طرفداری- چه فاکتوری باعث بهتر به نظر آمدن نفراتی چون پیرلو، ژاوی، لمپارد، زیدان و جرارد می شد؟ در این یادداشت به عنوان گزیده ای از کتاب لبه: تجارت چه چیزی می تواند از فوتبال بیاموزد؟، بن لیتلتون در خصوص راز و رمز موفقیت این نابغه های فوتبال صحبت می کند که تقدیم می شود:
یورده فرایند تصمیم گیری در فوتبال را به 3 فاکتور عمده تقسیم بندی می کند. این موارد خارج از زمین فوتبال هم صدق می کنند. فاکتور اول، درک بصری (visual perception) است که به معنای درک اطراف و تحلیل اطلاعات به شمار می رود؛ فاکتور دوم، درک بصری اکتشافی (visual exploratory behaviour) نامیده می شود که به معنای جستجوی فعالانه برای جمع آوری اطلاعات است؛ فاکتور سوم، پیش بینی (anticipation) به معنی تلاش برای پی بردن به حرکت یا اتفاق بعدی است.
یورده کار خود را با بردن دوربین به زمین فوتبال و ضبط تمام حرکات یک بازیکن طی 90 دقیقه فوتبال، آغاز کرد. این فیلم شبیه مستند مربوط به زین الدین زیدان به نام Zidane: A 21st Century Portrait است. یورده فیلم بازی حدود 250 بازیکن را به شکل کلوزآپ (فاصله بسیار نزدیک) ضبط کرد و به این نتیجه رسید که هر کدام از آنها قبل از رسیدن به توپ، کار متفاوتی انجام می دهد.
ویدیویی از آندرس اینیستا در فینال جام جهانی 2010 نشانم داد. دقیقا 10 ثانیه قبل از اینکه گل را به ثمر برساند، او را در میانه میدان می بینید که در حال جمع آوری اطلاعات است. خودش را مطمئن می کند بیشترین میزان اطلاعات لازمه در زمین را جمع آوری کرده است. اینجا نقطه آغاز است؛ قبل از آنکه پروسه های ادراکی اش آغاز شود و قبل از آنکه تصمیم بگیرد و حتی قبل از آنکه از مهارت های ذهنی و تشخیص سیگنالش استفاده کند. آندرس اطمینان حاصل می کنند تمامی اطلاعات لازم را وارد شبکیه چشمش کرده است.
فرانک لمپارد هم همین طور بود. شاید بتوان گفت حتی بهتر. یورده ویدیویی 16 ثانیه ای از او در اختیار دارد که به یکی از محبوب ترین ها در شبکه اجتماعی یوتوب بدل شده است. این ویدیو، که مربوط به دیدار سال 2009 چلسی برابر بلکبرن است، لمپس را در زمین حریف نشان می دهد. اول به سمت راستش نگاه می کند و بعد آن یکی سمت را به حافظه می سپارد. وارد موقعیت می شود و دوباره به هر دو سمتش نگاه می کند. مشغول جمع آوری اطلاعات برای زمانی است که توپ را خواهد گرفت. در 7 ثانیه، 10 بار به اطرافش نگاه می کند تا اینکه توپ به او می رسد؛ سرش را بالا می آورد، یک نفر را (که از وجودش خبردار بوده) پشت سر می گذارد و با پاسی خوب، بازیکن هم تیمی را در موقعیت قرار می دهد و خودش هم در شرایط گلزنی قرار می گیرد (ویدیوی پایین).
تسلط فوق العاده فرانک لمپارد به اطراف قبل از گرفتن توپ
در طی بازه ای که یورده مشغول انجام تحقیقش بود، فرانک لمپارد بیشترین میزان دید اکتشافی را در لیگ برتر به خود اختصاص داده بود. او در مورد تعریف این فاکتور می نویسد:
حرکت سر یا بدن که طی آن، صورت بازیکن به شکل پویا و موقتی بی توجه به توپ بوده و مشغول جمع آوری اطلاعات لازم در خصوص اتفاق بعدی در زمین است.
این مطالعه فراوانی فاکتور جستجو برای 64 بازیکن طی 11 بازی شامل 1279 موقعیت را بررسی کرد. لمپارد با 0.62 جستجو قبل از گرفتن توپ، بیشترین میزان را به خود اختصاص داده بود. این آمار برای استیون جرارد، بسیار نزدیک و برابر با 0.61 بود. یورده معتقد بود بازیکنانی که قبل از گرفتن توپ بیشتر از بقیه جستجو می کنند، بیشترین میزان پاس موفق پس از گرفتن توپ را به خود اختصاص می دهند. آیا این نظر درستی بوده است؟ نمودار شماره یک در پایین، این مساله را تحلیل کرده است:
یورده اطلاعات تحقیق را به سه قسمت تقسیم کرد: بازیکنانی که کمتر از بقیه به اطراف نگاه می کردند، بازیکنانی که بیشتر از همه به اطراف نگاه می کردند و بازیکنانی که در بین این دو گروه قرار می گرفتند. میزان پاس های موفق برای گروهی که کمترین توجه را به اطراف داشتند، برابر با 64 درصد بود، گروه دوم و میانه عدد 68 درصد را ثبت کردند و این عدد برای بازیکنانی که بیشترین توجه به اطراف را داشتند، به رقم جالب توجه 81 درصد رسید. نتایج بدست آمده بسیار جالب بود، ولی همچنان دلیلی بر موثر بودن توجه به اطراف در عملکرد بهتر نبود. شاید مثلا 81 درصد پاس های موفق، شامل پاس های کوتاه بی خطر به کناره ها یا روبه عقب می شدند که توپ از آنجا آمده بود. او نتایج تحقیق را براساس پاس های روبه جلوی موفق تغییر داد. نمونه بدست آمده کوچک تر و فقط شامل 55 بازیکن می شد، ولی یافته ها قابل اتکاتر بود. در اینجا (نمودار شماره 2)، بازیکنانی که همیشه به اطراف شان نگاه می کردند، آمار 75 درصد پاس موفق و گروه بی توجه، 41 درصد و تقریبا نصف موفق ترین گروه، پاس سالم داشتند.
یورده بازهم داده ها را تغییر داد و فقط پاس هایی را آنالیز کرد که روبه جلو و در زمین حریف بودند. اینجا هم نتایج (نمودار شماره 3) همان ها و حاکی از آن بود که رابطه مستقیمی بین دید اکتشافی و عملکرد مثبت بازیکنان وجود دارد.
رفتار بصری موثر ارتقا یافته (Increased Visual Efficiency Behaviour)، میزان داده های ذهنی ورزشکاران را بیشتر کرده و منجر به استفاده بهتر از آنها می شود. یورده از آن به عنوان کنترل آینده نگر (Prospective Control) یاد می کند که به معنای توانایی پیش بینی اتفاقات پیش رو است. این مهارت تنها در شرایطی موثر است که کاربردی شود. البته همه چیز سریع تغییر می کند و چیزی که الان کاربردی است، شاید سه ماه دیگر کاربردی نباشد و شاید اگر لمپارد باشید، در 3 ثانیه همه چیز شامل جمع آوری اطلاعات و داده های مربوط به زمین، عوض شود. این مهارت به بازیکن اجازه می دهد قبل از بقیه عمل کند.
یورده بعدا توانست از خود لمپارد در مورد مهارت جستجویش بپرسد. آنها هر دو در یک کنفرانس حضور داشتند که یورده در مورد نتایج تحقیقش، به لمپس توضیح داد. تونی کار، که در روزهای نخست ظهور لمپارد در آکادمی وست هم با او کار می کرد، هم آنجا بود. یورده از لمپارد پرسید چطور آمارش این قدر بالا است:
نمی دانم از کجا آمده است. شاید با آن متولد شده ام. در هر حال، منطقی به نظر می رسد اطراف را اسکن کنید چون باید بدانید اطراف تان چه خبری است.
این مشکل بزرگ در مورد توانایی بالای بازیکنان سطح بالای فوتبال است. خیلی وقت ها آنها می گویند استعداد ذاتی است یا اینکه نظری ندارند. این صحبت ها کمکی به یورده که می خواهند روند مساله را موشکافی کنند، نمی کند. برای همین وقتی کار وارد بحث شد، یورده فهمید به نتایجی درخور دست پیدا می کند:
در اولین روزهایی که فرانک لمپارد برای وست هم بازی می کرد، پدرش روی سکوها می نشست و همواره فریاد می زد. همیشه یک چیز را تکرار می کرد: "تصاویر، تصاویر!" او همیشه از فرانک می خواست قبل از گرفتن توپ، تصاویر اطرافش را در ذهنش، داشته باشد.
همه مساله همین بود. لمپارد هم یادش آمد:
درست است. از آنجا داد می زد و همین را می گفت.
یورده در نهایت به جواب سوالش رسیده بود. لمپارد با این استعداد متولد نشده بود و چندان هم منطقی نبود. او از همان دوران کودکی تشویق به برداشتن تصاویر ذهنی شده بود و هیچ رفتار دیگری را نمی شناخت. یورده در آکادمی آژاکس هم همین چیزها را به کودکان آموزش می دهد. او دو ویدیوی مختلف را به آنها نشان می دهد. یکی مربوط به آندره آ پیرلو است که با پیراهن یوونتوس مقابل تورینو بازی می کند. ریش قابل توجهی به صورت دارد و 35 ساله شده است و نسبت به دوران اوجش، خیلی کندتر شده است. با این حال، همچنان قبل از گرفتن توپ، اطرافش را نگاه می کند. البته به اندازه لمپارد نیست، ولی آن رفتار همچنان مشاهده می شود. وقتی هم که توپ را می گیرد، همه چیز می ایستد. وقتی توپ به پایش می رسد، اصلا حواسش به آن نیست و یک جای دیگر را نگاه می کند. پایش را اصلا نگاه نمی کند و از قبل از گرفتن توپ، به دنبال پاسخ است، به دنبال حرکت بعدی و پاس کلیدی است. می داند توپ در راه است و می تواند جای دیگر را نگاه کند.
ویدیوی دوم مربوط به تمرین گروهی بازیکنان یک تیم در بوندس لیگا است. شش بازیکن در یک دایره حضور دارند و سه توپ بین شان دیده می شود. بازیکنان توپ را بین خودشان ردوبدل می کنند که حرکت ساده ای است. آنها 60 الی 70 بار این کار را تکرار می کنند. کنترل و پاس ها همه بی نقص است. با این حال، هر کدام که توپ را می گیرد، به زیر پایش نگاه می کند. پیرلو این کار را نمی کند؛ خیلی دیگر از بازیکنان هم این چنین نمی کنند. یورده می گوید:
تمرینی که آنها انجام می دهند، از رایج ترین تمرینات در دنیای فوتبال است، ولی معمولا در بازی ها پیش نمی آید. آنها مهارتی را تقویت می کنند که اصلا نیازی به آن ندارند. تقریبا تمام بازیکنان در بالاترین سطح فوتبال، هر روز بارها و بارها این تمرین را تکرار می کنند. آنها گرم می کنند و توپ را بین خودشان ردوبدل می کنند. در اینجا توانایی کنترل توپ بدون نگاه کردن به آن می تواند به دردبخور باشد. در هر حال، یاد گرفتن چیزی جدید نباید زیاد پیچیده باشد. چیزی که پیچیده است، فراموش کردن مهارتی است که قبلا آن را یاد گرفته اید.
آژاکس اهمیت زیادی به این مهارت بازیکنان آکادمی اش می دهد. وقتی تیم جوانان آنها در سال 2016 برابر چلسی بازی کردند، یازده نفر اولیه شان بالاترین میزان رفتار بصری موثر (VEB) را در بین تمامی اعضای آکادمی ثبت کرده بودند. یورده می گوید هر عددی بیشتر از 0.5 جستجوی بصری در هر ثانیه، بسیار بالا است. نگاهی به لیست بازیکنان مورد بررسی یورده کردم و دیدم لیونل مسی بالاتر از این مقدار است. بازیکنان نزدیک به او هم شامل زلاتان، مودریچ و پیرلو بودند. کریستیانو رونالدو پایین تر از بقیه بود، ولی این مساله دلیل داشت، چون شیوه رونالدو متفاوت است و او بعد از گرفتن توپ، بلافاصله به جایی که هم تیمی هایش ایستاده اند، نگاه می کند. چون می داند توپ کجا خواهد رفت، می داند فقط نیم ثانیه فرصت دارد بدون نگاه کردن به توپ عمل کند و اطرافش را نگاه می کند.
یک بازیکن به شکلی کاملا شوکه کننده، بالاتر از بقیه بود. ژاوی هرناندز در جدول یورده 0.83 را ثبت کرده بود. هر زمانی که توپ به او می رسید و قبل از آن اطرافش را اسکن نکرده بود، آن را به جایی که آمده بود، پس می فرستاد. وقتی داده های لازمه را نداشت، هیچ ریسکی نمی پذیرفت. خودش در سال 2011 به گاردین گفته است:
سریع فکر کنید. به دنبال فضاها باشید. من هم همین کار را می کنم. در جستجوی فضا هستم. در تمام طول روز همین است. همیشه در جستجو هستم. تمام روز. تمام روز. اینجا؟ نه! آنجا؟ نه! کسانی که هیچ گاه فوتبال بازی نکرده اند، نمی توانند پیچیدگی مساله را درک کنند. فضا، فضا، فضا. انگار پلی استیشن بازی می کنید. با خودم فکر می کنم دفاع اینجاست، توپ را آنجا بفرست. فضا را می بینم و پاس را می فرستم. این کاری است که انجام می دهم.
آیا ژاوی با این مهارت متولد شده بود؟ نه، آن را در بارسلونا و سیستمی که کرایوف بنیان نهاد، فرا گرفت. خودش می گوید:
فکر و ذکر برخی آکادمی های فوتبال، برنده شدن است. ما به آموزش فکر می کنیم. وقتی کودکی را می بینید که بعد از گرفتن توپ، سرش را بالا می کند و پاس می دهد، می دانید که موفق خواهد شد. دوست دارید مربی همیشه از او بیشتر استفاده کند. سیستم کاری ما توسط کرایوف پایه ریزی شد. شبیه نمونه آن در آژاکس است. همه چیز به تلاش مربوط است. تلاش و تلاش و تلاش. هر روزی که می گذرد. مسئولیت پذیری می آموزید و اینکه توپ را از دست ندهید.
چیزی که من یاد گرفتم این است که بازیکنان بزرگ بدون دیدن، پاسی نمی فرستند. بازیکنان بزرگ خیلی قبل تر از آنکه بدانند می توانند چنین پاسی بفرستند، آن را دیده اند. این ربطی به بینایی فوق العاده او ندارد، بلکه به نحوه آنالیز اطلاعات مربوط است. یورده می گوید:
از نظر من، ژاوی می تواند نسبت به کسی که میزان VEB در او پایین است، مدیراجرایی بهتری هم باشد.
گزینه های اطراف مهم است. ترسی هیوستون از دانشگاه سیاتل توصیه می کند همیشه سه گزینه به خودمان بدهیم. او مثالی در خصوص ساخت یک پارکینگ در شرکت تجاری می دهد:
در این مورد، به جای اینکه بپرسم پارکینگ بسازیم یا نه، سه گزینه مدنظر می تواند این ها باشد: پارکینگ بسازیم؟ به تمام کارمندان مان بلیط اتوبوس بدهیم یا به کارمندان اجازه دهیم یک روز در هفته را در خانه کار کنند؟
هر چقدر گزینه های بیشتری بسازید، تصمیم بهتری می توانید بگیرید. ژاوی هیچ وقت تنها دو گزینه ندارد. همیشه اطراف را خیلی سریع و خیلی واضح می بیند و همیشه حداقل دو گزینه یا بیشتر برای انتخاب دارد. برای همین است که همیشه تصمیمات درستی می گیرد.
گزیده ای از کتاب لبه: تجارت چه چیزی می تواند از فوتبال بیاموزد نوشته بن لیتلتون