكه يه نفر باشه باهاش هماهنگ و همراه باشى تو اهداف زندگى، برنامه بريزين واسه آينده، همراهى كنين همو مثلن برين مهمونى و كافه و سفر، حمايت روحى كنين موقع غم و غصه و شادى و مشكلات، و مسائل ديگه مثل روابط عميق عاطفى و رومانتيك و عشقى و روابط جنسى و و… و از اين طريق از زندگى لذت ببرين. اينا روى هم ديگه اون كشش و گرايش رو تعريف ميكنن و اين كشش فقط در زمينه جنسى و عمل سكس نيست. بازم تكرار ميكنم گرايش جنسى فقط گرايش براى عمل سكس نيست. يك اشتباه بزرگ رايج اينه كه گرايش جنسى رو منحصر در رابطه ى جنسى يا عمل سكس ميبينن در حاليكه رابطه ى جنسى فقط يك قسمت از گرايش جنسيه و گرايش جنسى فقط به عمل سكس خلاصه نميشه. اين جمله بسيار مهمه پس لطفن سه بار بخونيدش.
در گروه اكثريت بودن به معناى غير طبيعى بودن اقليتها نيست. مثلن اين كه تعداد راست دستها بيشتره معنيش اين نيست كه چپ دستها غيرطبيعين يا اونايى كه با هر دو دست مينويسن و يا كارهاشون رو انجام ميدن غيرطبيعين. استدلالى مثل اين كه خداوند انسان رو راست دست آفريد چون تو دينى كه من بهش اعتقاد دارم اولين آدم راست دست بود پس چپ دستها نرمال نيستن. چقدر براتون خنده داره؟ همونطور كه دگرجنسگراها خيلى قبلتر از اينكه به سن بلوغ برسن يا وارد رابطه به جنس مخالف بشن ميل و كشش خودشون رو به جنس مخالف درك ميكنن و كم كم متوجه ميشن كه از همراهى يا كراش داشتن رو جنس مخالف لذت ميبرن همجنسگراها هم ممكنه خيلى قبلتر از شروع يك رابطه اين ميل رو تو خودشون پيدا كنن. درست همونقدر نرمال و طبيعى
يك جمله اى رو هم هممون زياد شنيديم. اينكه همجنسگرايى طبيعى نيست. اين احتمالن اولين جمله هموفوبها در مواجهه با همجنسگراييه. خدمتتون عرض كنم كه اول از همه بايد مفهوم طبيعى رو با هم يه مرور بكنيم. طبيعى يعنى چيزى كه طبيعت بوجود آورده نه انسان، حالا اگه اعتقاد به خالق دارى معنيش ميشه چيزى كه خدا بوجود آورده نه مخلوق خدا. مثلن طبيعت افراد چشم آبى رو بوجود آورده لنز آبى رو هم انسان بوجود آورده. اينكه چى از نظر ما درسته و چى غلط به معناى طبيعى و غيرطبيعى بودن نيست اينكه مثلن از بين ده نفر يك نفر ممكنه با صداى خيلى بلند بخنده يا موقع خنديدنش حلق و زبون كوچيكش معلوم بشه به معنى اين نيس كه غيرطبيعى ميخنده. همجنسگرايى به جز انسان تا به الان تو بيشتر از ٤٥٠ گونه جانورى مشاهده و اثبات شده و بعضى منابع حتى به بيشتر از هزار و پونصد گونه اشاره ميكنن از جمله دلفين، نهنگ، آهو، شير، پنگوئن، زرافه، گوسفند، كوئالا، فيل، گوره خر، پرستو، سگ، بز، شامپانزه و … . طبيعت اين موجودات رو بوجود آورده ديگه غير از اينه؟ كسى معتقد نيست كه اينا رو انسان بوجود آورده؟ مثلن يك انسانى دويست سال قبل تو كوه ميرفته گفته آقاى بز شما بايد با اون آقاى بز باشى گمشيد بريد پشت اون تپه ها كارتون رو بكنيد همين كه من گفتم. اينا از اون موقع كه من و شما و اجدادمون نميدونستن دستكارى طبيعت يعينى چى وجود داشتن.
از طرفى يه كم باهوشترها اشاره ميكنن كه از اونجايى كه دو همجنسگرا توان بارور شدن ندارن پس غيرطبيعيه. حالا به جز اينكه حتى تو گونه هاى جانورى ديگه هم پرورش و بزرگ كردن بچه ديده شده آيا تا به حال به اين فكر كردين كه خودارضايى و يا سكس دهانى هم منجر به بارورى نميشه؟ آيا اينا غيرطبيعين؟ يعنى تمام مردم جهان غيرطبيعين؟ نميدونم حتمن اونا كه به اين قضيه استدلال ميكنن تا حالا خودارضايى نكردن يا انقدر دانششون كمه كه فكر ميكنن خودارضايى غيرطبيعى و خطرناكه و باعث ضعيف شدن چشمها ميشه : ) يا اصلن شما كه كاندوم استفاده ميكنى و منجر به بارورى نميشه كار غيرطبيعى انجام دادى؟ والا الان واتيكان هم ديگه اينو نميگه. حالا بحث بر سر اينكه اين عدم توان بارورى يك روش طبيعى در سير تكامل براى كنترل جمعيته به كنار اصلن
همونطور كه حتمن ميدونين دگرجنسگراها اينطور نيستن كه به تك تك افرادى كه از جنس مخالفشون وجود داره جذب بشن. يه دگرجنسگرا اگر مثلن تو كل عمرش از مدرسه و دانشگاه و محل كار و خيابون و رستوران و كافه و كنسرت و فلان با صدهزار تا آدم مختلف از جنس مخالف روبرو بشه ممكنه فقط به ده تاشون بيست تاشون دويست تاشون! جذب بشه نه به همه شون! همجنسگراها هم همينطورى هستن. يعنى اينجورى نيست كه يه همجنسگرا هر نفرى از جنس خودش ببينه عاشقش بشه يا بخواد باهاش بخوابه. مثلن اگر يك همجنسگرا تو يه مهمونى هست معنيش اين نيس كه الان داره نگاه ميكنه ميخواد با هركس از جنس خودشه چيز كنه! متأسفانه اينا تصورات اشتباه رايجه!
لطفن به اين سؤال جواب بديد. هفته قبل كه با دوستتون رفتين بيرون آيا به اين فكر كردين كه شب قبلش با پارتنرش چيكار كرده؟ يا مثلن رابطه تون به اين بستگى داره كه دوستتون تو خلوت خودش تو خونه ش يا تو اتاق خوابش با پارتنرش تو چه پوزيشن و پوزيشنهايى خوابيدن يا همو بغل كردن يا چه مدلى بوسيدن؟ از كجا ميدونيد مثلن تو سكسش عادتهاى عجيب نداره مثلن از كجا ميدونيد دوست دگرجنسگراتون عادت نداره تو حالت بالانس رو يك دست وسط نرده هاى باغ در حاليكه دور كمرش يك سيخ پيچيده سكس داشته باشه؟ اصلن بهش فكر هم نميكنيد كه بخواد براتون عجيب يا غير قابل درك باشه چون اصلن رابطه و شناخت و احساستون به اون دوستتون ارتباطى به مسائل شخصيش و خلوتش و اتاق خوابش نداره. ميدونين چرا؟ چون وقتى يك نفر دگرجنسگراست به موارد شخصى و به خلوت و روابط خصوصى و اتاق خوابش كار نداريم، چون اصلن به ما ارتباطى نداره، منظور فقط اينه كه اون شخص دگرجنسگراست مثل اينه كه بگيم اون شخص آقاست يا خانمه. در مورد همجنسگرايى يا بقيه گرايشهاى در اقليت هم كاملن همينطوريه يا در واقع بايد همينطورى باشه. اگر من الان بهتون بگم امروز يك آقايى تو تاكسى بهم گفت پول خورد ندارم مطمئنن اولين فكرى كه تو ذهنتون مياد اين نيست كه آلت تناسلى اون آقا چه شكليه يا با پارتنرش چه مدلى عشق بازى ميكنه يا تو خلوتش چه عادتهايى داره. گرايشهاى جنسى در مورد اين نيست كه فرد تو زندگى خصوصيش چه كارايى انجام ميده بلكه چيزيه كه با اون شخص هست تو تك تك ثانيه ها و روزهاى عمرش. در نتيجه اينكه ميشنويم ميگن بدم مياد يا چندشم ميشه فقط به دليل پيش داورى و برچسب زدن يا به اصطلاح هموفوبياست وگرنه دليلى نداره كسى با ديدن كسى روابط خصوصى يا اتاق خوابش رو تصوير كنه همونطور كه اينكار رو در مورد استريتها نميكنه و يا اگر بكنه نقشى تو پيش داورى يا ارتباطش با اون فرد نداره و اگر در مورد تمام استريتها اين تصويرسازى رو بكنه يعنى خودش نرمال نيست نه اونى كه تصويرش كرده. دقيقن همين تصويرسازى كلى در مورد همجنسگراها انجام ميشه و بيانش به اينصورته كه چندشم ميشه بدم مياد خوشم نمياد و … مگه ما از تمام فعاليتهاى تمام انسانهاى روى كره زمين خوشمون مياد؟ پس چرا از صبح كه ميريم بيرون از ديدن آدما چندشمون نميشه؟ چرا آدم بايد با ديدن كسى چيزايى رو تصوير كنه كه خوشش نمياد؟ چيزى جز ترس كه ما به اصطلاح بهش ميگيم هموفوبيا؟ چرا يك همجنسگرا رو نميبينيم كه بگه از تصور كردن عمل جنسى يا مثلن لب گرفتن دگرجنسگراها چندشش بشه يا بدش بياد؟ (اگه ديديم به اونم ميگيم هتروفوبيا دارى كارت اشتباهه) قصدم تشبيه نيست اين مثال رو براى اون عده اى ميزنم كه ميگن ما حق داريم كه از يه چيزى خوشمون بياد يا نياد. بله درسته ما اين حق رو داريم ولى مثلن هيچكدوم ما از تصور كردن يك انسان در حال عمل دفع خوشمون نمياد، مگه كسى با ديدن دگرجنسگراها عمل دفع كردنشون مياد جلو چشمش؟ چون ميدونيم يه عمل طبيعيه بهش فكرم نميكنيم. بله شما حق دارى از يه چيزى خوشت نياد هروقت كسى اومد جلو چشمت شلوارشو كشيد پايين ريد بگو آقا خانم جمع كن بساطتو من خوشم نمياد نه اينكه هر انسانى كه ديدى بگى چون من از فعل ريدن خوشم نمياد و هر آدمى رو ميبينم ياد ريدن ميفتم پس از آدما خوشم نمياد. خب تو خودت ديوانه اى. من از سوشى خوشم نمياد ولى ژاپنيها رو كه ميبينم ياد ماهى خام نميفتم كه بو ميده و مزه ش رو دوست ندارم. با دوستامم ميرم رستوران اونا سوشى ميخورن من نگاه ميكنم يا نه اگه خيلى بدم بياد نميرم رستوران سوشى بخورم ولى به دوستام نميگم شما سوشى نخوريد يا حالم ازتون به هم ميخوره چون سوشى ميخوريد. سرويس شدم انقدر مثال زدم :)) پس علت اين احساس ناخوشايند فقط هموفوبياست. كسى كه از تاريكى ميترسه وقتى وارد يه اتاق ميشه كه چشمش چيزى رو نميبينه ميترسه، چون وقتى چشماش تو تاريكى چيزى رو نميبينه تو سرش لولو و جن و پرى تصوير ميكنه اگر نترسه ميدونه خب سمت راست كمده سمت چپم تخته اونورم دسشوييه كه خب اينا طبيعيه كه باشن پس چيزى براى ترسيدن وجود نداره.
براى هر انسانى سكچوال اورينتيشن يا گرايش جنسى يه فاكتور مستقله و هيچ فاكتور ديگه اى به صورت پيشفرض تعيين كننده ش نيست. يعنى چى؟ بذار با مثال ساده شروع كنم. مثلن وقتى ميگن فلانى ٣٦ سالشه ميشه فهميد مرده يا زن؟ نه نميشه. ميشه فهميد مهندسه يا راننده؟ نه نميشه. ميشه فهميد قرمه سبزى دوست داره يا آبگوشت؟ نه نميشه. ميشه فهميد قرمز دوست داره يا آبى؟ نه نميشه. ميشه فهميد اندى دوست داره يا داريوش يا تتلو يا كلايدرمن؟ نه نميشه. ميشه فهميد موهاش بلنده يا كوتاه؟ شلواراش پاره ست يا سالمه؟ ناخناش بلنده يا كوتاهه؟ گوشواره داره يا نه؟ تتو كرده يا نه؟ آرايش ميكنه يا نه؟ زيربغلشو شيو كرده يا نه؟ صداش كلفته يا نازك؟ با ناز حرف ميزنه يا نه؟ و و و … پس سن يه فاكتور مستقله شما نميتونى با هيچكدوم اين شناسه ها سن رو تعيين كنى و برعكس با سن نميتونى هيچكدوم اين موارد رو تعيين كنى. وقتی میگیم گرايش جنسى یک فاکتور مستقله یعنی همین یعنی شما با هيچ كدوم اين موارد نميتونى گرايش جنسى يكى رو تعيين كنى. مثال: آيا اون خانم كه موهاش كوتاهه همجنسگراست؟ آيا اون آقا كه كت و شلوار تنشه دگرجنس گراست؟ آيا اون پسره كه ابروشو برداشته فلانه؟ آيا از روى گوشواره اون آقا ميشه فهميد همجنسگراست؟ نه نميشه برادر من، نميشه خواهر من، نميشه عزيز من، نميشه پفيوس! قانون «نه نميشه» رو هميشه و همه جا قبل از هرجور پيش داورى به ياد بياريم
ملت از كجا ميفهمن كه چه گرايشى دارن؟!
اين كشش و گرايش جنسى ميتونه تو نوجوونى و قبل و حين بلوغ خودش رو نشون بده. يعنى لزومى نداره آدم حتمن بره با يكى بخوابه بعد ببينه اى بابا اين كه نشد حالا بريم يه جنس ديگه رو امتحان كنيم. فرد ممكنه اصلن هيچ تجربه جنسى هم نداشته باشه و اين كشش و گرايش رو حس كنه. يعنى همونطور كه قبلن گفتم اين يك كشش و گرايش براى يك مجموعه از فعاليتهاست نه فقط رختخواب. حتمن خيلى از شماها يادتون مياد كه مثلن حدود چهارده پونزده سالگى يا كمتر يا بيشتر اين گرايش و كشش رو داشتين و الزامن هم به فكر رختخواب نبودين فقط. مثلن رديف ميكردين آخر هفته برين كوه اونجا بزنين تو سر كله هم، حرف بزنين شوخى كنين آواز بخونين يا حتى مثلن تستاى معارف كنكور رو با هم بزنين! همش كه تو فكر رختخواب نبودين؟! بنابراين فرد ممكنه خيلى زود متوجه بشه گرايش جنسيش رو يا اينكه ممكنه سردرگم باشه يا حتى اشتباه بفهمه و روابطى رو شروع كنه و بعد در طول زمان متوجه بشه گرايشش به چه صورته. البته اين قضيه وابستگى زيادى داره به فرهنگ و جامعه اى كه فرد داره توش زندگى ميكنه مثلن تو جامعه ما كه همچنان اين قضيه تابوئه و آموزشى هم نيست و خانواده ها و حتى پدر مادراى جوون ننگ رو پيشونى ميدونن و همينو به بچه ها منتقل ميكنن خود فرد دچار يك تعارضى ميشه كه حاصلش انواع مختلف مشكلات روانيه كه به عنوان مثال خشم يا Anger و انكار رو تو مورد تروريست همجنسگراى اورلاندو به ياد داريم كه تو يك شب چهل همجنسگرا رو كشت و خودش هم ادعاى همجنسگرا بودن نداشت تا بعد از سقط شدنش فهميدن كه ايشون خودشون تمايلات همجنسگرايانه داشته. هموفوبیا میتونه منجر به همچین فجایعی هم بشه و حتی یک همجنسگرا ممکنه اون قدر تحت تاثیر محیط و آموزشهای نادرست چنان دچار مشکلات روانی بشه که دست به همچین کاری بزنه. به همین دلیله كه شما اطراف خودت نميبينى يا به قول اون روانى ما در ايران همجنسگرا نداريم. گاهى ميشنويم كه ميگن چرا همجنسگرا اينقدر زياد شده كه خب دليلش واضحه. دنيا به سمتى رفته كه يه نفر كه تو همون دوران بلوغش فهميد تمايل به همجنس داره ديگه اينو چيز عجيب و غيرعادى نميبينه و ميفهمه كه همجنسگراست نه اينكه با وجود اينكه فهميد همجنسگراست بره با دخترعمه ش يا پسر دوست باباش ازدواج كنه بعد هم بعداز يك سال بزنن تو سر و كله هم از هم جدا شن و هركدوم هم فكر كنن خودشون يا ديگرى مشكل داشته و من و شما هم به حالشون افسوس بخوريم. از طرفى قوانين هم به سمتى ميره كه بهشون شهامت بيان گرايششون رو داده و به راحتى تو اجتماع با اسم دلخواه ظاهر ميشن پس همجنسگرايى بيشتر نشده فقط شما بيشتر ميبينيد و در واقع هميشه همين بوده.تو مطالعات مختلف ثابت شده كه تعدادشون زياد نشده فقط بيشتر به چشم ميان. حتى تو كشورهاى آزاد هم هنوز انقدر مشكلات هست كه اين فرايند بسيار آهسته پيش ميره و هنوز زمان زيادى داريم تا روزى كه همه با آزادى كامل از بيان اون چيزى كه هستن واهمه نداشته باشن. بازم قصد تشبيه ندارم و براى جا افتادن قضيه ميگم حتمن اون توصيف جالب رو شنيدين كه يك عزيزى اول كه به يكى از كشورهاى اروپا رفته بودن تعجب كردن كه چرا اينقدر معلول و يا اگه درست تر بخوام بگم كم توان جسمى تو اين كشور پيشرفته هست بعدن متوجه شدن كه ما چند برابرش رو در ايران داريم فقط اين عزيزان امكانات اينكه از منزلهاشون بيرون بيان ندارن.
چند درصد آدماى دور و برمون لزبين، گى يا بايسكچوالن؟
از اونجايى كه گرايشات جنسى يك طيف هستن و گروه بنديها فقط براى ساده كردن مسئله ست خيلى سخته كه آمار دقيق از تعداد اينا داشته باشيم. فرد ميتونه فقط به يك جنس گرايش قوى و شديد داشته باشه، يا به طور برابر به هر دو جنس گرايش داشته باشه، يا به هر دو جنس گرايش داشته باشه ولى گرايشش به يك جنس بيشتر از اونيكى باشه، يا مثلن به جنس مخالف گرايش داشته باشه ولى فقط گاهى جذب تعداد معدودى از همجنسهاش بشه، يا فقط به جنس مخالفش گرايش داشته باشه ولى فقط يك نفر باشه از همجنسهاش كه بهش گرايش داره و خيلى حالتهاى ديگه بنابراين آمار دقيق از يك طيف به دليل پيوستگى و همچنين مشكلات ديگه اى كه باعث پنهان موندن اينها ميشه باعث ميشه آمارها خيلى دقيق نباشه ولى بعضى تحقيقات ميگه از هر ١٠ نفر ١ نفر به نوعى به همجنس خودشون گرايش دارن و يا به همجنس خودشون هم گرايش دارن. بعضى تحقيقات هم كمتر يا خيلى كمتر از اين ميزان رو نشون دادن كه به هر حال در اقليت بودنشون رو نشون ميده
قضيه ى تشكيل خانواده دادن همجنسگراها و صلاحيت فرزند داشتنشون چيه؟
قبل از اينكه اينو با هم بخونيم بايد يه نكته اى رو بگم. تقريبن جواب تمام سوالات ما از ابتداى تولد تا الان و هر اطلاعاتى كه تو مغزمون داريم رو از روى سى دى نريختن تو سرمون بلكه يه جاى دنيا علم بهش جواب داده و ما از طريقه هاى مختلف اطلاعات رو دريافت كرديم و به خاطر سپرديم. اينكه ما اطلاعات رو از چه منبعى قبول كنيم و به چى اعتماد كنيم نشون دهنده هوش ماست و ما از اين طريق يك قسمت ناچيز ميشيم از تكامل و انتخابهامون تعيين ميكنه كه كجاى فرايند انتخاب طبيعى قرار بگيريم. مثلن مامانامون يادمون دادن ميوه رو بشور بخور ما به مادرمون اعتماد داشتيم چون يك بار كه رفيقمون گفت بابا آدم كه گيلاس رو نميشوره بخوره و گوش كرديم و نشسته خورديم بعدش اسهال شديم ياد گرفتيم با منابع معتبرتر تصميمگيرى كنيم و اونايى كه قبل از ما به جاى اعتماد كردن به مادراشون به رفيقاشون اعتماد كردن از اسهال مردن و اين شد كه تكامل پيدا كرديم :)) حالا مادرمون از كجا فهميد؟ يه جا چهار تا آدم مطلع آزمايش كردن ديدن مثلن ميوه نشُسته باكترى لوكامالاشتازادونى داره كه موجب اسهال ميشه و بعد تلوزيون يا روزنامه يا عمه فهميد به مامانمون گفت اونم امتحان كرد ياد گرفت بعد به ما انتقال داد. همچين باكتريى وجود نداره حالا نريد گوگل كنيد : ) يا مثلن وقتى ناسا ميگه زمين گرده يا زمين ميچرخه ما كه تا حالا ماهواره و سفينه نفرستاديم آسمون نميگيم نه بابا من ميدونم زمين مكعبيه يا زمين ثابته و خورشيد ميچرخه. اگه بگيم و هيچ روش علمى براى ثابت كردن حرفمون نداشته باشيم ابلهيم ديگه تعارف نداريم كه. منظورم اينه كه در كل دانش رو از منابعى ميپذيريم كه اعتبار دارن و هرچه اين اعتبار بيشتر باشه ريسك پذيرفتنش كمتر. عقل اين رو ميگه. حالا اين مثالها رو زدم كه به اينجا برسم. انجمن روانپزشكى و انجمن روانشناسى آمريكا كه هر دو معتبرترين و بزرگترين سازمان حرفه اى دنيا در اين زمينه هستن و رفرنس تمام مراكز علمى دنيا در اين زمينه، با هزاران هزار عضو كه هر كدومشون هزاران برابر من و شما در اين زمينه مطالعه علمى و تخصصى كردن نظرشون اينه:
رشد و نمو كودكانى كه دو مادر يا دو پدر دارن يعنى والدين لزبين يا گى دارند از نظر روابط اجتماعى كاملن نرمال و شبيه رشد نمو كودكان با والدين دگرجنسگراست
رشد و نمو كودكانى كه دو مادر دارن يعنى والدين لزبين دارند از لحاظ هويت جنسى و جنسيتى كاملن شبيه رشد نمو كودكان با والدين دگرجنسگراست. در مورد كودكان با دو پدر مطالعات كمتر بوده ولى نتايج در بيشتر آنها مشابه و در بعضى متفاوته
رشد و نمو كودكانى كه دو مادر دارن يعنى والدين لزبين دارند از نظر مشكلات رفتارى و روانى تقريبن شبيه رشد نمو كودكان با والدين دگرجنسگراست و تفاوتهاى بسيار كمى مشاهده شده. در مورد كودكان با دو پدر مطالعات كمتر بوده و نتايج در بيشتر آنها مشابهه و در بعضى متفاوته
در مورد امكان بيشتر مورد سوءاستفاده جنسى قرار گرفتن اين بچه ها توسط والدينشون نسبت به والدين دگرجنسگرا هيچ شواهد علمى موجود نيست
هيچ شواهد علمى مبنى بر اينكه بچه هاى والدين همجنسگرا تفاوت واضح و بارز با بچه هاى والدين دگرجنسگرا دارند در دست نيست
اگر علاقمندين كه اطلاعات كاملش رو مطالعه كنين و انتقاد، سؤال يا شك و شبهه اى تو ذهنتون هست اينجا مفصل توضيح داده كه مطالعات چى بوده و چه زمانى انجام شده و چه انتقاداتى بهش شده و چرا و بر اساس كدوم روش علمى نتيجه گيرى شده كه در نهايت به تأييد اكثريت اعضاى انجمن رسيده.
و در آخر اضافه كنم كه يه لحظه فكر كنين به پدر و مادراى خودمون و آشناهامون و دوستامون و آدمهاى اطرافمون. چند تا بچه ميشناسيد با والدين دگرجنسگراى مشكل دار؟ مثلن اعتياد دارن، دائم درگيرى و دعوا دارن، نسبت به هم يا بچه هاشون مرتكب خشونت ميشن، توان حمايت مالى ندارن، صلاحيت تربيتى ندارن، سوء استفاده ميكنن از بچه شون، جدا شدن، تك والدى هستن يعنى يا پدر دارن يا مادر و يا هزار مدل مشكل ديگه كه تأثير ميذاره رو كودك؟ حتمن هممون ديديم. چند نفر از دوست و آشناهاتون فقط پدر داشتن و يا فقط مادر داشتن؟ آيا همشون آدمهاى غير نرمالى هستن؟ بر اساس شواهد تجربى خودتون آيا دگرجنسگرايى ضمانت صلاحيت براى بچه تربيت كردن بوده؟ نه جان من بوده؟ نبوده ديگه. والدين همجنسگرا هم ميتونن اين مشكلات رو داشته و يا نداشته باشن و اين يعنى وقتى ميگيم الگوى رشد و نمو بچه هاى اين گروهها تقريبن يكيه به اين معنى نيست كه بچه هاى والدين همجنسگرا الا و بلا و حتمن بچه هاى بوجى موجى و رديف و بدون مشكلى خواهند بود فقط منظور اينه كه والدينشون ريسك اضافه اى براى داغون شدن يا نشدنشون نيستن و بچه هاشون با همون الگوى بچه هاى والدين دگرجنسگرا بزرگ ميشن
حالا با توجه به اين اطلاعات كه مرجعشون سازمانهاى بزرگ و معتبر جهانى هستند حرفايى مثل «به نظر من طبيعى نيست»، «بچه بدون مادر چطور ميتونه بزرگ بشه آخه»، «هرچقدرم كه شما بگى من نميتونم قبول كنم دو تا همجنسگرا بچه داشته باشن»، «خدا آدمو به صورت زوج نر و ماده آفريد تو طبيعتم همينجوريه»، «اين بچه وقتى بزرگ شد پرسيد بابام كجاست زندگى براش خراب ميشه»، و از اين قبيل كه يا تو ذهنمون هست يا شنيديم همه ش مثل اينه كه بگيم به نظر من زمين صافه، خورشيد ميچرخه دور زمين، آخه چطور ممكنه زمين با سرعت هزار و ششصد كيلومتر بر ساعت دور خودش بچرخه اينطورى كه باد بايد هممونو ببره و…
خوشبختانه نظر من و شما تا زمانى كه پايه ى علمى نداشته باشه به تنهايى ارزش آب دهان بز رو هم نداره.
بيشتر از ٤٠ سال تحقيق و مطالعات علمى ثابت كرده كه همجنسگرايى يك بيمارى، اختلال روانى، مشكل عاطفى و احساسى يا اختلال اجتماعى نيست. معتبرترين سازمانهاى روانشناسى، پزشكى و روانپزشكى دنيا سالهاست به اتفاق هموسكچواليتى رو از ليست بيماريهاى روانى خارج كردن. سازمان بهداشت جهانى همجنسگرايى رو يك بيمارى و اختلال روانى غيرطبيعى نميدونه. اين سازمانها معتقدند هيچ تفاوتى بين سلامت روانى در هتروسكچوالها و هموسكچوالها نيست و همونطور كه دربين دگرجنسگراها روانى و نرمال و دانشمند و جنايتكار هست در بين همجنسگراها هم آدماى مختلف وجود دارن (با اينحال حاصل سالها تبعيض، پيش داورى، پايمال شدن حقوق، طرد شدن و جدا شدن از جامعه، تنفر و حتى جرم و جنايت بر عليه اينها احتمال آسيبهاى روانى ناشى از استرس رو در اين اقليتها بيشتر كرده چرا كه به دليل نبود حمايت هاى اجتماعى توان مقابله با اين استرسها هم كم ميشه)
سير زمانى اين مطالعات و نظريه دانشمندان و گروههاى مختلف از حوصله خارجه ولى اینجا ميتونين این تاریخچه رو به طور خلاصه بخونيد
آيا ميشه همجنسگرايى رو درمان كرد؟
از اونجايى كه همجنسگرايى بيمارى نيست پس در كل سوال اشتباهه. يعنى جوابش اينه كه خير نميشه چون همجنسگرايى بيمارى نيست كه درمان بشه. قبلن بارها با روشهاى مختلف تلاش شده براى تغيير گرايش جنسى و هنوز هم ميشه ( بهش ميگن درمان Conversion يا Aversion يا Reparative) ولى پاسخ علم به تمام اين تلاشها اينه كه علاوه بر اينكه نميشه بلكه باعث آسيبهاى روانى شديد از جمله افسردگى، اضطراب و نااميدى، احساس گناه و تنفر از خود ميشه.
روشهايى مثل شوك الكتريكى، درمان هورمونى، درمان دارويى، جراحى، سوزوندن، اختگى، طب سوزنى، ازدواج اجبارى با جنس مخالف، سايكوتراپى، هيپنوتيزم تراپى، رفتار درمانى، سايكوآناليز امتحان شده و همه ش بى نتيجه و با آسيبهاى شديد همراه بوده.
اشاره به اين داستان غمگين هم اينجا شايد بد نباشه. آلن تورينگ (Alan Turing) رياضيدان و پدر علم هوش مصنوعى و كامپيوتر كه در سن ٤٠ سالگى مشخص شد همجنسگراست و اون زمان تو انگلستان همجنسگرايى جرم بود محكوم شد به اختگى و دارويى دريافت كرد كه توان جنسى مردانه رو از بين ميبره و باعث رشد پستانها ميشه. آسيب روانى به حدى بود كه دو سال بعدش به دليل افسردگى تو سن ٤٢ سالگى با سيانور خودكشى كرد :(
هُموفوبیا (Homophobia)
براى هموفوبيا تعريفهاى متفاوتى داريم. مثلن پاسخ عاطفى و يا احساسى به شكل ترس، اضطراب، خشم، ناراحتى و نفرت در مواجهه به افراد همجنسگرا. ولى به طور كلى مخالفت و ناسازگارى نسبت به افراد همجنسگرا و يا فرهنگ، سبك زندگى، رفتار و عملكردشون و همچنين ترس يا بيزارى نامعقول از افراد همجنسگرا رو هموفوبيا ميگن. هرچند واژه هموفوبيا امروز براى تبعيض عليه تمام گرايشهاى جنسى به كار ميره ولى از اونجايى كه اين واژه در معنا فقط شامل ترس و تبعيض بر عليه افراد همجنسگرا ميشد همزمان واژه ى هتروسكسيسم هم به كار گرفته شد. هتروسكسيسم يك نوع نظام فكريه كه در اون هرجور رابطه، هويت، رفتار و گرايشى به جز دگرجنسگرايى انكار ميشه و يا بد نام ميشه و يا برچسبهاى زشت زده ميشه و به طور كلى هدف تبعيض قرار ميگيره. در واقع واژه هتروسكسيسم موازى با واژه هايى مثل سكسيسم (تبعيض جنسى) و ريسيسم (تبعيض نژادى) تعريف و به كار برده ميشه. عمومن هموفوبيا به نگرش و رفتارهاى فردى بر ضد همجنسگرايى تأكيد داره درحاليكه هتروسكسيسم ايدئولوژى و نظام فكرى و فعاليتهاى سازمانى بر ضد افراد غير دگرجنسگرا در سطوح اجتماعى رو تعريف ميكنه. دو انتقاد براى واژه هموفوبيا مطرحه اول اينكه افراد هموفوب در سطح بالينى نشانه هاى ترس و يا فوبيا رو نشون نميدن يعنى مثلن وقتى كسى ترس از ارتفاع داره در مواجهه با يه سطح مرتفع ممكنه ضربان قلبش بالا بره، تنگى نفس پيدا كنه و… و يا حتى بيهوش بشه ولى ما نشانه هاى بالينى فوبيا رو تو اكثريت هموفوبها نميبينيم بنابراين فوبيا نميتونه يك واژه علمى همه جانبه براى اين رفتارها باشه. انتقاد دوم اينه كه واژه هموفوبيا اشاره داره به يك مشكل فردى و بالينى و جنبه هاى اجتماعى و فرهنگى اين پديده رو در بر نميگيره. در نتيجه به عنوان جايگزين مناسبتر براى اين دو واژه Sexual Prejudice به كار ميره كه من واقعن نميدونم ترجمه فارسيش چى باشه بهتره چون تبعيض جنسى رو ما براى سكسيسم به كار ميبريم نميشه اينجا هم به كار برد. در واقع به تمام نگرشهاى منفى و تبعيض و پيش داورى بر عليه انواع مختلف گرايشهاى جنسى اعم از دگرجنسگرايى، همجنسگرايى، دوجنسگرايى، بى جنسگرايى، و… اشاره داره. اين تبعيض يا پيشداورى مثل تمام موارد تبعيض ديگه مثلن بر عليه زنان يا نژادهاى مختلف سه خصوصيت مهم داره:
اول اينكه يك نوع نگرشه، به معناى قضاوت يا ارزشيابى كلى و عمومی. مثلن اصفهانيا خسيسن، سياها تنبلن، زنها ضعیفن، گى ها چندشن
دوم اينكه فقط يك رفتار فردى نيست و در غالب گروههاى اجتماعى هم به صورت تأييد يا حمله يا بيانيه و … انجام ميشه
سوم اينكه اين نگرش حتمن منفى و خصمانه ست نه مثبت و دوستانه يعنى حاوى خشم، تنفر، تحقير و …
در بعضی مطالعات هموفوبيا رو محصول گرايش به همجنس ميدونن كه شناخته نشده و يا به دلائل مختلف سركوب شده و مواجهه به دليل ياداورى به شكل هموفوبيا بروز ميكنه بنابراين احتمال وجود تمايلات همجنسگرايى رو در افراد هموفوبيك بيشتر ميدونه. چندين مطالعه مختلف اين رو به وضوح نشون داده اگرچه قابليت تعميم نداره.
اينها رو به اين دليل گفتم كه گاهى ميشنويم بعضيها با بيان اينكه هموفوبيا يك اختلال روانى نيست چون جزء فوبيا در اون نشانه هاى واضح بالينى نداره سعى در انكارش دارن در حاليكه اين مسئله حل شده و اگرچه عدم توافق بر روى واژه ى مناسب همچنان وجود داره و يك بيمارى روانى به حساب نمياد ولى در بروز اين رفتارهاى تبعيض آميز شكى وجود نداره. همونطور كه سكسيسم و يا ريسيسم مواردى بودن كه هميشه تو جوامع مختلف وجود داشتن و براى اثبات زشت بودنشون جزء بالينى در اولويت اول نيست هرچند كه موارد مختلف با ظهور علائم بالينى هم به تعداد كافى وجود داره. و در نهایت اینکه شاید مقصر اصلی هوموفوب بودن ما خود ما نبودیم یا نباشیم؛ چون از کودکی خانواده، مدرسه، جامعه، دوستان، رسانه ها، مذهب و خلاصه همه و همه به ما یاد دادن که تنها روش درست و سالم دگرجنسگراییه. اما امروز در عصر اینترنت و ما نسل غرق در اینترنت اگر هوموفوب بمونیم خودمون چقدر مقصریم؟
و اما بريم سراغ مفهوم جنس و جنسيت كه اول بحث يه اشاره كلى كردم و مطمئنن بعضيها براشون سؤالهاى زيادى بوجود مياد. مثلن اينكه چطور ميشه يه نفر جنس كروموزومهاش مؤنث باشه ولى اندام جنسى مردونه داشته باشه و يا بالعكس يا مثلن چطور ميشه يه آقا فكر كنه كه خانمه و… يه كم روش دقيقتر بشيم تا هم جواب سؤالها رو پيدا كنيم و هم با فهميدن اين مفاهيم فهميدن ترنسها برامون آسونتر بشه.
جنس (Biological Sex) – جنسیت (Gender)
هر انسانى كه متولد ميشه يك جنس بيولوژيكى يا همون Biological Sex داره كه از روى ظاهر بيرونى و كروموزوما و هورمونا مشخص ميشه. بر اين اساس يا دختر يا پسر و يا اينترسكس يا بيناجنس (در اصطلاح عموم دوجنسه) نام ميگيريم. حالت معمول اينه كه كروموزومهاى ما دختر يا پسره و ما هم دختر يا پسر ميشيم و اندام جنسيمون هم دخترونه يا پسرونه ميشه. ولى گاهى بنا به علل متفاوت شكل بيرونى با كروموزامون متفاوت ميشه يعنى مثلن كروموزوما پسره ولى ظاهر فيزيكى بدن يا همون اندام جنسى زنانه ست، و يا اينكه كروموزومها دختره ولى ظاهر و اندام جنسى مردانه ست. بذارين يه كم بازترش كنم. وقتى كه ما به دنيا ميايم
fullsizerenderاينكه اون پرستار يا پدر و مادر بگن دختريم يا پسريم فقط بر اساس ظاهر ماست اگه شومبول داشته باشيم ميگن پسره اگر نه ميگن دختره و نكته جالب اينه كه شومبول داشتن يا نداشتن ما اگرچه تحت تأثير كروموزومهاى ماست ولى ميتونه به خاطر يه تغيير مسير ساده مسيرش عوض و برعكس بشه. در واقع اندام جنسى خارجى همه جنينها دخترانه ست. چه پسر چه دختر! يعنى همه جنينها چه پسر چه دختر تا حدود سن دو ماهگى جنينى يك اندام جنسى شبيه اندام تناسلى زنانه دارن (تصویر اندام جنسی جنین دختر (راست) و جنین پسر (چپ) در سن نه هفتگی جنینی نشون میده). بعد اون وسطا يه اتفاقاتى ميفته و در واقع از بافت بيضه ى جنين پسر كه تو اون مرحله در شكم قرار داره يك ماده اى ترشح ميشه (تستوسترون) كه ميره اندام جنسى خارجى دخترانه ش رو تبديل به اندام جنسى پسرانه ميكنه. يعنى مهم اون ماده ايه كه ترشح شده نه كروموزومها. اون ماده اگه بنا به دلايلى به اشتباه تو جنين دختر ترشح بشه ميره اندام جنسيشو پسرانه ميكنه و اگه به اشتباه تو جنين پسر ترشح نشه اندامش دخترانه ميمونه. پس اندام جنسى خارجى كه به شكل دول و يا چيزه ميتونه خيلى راحت مستقل از جنس كروموزومهامون عوض بشه. اگه بخوام خيلى ساده يه كم جزئيات بيشتر بگم اينطورى ميشه كه همه جنينها چه دختر و چه پسر، يه چيزى شبيه كليتوريس و لابيا دارن. حالا تو دوران جنينى اون ماده ترشح ميشه و ميره كليتوريس رو بزرگ و تبديل ميكنه به آلت پسرونه و لابيا ها هم از دو طرف به هم ميچسبه تبديل ميشه به كيسه بيضه كه بعدن بيضه ها از تو شكم ميره ميفته توش (و اگه دختر باشه هم كه بيضه اى تو شكم نيست كه بيفته توش و در نتيجه خالى ميمونه). به طور نرمال ما تو دوران جنينى اگر پسر باشيم اين يارو مادهه ترشح ميشه و ميره اندام جنسيمون رو پسرانه ميكنه و دول درمياريم و اگه دختر باشيم اين مادهه ترشح نميشه و با كمك هورمون هاى زنانه با آلت تناسلى دخترانه به دنيا ميايم. حالا بعضى وقتا بنا به دلائلى اشكال بوجود مياد و اين مادهه به اشتباه تو آقا پسره ترشح نميشه يا به اشتباه تو دختر خانمه ترشح ميشه و بنابراين ممكنه يه پسر با اندام خارجى تناسلى دخترونه به دنيا بياد يا يه دختر با اندام خارجى پسرونه به دنيا بياد و يا يه چيز مبهم مابين اين دو باشه كه به اين شرايط ميگن اينترسكس يا بيناجنس يا كلمه رايج دوجنسه كه ميگن بهتره به كار نبريم.
اشتباه رايج اينه كه Biological Sex و Gender (جنس و جنسيت) اشتباهن به جاى همديگه به كار برده ميشن. يادتونه اول بحث گفتم جنس ميتونه با جنسيت متفاوت باشه و اينا دو مفهوم كاملن جدا از هم هستن؟ تفاوتهاشون چيه؟
جنس يا سكس بيولوژيك تركيبيه از اندام جنسى خارجى، كروموزومها، اندام جنسى داخلى (بيضه و رحم و تخمدان) و هورمونها. هركسى كه به دنيا مياد يك Assign Sex داره يعنى جنسى كه بر اساس اين مشخصات براش در نظر ميگرن يعنى بر اساس همين مشخصات ميگن مؤنثه يا مذكر (دختر، پسر يا Female، Male). مثلن اندام جنسى مردانه داره پس ميگن سكس بيولوژيكيش مذكره يا مثلن تو آزمايش كروموزومى معلوم ميشه كروموزومهاى جنسيش مربوط به جنس مؤنثه پس ميگن سكس بيولوژيكيش مؤنثه. در نتيجه جنس يا سكس محدود ميشه به ويژگيهاى فيزيكى و نه مواردى مثل ويژگيهاى رفتارى و احساسات درونى و انتظارات و نقشهاى اجتماعى و تأثيرات فرهنگى و غيره
جنسيت يا جندر (Gender) يك تركيب پيچيده ست از ١-سكس بيولوژيكى كه تعريفش رو ديديم ٢-احساس درونى فرد از جنسيتش كه فكر ميكنه مؤنثه (زن یا زنانه) يا مذكر (مرد یا مردانه) يا هر دو يا هيچكدوم (كه اين بخش همون هويت جنسيتى يا Gender Identity كه تعريفش رو قبلتر هم با هم مرور كرديم) و ٣- ابراز يا بيان جنسيتى يا Gender Expression كه به معنى رفتارها، نشانه ها، علائم بيرونى و قابل مشاهده و نقش جنسيتى (Gender Role) فرد در ارتباط با جنسيتشه. مثلن لباسى كه ميپوشه، شكل احساساتش، فرم شخصيتيش و غيره. پس جنسيت فقط مرتبط با ويژگيهاى فيزيكى نيست و احساسات و رفتار و اجتماع و فرهنگ و مفاهيم وابسته هم در درونش نهفته ست
نوزادى كه تازه به دنيا اومده از روى موى كوتاه يا بلندش يا نوع گريه كردنش يا لباس توى تنش يا حرف خودش نميگيم مذكره يا مؤنث درسته؟ (چون اینها ویژگیهای مرتبط با جنسيت هستن) معمولن از روى شكل آلت تناسليش يا در موارد كمتر شايع از روى آزمايشهاى كروموزومى يا تصويربردارى اندامهاى داخليش ميگيم مذكره يا مؤنث (چون اینها ویژگیهای مرتبط با جنس هستن)
نكته اى كه بايد بدونيم اينه كه مفهوم سنتى جنسيت دو گزينه اى، يا مرد يا زن، به هيچ عنوان علمى نيست. جنسيت به صورت يك طيفه با بيشمار جنسيت متفاوت. برچسب جنسيت يا جندر كه در هنگام تولد و فقط با يه نگاه به بين پاها به فرد زده ميشه يك برچسب كاملن غلطه. حتى اگر سكس بيولوژيكى و ويژگيهاى فيزيكى رو هم در نظر بگيريم يعنى كروموزومها و اندامهاى داخلى و خارجى جنسى و هورمونها، باز هم تنوع بسيار بسيار بيشتر از دو گزينه ى مرد يا زنه. جنسيت مثل هوايى كه نفس ميكشيم از بدو تولد با ماست و پيوسته داره روى ما تأثير ميذاره بدون اينكه بفهميم. تربيت، جامعه، فرهنگ، مدرسه و دانشگاه، رسانه ها، مذاهب و خيلى موارد ديگه از بدو تولد به طور پيوسته دارن روى درك ما از مفهوم جنسيت و جنسيتمون تأثير ميذارن و در واقع بسيارى از جنبه هاى جنسيت رو محيط و جامعه تو مغز ما ميكاره بخصوص بيان جنسيتمون يا همون Gender Expression. به عنوان مثال حتمن هممون شنيديم مرد كه گريه نميكنه، يه خانم كه شب ساعت ١٢ بيرون نميره، گوشواره انداختن مال خانماست، آقايون رانندگيشون بهتر از خانماست، كار خونه با خانمهاست، مدير خوب زن نداريم، مردا محبت بلد نيستن و … اينا همش چيزهاييه كه محيط در ما فرو كرده و در فهم ما از جنسيت ديگران و جنسيت خودمون دخيل بوده. در واقع جنسيت هم مثل بقيه چيزهايى كه تحت تأثير جامعه هستن به شدت توسط محيط و جامعه هدايت و تقويت ميشن و در نهايت تركيب شرايط محيط و اون چيزى كه فرد خودش ترجيح ميده محصول نهايى رو بوجود مياره.
جندر يا جنسيت به تعريف ساده اينه كه جامعه ما رو مرد ميدونه يا زن و بر اين اساس چه نقشها و فعاليتهايى رو برامون در نظر گرفته و ازمون انتظار چه تفكرات و رفتارهايى داره و چه نقشى رو مناسب جنسيتمون ميدونه. فقط اندامهاى جنسى و جنس بيولوژيكى ما نيست كه جنسيت و يا مرد يا زن بودن ما رو مشخص ميكنن. تصور كنين يه نوزادى به دنيا مياد كه شومبول داره اسمشو ميذارن محمود حالا محمود بزرگ ميشه مدرسه پسرونه ميره تو كوچه فوتبال بازى ميكنه دعوا ميكنه شلوار و پيراهن مردونه ميپوشه و … كم كم جامعه و خانواده او رو يك مرد ميشناسن و بسته به فرهنگ همون جامعه انتظار رفتارهاى مرتبط با مردان در اون فرهنگ رو از محمود دارن. سوى مقابلش فاطى كه مدرسه دخترونه ميره مهربونه دامن ميپوشه احساساتيه و … كم كم جامعه اون رو به عنوان يك زن ميشناسه و انتظار رفتارهاى زنانه مرتبط با فرهنگ همون جامعه ازش دارن. به اين ميگن جنسيت. حالا مثلن يه اينترسكس رو تصور كنيد كه كروموزومهاى زنانه داره و تو دوران جنينى شرايطى ايجاد شده كه اندام جنسى مردانه داره و وقتى كه به دنيا اومد باوجود اينكه كروموزومها و اندامهاى جنسى داخليش مؤنثه يعنى رحم و تخمدان داره و از لحاظ بيولوژيك يك زنه به عنوان يك پسر به دنيا مياد اسم پسرونه روش ميذارن و بزرگ ميشه تا يهو نوجوون كه شد پستانش رشد ميكنه و يهو متوجه ميشن كه فلانى دختره. فارغ از اينكه اين فرد در درون خودش چه احساسى داره از مرد يا زن بودن، اين فرد رو در اجتماع همه به عنوان يك پسر ميشناختن مدرسه پسرونه رفته اسم پسرونه داره و شايد رفتارهاش پسرونه باشه پس نقشى كه ازش انتظار ميره يك نقش مردونه ست و جامعه جنسيت مرد رو براش در نظر گرفته.
اينجا ميرسيم به مفهوم مهم هويت جنسيتى كه همون تلقى ما از جنسيت خودمونه
هويت جنسيتى (Gender Identity)
هويت جنسيتى يا Gender Identity (كه در ترجمه ها گاهى هويت جنسى ميگن كه غلطه و هويت جنسيتى درسته) به تصور و تعريف و احساس فرد ميگن در ارتباط با جنسيتش. يعنى اينكه خود فرد فكر ميكنه مذكره يا مؤنث يا هر دو يا هيچكدوم. اين هويت كاملن مستقل از سكس بيولوژيكى فرده و ميتونه با جنسش يكى باشه يا متفاوت باشه. هويت جنسيتى بيشتر افراد با جنس يا سكس بيولوژيكى كه دارن كاملن منطبق و يكسانه كه به اينها سيسجندر (Cisgender) ميگن و هويت جنسيتى بعضى افراد با اون جنس منتسب بهشون متفاوته كه اونها رو ترنسجندر (Transgender) ميگيم. در واقع هويت جنسيتى به اين معناست كه فرد خودش نسبت به جنسيتش چه تصور و احساسى داره. اينكه فكر ميكنه مرده يا زن و در مورد نقشهاى جنسيتى كه داره (Gender Role) چه تصور و احساسى داره و اونها رو چطور ابراز ميكنه (ابراز جنسيتى يا Gender Expression)
Gender Role يا نقش جنسيتى مجموعه اى از نقشها و وظايف و فعاليتها و انتظاراتيه كه توى جامعه به خانمها يا آقايون نسبت داده ميشه. در فرهنگ هر جامعه اى معمولن دو گروه مردانه (Masculine) و زنانه (Feminine) از اين نقشها به طور پايه اى وجود داره. مثلن تو بيشتر جوامع رفتار احساساتى و يا لطيف به زنان نسبت داده ميشه يا مثلن خشونت مردانه تلقى ميشه
Gender Expression يا ابراز جنسيتى به روشهايى ميگن كه فرد هويت جنسيتى خودش رو از طريق اون راهها به ديگران و جامعه ابراز ميكنه. مثلن رفتار و طرز برخوردش، مدل مو، صدا و تن و لحن صدا، لباسهايى كه ميپوشه و يا هرچيزى كه به صورت ظاهرى باهاش هويت جنسيتيش رو ابراز ميكنه.
مفهوم هويت جنسيتى چيزى نيست كه مثل كروموزومها قابل بررسى و اندازه گيرى باشه و يا مثل اندام جنسى قابل مشاهده باشه و فقط احساس درونى فرد نسبت به خودشه. مثلن فرد اينترسكسى كه كروموزومهاى زنانه داره و رحم و تخمدان داره ولى با اندام تناسلى مردانبه دنيا اومده و جامعه بهش جنسيت يا جندر مرد رو داده ميتونه هويت جنسيتى مردانه داشته باشه يعنى در درون خودش فكر كنه كه يك مرده و يا هويت جنسيتى زنانه داشته باشه يعنى در درون خودش فكر كنه كه يك زنه. من اينترسكس رو مثال ميزنم براى درك بهتر تا پيچيدگى وضعيت ساده بشه هرچند اينترسكس ها مثال خوبى نيستند. بذاريد اينطورى بگم كه در حالت اكثريت شما كروموزومهاى مذكر دارى و مرد به دنيا مياى و جامعه هم جنسيت مرد به شما ميده و خودت هم هويت جنسيتى مردانه پيدا ميكنى و يا شما كروموزومهاى مؤنث دارى و خانم به دنيا مياى و جامعه هم جنسيت زن به شما ميده و خودت هم هويت جنسيتى زنانه پيدا ميكنى، اين ميشه اكثريت جامعه اى كه توش زندگى ميكنيم و همه چى با هم منطبقه پس دليلى نداره دركش نكنيم. يعنى اندام جنسى مردانه جنس بيولوژيكى مردانه و هويت جنسيتى هم مردانه، يا اندام و جنس بيولوژيكى و هويت جنسيتى هر سه زنانه. به اين موارد ميگن سيس جندر (cisgender) كه همين اكثريت رو در جامعه تشكيل ميدن . حالا مواردى اين وسط بوجود مياد كه فرد متوجه ميشه كه يك بخش يا تمام هويت جنسيتيش يا احساسى كه نسبت به جنسيتش داره با جنس بيولوژيكى (sex) يا همون مذكر مؤنث بودنش منطبق نيست. يعنى
img_2924كروموزومها و اندام جنسى و هورمونها مذكره ولى فرد هويت جنسيتى زنانه داره و در درون خودش تمايل به بروز و نشون دادن ويژگيهاى زنانه داره و فكر ميكنه كه مؤنثه
يا
كروموزومها و اندام جنسى و هورمونها مؤنثه ولى فرد هويت جنسيتى مردانه داره و در درون خودش تمايل به بروز و نشون دادن ويژگيهاى مردانه داره و فكر ميكنه كه مذكره
اينها همون ترنسجندرها (Transgender) يا تراجنسيتى ها يا همون T در LGBTQA هستن كه يك گروه بزرگ و طبقه بندى كليه كه زيرگروههاى متفاوت با ويژگيهاى متفاوت رو دربرميگيره كه توضيح خواهم داد. اينها رو معمولن به عنوان ترنس يا ترنسجندر ميشناسيم.
جنسيت سيال يا Gender Fluidity يك نوع ابراز جنسيتيه بسيار وسيع الطيفه كه رفتارها و علائق ممكنه دائمن تغيير كنن. بچه هايى كه جنسيت سيال دارن ممكنه بعضى روزها فكر كنن كه دخترن و بعضى روزها فكر كنن پسرن يا فكر كنن كه نه دختر بودن و نه پسر بودن نميتونه احساسشون رو از جنسيتشون توضيح بده.
نكته اى كه اينجا لازمه بگم كه خيليا اين سه مفهوم رو با هم اشتباه ميگيرن:
اينترسكس و يا دوجنسه ( داراى خصوصيات بيولوژيكى هر دو جنس كه توضيحش دادم)
دوجنسيتى ( يا باى جندر كه يعنى داراى دو هويت جنسيتى و زيرگروه ترنسهاست)
دوجنسگرايى (يا بايسكچواليتى كه به مفهوم تمايل به دو جنس و جزئى از گرايشهاى جنسيه كه ابتداى بحث توضيحش دادم)
بنابراين گاهى ميبينيم كه مثلن ميگن طرف دوجنسگرا يا باى سكچواله خب بره عمل كنه! بابا اين اصلن نه اندام جنسى اشتباهى يا مبهم يا بينابين داره (اينترسكس يا دوجنسه) و نه دوجنسيتيه (كه از گروه ترنسجندرهاست كه هويت جنسيتيشون متفاوته) كه دلش بخواد يه جنسيت ديگه باشه . چى رو بره عمل كنه؟! اين فقط به هر دو جنس گرايش داره يعنى تمايل به ارتباط به هر دو جنس داره، همين. حالا جنس و جنسيتش چيه بماند.
پس به طور كلى هويت جنسیتى يك طيفه كه يك سرش كاملن هویت مرد/هویت مردانه و يك سرش كاملن هویت زن/هویت زنانه ست و بين اين دو بيشمار هويت جنسى داريم و اصلن طبقه بندى كه فقط سه گروه داره (مردانه، زنانه، باى جندر يا داراى دو هويت جنسى) فقط يك ملاك براى طبقه بنديه و در واقع بين اينها ممكنه بيشمار هويت جنسى وجود داشته باشه.
ترنسجندرها (LGBT)
حالا يه خلاصه اى از ويژگيهاى ترنسجندرها و تفكرات و برچسبهاى اشتباه رايج رو هم بگيم. افراد ترنس جندر همه يك خصوصيت مشترك دارن كه يك بخش يا تمام هويت جنسيتيشون با جنسيتى كه جامعه اونها رو ميشناسه متفاوته. ترنسجندرها هويتى جنسيتى خودشون (gender identity) رو كه با جنسيتى كه جامعه بهشون داده متفاوته رو به روشهاى مختلف نشون ميدن. مثلن بعضيهاشون دوست دارن لباسهاى جنس مخالف رو بپوشن يا رفتارهاى جنس مخالف رو از خودشون نشون بدن ولی منظور اینها این نیست که «لزوماً» می خوان تغيير جنسيت بدن و ممکنه با ويژگيهاى ظاهرى بدنشون راحت باشن. بعضياشون هورمونهاى جنس مخالف رو استفاده ميكنن تا بعضى خصوصيتهاى اون جنس كه هويت جنسيتيشون باهاش منطبقه پيدا كنن، يا بعضيهاشون جراحى ميكنن تا فيزيك بدنيشون رو به اون جنسى كه با هويت جنسيتيشون منطبق هست نزديك كنن. هر كدوم اينا اسامى متفاوت دارن و از فرد به فرد ويژگيهاى متفاوتى دارند. مثلن به اينها كه هويت جنسيتيشون كاملن در تضاد با سكس بيولوژيكيشونه و ميخوان از طريق پزشكى بدنشون رو تغيير بدن اصطلاحن ترنسسكچوال ميگن چون اينها تصميم به ترنزيشن پزشكى يا تغيير پزشكى گرفتن حالا از طريق هورمون يا جراحيهاى زيبايى يا جراحيهاى تغيير جنسيت ميخوان با ويژگيهاى فيزيكى اون هويت جنسيتى كه باهاش راحتن زندگى كنن. واژه ترنزيشن به معناى تغيير و تحول و گذر از يك مرحله به مرحله ديگه است. گروهى از ترنسجندرها تصميم ميگيرن ترنزيشن انجام بدن و گروهى نه. ترنزيشن ميتونه اجتماعى، قانونى، يا پزشكى (هورمون يا جراحى) باشه. مثلن ترنس خانمى (Trans-Woman) كه در اجتماع يك آقاست يعنى خصوصيات بيولوژيكى مردانه داره و به عنوان يك آقا بزرگ شده و همه به عنوان يك پسر ميشناسنش ميتونه به همون حالت ترنس ادامه زندگى بده يا تصميم بگيره از اين به بعد در اجتماع يك خانم باشه مثلن باشگاه خانمها بره دستشوييهاى عمومى خانمها رو استفاده كنه دوستاى اجتماعى خانم داشته باشه (ترنزيشن اجتماعى)، يا تصميم بگيره به طور قانونى اسم و مشخصاتش رو عوض كنه و يك خانم باشه (ترنزيشن قانونى)، يا تصميم بگيره ترنزيشن پزشكى انجام بده يعنى مثلن هورمون استفاده كنه تا پستانهاش رشد كنه و صداش تغيير كنه و يا جراحى انجام بده ايمپلنت پستان بذاره و يا جراحى انجام بده و جنسيتش رو از تطريق تغيير آلترتناسلى تغيير بده و و و… بنابراين اينطور نيست كه تمام ترنسجندرها بخوان جراحى تغيير جنسيت انجام بدن. ترنسسكچوالها كه يك بخشى از ترنس جندرها هستن بیشترشون دلشون ميخواد جراحى تغيير جنسيت انجام بدن و بعضیهای دیگه حتی جراحی انجام نمیدن و به درمانهای جایگزینی هورمونی که باعث میشه خصوصیات ثانویه جنس مورد نظرشون رو بدست بیارن مثل بزرگ شدن پستانها برای ترنسهای زن و یا تغییر تن صدا برای ترنسهای مرد قناعت میکنن. اين مورديه كه خيلى زياد اشتباه ميشه چون فكر ميكنن تمام ترنس ها (ترنسجندرها) ميخوان تغيير جنسيت انجام بدن.
يه نكته بسيار مهم اينه كه ترنسجندرها مثل بقيه ميتونن گرايشهاى جنسى مختلف داشته باشن و هويت جنسيتيشون مستقل از گرايش جنسيشونه. يعنى ميتونن دگرجنسگرا يا همجنسگرا يا دوجنسگرا يا پانسكچوال يا آسكچوال و… باشن. يعنى مثلن يك ترنس خانوم كه در واقع در جامعه يك آقاست كه بعضى رفتارهاى زنانه از خودش نشون ميده مثلن لباس زنانه ميپوشه يا صدا و لحن زنانه داره يا به دنبال تغيير به جنسيت زنانه از طريق يكى از راههاى ترنزيشنه، ميتونه گرايش جنسى به خانم يا آقا يا هر دو داشته باشه و طرز لباس پوشيدن و صحبت كردن يا هر نشانه ديگه اى دليل بر اين نيست كه حتمن يك آقاييه كه دلش ميخواد يك آقاى ديگه باهاش بخوابه! قانون «نه نميشه» رو كه يادتون هست؟
نميخوام زياد پيچيده ش كنم ولى چون واژه Transvestite هم گاهی بد فهمیده میشه اینو بگم که در مورد افرادى كه لباسهاى جنس مخالفشون رو ميپوشن (Cross Dressing) الزامن به اين معنى نيست كه ترنسجندر هستن. Transvestite يك فرد مذكره كه دگرجنسگراست و لباس زنانه ميپوشه به دليل فتيش جنسى و يا براى ابراز مخالفت اجتماعى درحالیکه ترنسجندرها لباس جنس مخالف رو ميپوشن فقط براى اينكه هويت جنسيتى اونها متفاوته و نه از روى فتيش و نه از روى سرگرمى و نه به خاطر مخالفت و مبارزه
جندركوئير (Genderqueer). مفهوم كوئير كه يادتون هست؟ جندركوئيرها هم افرادى هستن كه هويت جنسيشون رو يه چيزى خارج از تعاريف ساده مرد يا زن ميدونن و هويتشون چيزيه در طيف بين اين دو يا چيزى كاملن متفاوت از اين دو. همچنين واژه هايى مثل جنسيت سوم و چند جنسيتى و يا افرادى كه به صورت شناور هويت جنسيشون در زمانهاى مختلف متفاوته و جزئيات ديگه كه خب پيچيده ست و به همين تعريفى كه اشاره شد بسنده ميكنم
تا حالا چند تا ترنس ديدين كه مسخره شون ميكنن يا اسمايى مث اى وا خواهر و كونى و جنده روشون گذاشتن؟ تصور كنين يك آقايى با صداى نازك و رفتار و پوشش زنانه در جمع آقايونى كه به مردانگيهاشون مينازن و يا مثلن يك خانم با صدا و پوشش و ظاهر مردانه در جمع خانمهايى كه به لطافتشون مينازن. برچسب ها و نگاههاى تحقيرآميز و مسخره شدنها رو حتمن هممون ديديم يا انجام داديم. تو همين اينستاگرام يه دور بزنيد حنمن چند موردش رو ميبينيم.
اگرچه اين موارد متفاوت در هويت جنسيتى از ليست بيماريهاى روانى حذف شدن و ديگه به عنوان اختلال روانى شناخته نميشن ولى استرس و اضطراب و ناراحتى و آسيب ناشى از عدم انطباق هويت جنسى در ترنسجندرها انقدر زياده كه ميتونه منجر بشه به آسيبهاى روانى شديد مثل افسردگى، نااميدى، ترس، جدا شدن از جامعه و خانواده و در نتيجه تنهايى و در نهايت خودكشى. اين آسيب انقدر شديده كه ٤٠ درصد اينها اقدام به خودكشى ميكنن. من و شما چقدر تو اين آسيب مقصريم؟
منبع: https://alirezacrow.wordpress.com/2016/11/28/lgbt/amp/