سه سال از غروب غم انگیز بابک قربانی گذشت.
٢۴ آبان ٩٣ روزی تلخ و فراموش نشدنی در تقویم کشتی ایران رقم خورد چرا که نه تنها کشتی فرنگی ایران بلکه کشتی دنیا یکی از بهترینهای خود را در عین ناباوری از دست داد.
سه سال پیش خبری تلخ و ناگوار بر روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت، خبری که دل طرفداران و اهالی کشتی را به درد آورد و آن چیزی نبود جز درگذشت بابک قربانی اعجوبه کشتی فرنگی ایران در زندان دیزل آباد کرمانشاه.
///
نابغه ای که کشتی فرنگی ایران حالا حالا ها مثل او به خود نخواهد دید. برای شروع چند قهرمان را نام می برم که بار ها به بابک قربانی باخته بودند:
آرتور الکسانیان(قهرمان المپیک،دارنده ٣طلا ١ نقره جهان)
آلن خوگایف( قهرمان المپیک لندن)
قاسم رضایی( قهرمان المپیک لندن )
اصلانبک خوشتوف( قهرمان المپیک پکن)
رستم توتروف( نایب قهرمان المپیک لندن )
دیوید سالادزه( نایب قهرمان المپیک سیدنی)
بالاژ کیس( قهرمان جهان و دارنده چندین مدال جهانی)
محمد عبدالفتاح( قهرمان جهان )
جاوید حمزاتوف( دارنده برنز المپیک و برنز جهان )
و بسیار نامداران دیگر ولی چه شد که آنها اسطوره شدند اما بابک زیر خروارها خاک خوابید؟!!!
آنهایی که او را نمی شناختند یا فراموشش کردند یا کنجکاو هستند کافیست این مطلب کامل، راجبِ او را بخوانند.
////
او اعجوبه ای بود که میتوانست حداقل ۵ ۶ مدال طلای جهان و المپیک را به گردن بیاویزد ولی چه بگویم.
سرنوشت،قسمت،حکمت،خودش،هر چه که بود نگذاشت و نشد که بشود و داستان بابک عزیز تلخ تمام شد خیلی تلخ 💔
/////
می گفتند حال و روز خوشی در زندان ندارد.
قهرمان سرشناس کشتی فرنگی که پشت بسیاری از نامداران کشتی جهان را به خاک نشانده بود و پیش از به زندان رفتن از وی به عنوان یکی از امیدهای کشورمان برای کسب مدال طلای المپیک یاد می شد ،به جرم قتل بیش از دو سال را در زندان دیزل آباد کرمانشاه با متهمان قاچاق مواد مخدر،سارقان و خلافکاران حرفه ای روزگار خود را سپری کرد.تاوان اشتباه او سخت و غم انگیز بود؛اما برای قانون نام ها و نشان ها حکم به برتری نمی دهد.
بابک قربانی که بود و چه عناوین و افتخاراتی را در دنیای قهرمانی به دست آورده است؟ به عقب بر می گردیم،به روزهایی که بابک نوجوان کشتی را آغاز کرد و خیلی زود به یک کشتی گیر نامی تبدیل شد.
در ۲۸ شهریور سال ۱۳۶۷ در کرمانشاه به دنیا آمد. او خیلی زود توانست برای خود در کشتی فرنگی ایران اسم و رسمی دست و پا کند و نخستین بار در حالیکه ۲۰ ساله بود در رقابت های قهرمانی جوانان آسیا ۲۰۰۸ به گردن آویز طلا رسید.
وی در سال ۲۰۰۹ این بار در فیلیپین موفق شد بار دیگر طلای جوانان آسیا را از آن خود کند و در همان سال این بار بر سکوی نخست جوانان جهان قرار گرفت تا نوید ظهور یک فرنگی کار شش دانگ در کشتی ایران را بدهد.
وی در آن سال موفق شد از سد آلن خوگایف روس (قهرمان المپیک لندن) و آرتور الکسانیان (قهرمان المپیک ریو، نفر سوم المپیک لندن، قهرمان جهان در ازبکستان و آمریکا و فرانسه و نایب قهرمان جهان در مجارستان و دارنده ٣ طلای اروپا) از ارمنستان عبور کند.
بابک یک سال بعد راهی تیم ملی بزرگسالان شد و این بار در مسابقات آسیایی در دهلی نو به همراه برادرش محمد به مدال طلا رسید. وی سپس در المپیــــــــک آسیایی ۲۰۱۰ بار دیگر برای کشور افتخار آفرینی کرد و پرچم میهن را اینبار در چین به اهتزاز درآورد. حضور در جام جهانی مینسک در بلاروس و قهرمانی ایران در این رقابت ها از دیگر افتخارات بابک کشتی ایران بود.
او دو مرتبه در رقابت های جایزه بزرگ باکو نیز مدال طلا را بر سینه زد.
پسر محجوب کرمانشاهی که آمده بود تا در المپیک لندن بر بام کشتی دنیا قرار گیرد به یکباره و بر اثر یک اشتباه در سال ۲۰۱۱ و در حالی که برای حضور در مسابقات جهانی ترکیه رقابت تنگاتنگی به همراه امیر علی اکبری در تیم تحت رهبری محمد بنا داشت در عین ناباوری به همراه رقیب خود علی اکبری با محرومیت دو ساله از سوی فدراسیون جهانی کشتی مواجه شد به دلیل مصرف آنابولیک استروئید تا پدیده شوم دوپینگ این بار دو پدیده ناب کشتی فرنگی ایران را با خود بِبلعد.
این پدیده شوم راه این دو قهرمان و رقیب در تیم ملی را به بیراهه کشاند، علی اکبری که او نیز کم از رقیب اما در عین حال رفیق خود نداشت پس از محرومیت همیشگی از کشتی، برای اینکه خودش را اثبات کند سر از رینگ مبارزه و ورزش خشن MMA در آن سوی مرزها درآورد.
اما سرانجام بابک قصه ما چیز دیگری بود، گویی که بدشانسی خیال نداشت دست از سر او بردارد.
مدتی از محرومیت او نمیگذشت که در ١١ تیر ١٣٩١ خبر ناگواری منتشر شد. دادستان کرمانشاه اعلام کرد "بابک قربانی به همراه برادرش محمد به شکار رفته بودند که در راه بازگشت در «نجوبران» تفرجگاهی در اطراف بیستون به شنا کردن مشغول میشوند. ممانعت برخی افراد از شنا کردن آنها، درگیری و تیراندازی به همراه داشته که بابک قربانی در این درگیری با تفنگ شکاری فردی را به قتل میرساند."
تصور اینکه یک قهرمان ملی و کسی که توانسته بود با افتخارآفرینی های خود بارها اشک شوق را از چشمان کشتی دوستان جاری کند و باعث غرور ایرانیان شود مرتکب قتل شده باشد سخت و غیر قابل باور بود.
پس از این اتفاق، بابک و محمد مدتی متواری میشوند اما سرانجام خود را معرفی میکنند و به زندان می روند. این قتل عمدی نبود و بابک بر اثر یک درگیری فیزیکی که میان مقتول و محمد رخ می دهد تفنگ ساچمه ای را برمی دارد و برای ترس مهاجمان به سمت زمین شلیک می کند اما از بخت بد، شلیک او به سنگ می خورد و بر اثر کمانه کردن به قلب مقتول اصابت می کند و به همین راحتی باعث مرگ مقتول و گرفتن لقب قاتل برای خود میشود!
دیگر وقتش بود بزرگان و ریش سفیدان ورزش و کشتی پا پیش بگذارند و اینبار نه برای مردم کوچه و بازار بلکه برای قهرمان پرافتخار ایران و مردی از جامعه گوش شکستهها ریش گرو بگذارند و طلب بخشش کنند. اوایل آن دوران خیلی ها پا پیش گذاشتند و البته خیلی ها در عین ناباوری قدم از قدم برنداشتند!
از ریش سفیدان کشتی تا دوستانش در تیم ملی بارها راهی کرمانشاه شدند و از هر دری که وارد شدند راه به جایی نبردند و گرفتن رضایت از خانواده مقتول بی فایده بود. بابک در زندان بود و هنوز امید داشت، امید به اینکه روزی از زندان مخوف دیزل آباد بیرون بیاید و برای رسیدن به تیم ملی تلاش کند. به گفته ماموران زندان روزی دو بار تمرین سنگین می کرد طوری که آن ها فکر می کردند قرار است بزودی راهی مسابقات جهانی شود و برای ایران کشتی بگیرد!
دیگر روزها برای بابک در چهار دیواری سلول زندان سخت می گذشت و امیدهایش برای گرفتن رضایت خانواده مقتول کمرنگ میشد. سخت بود برای او که روزگاری رویای بالارفتن از سکوی المپیک را در سر می پروراند بخواهد حتی برای لحظهای به کابوس بالا رفتن از چوبه دار فکر کند!
دیگر طاقت بابک طاق شده بود و روزگار برایش جهنم. چندان هم دور از ذهن نبود در فاصله ای بسیار کوتاه از سکوهای افتخار برای میهن به یکباره و بر اثر یک اشتباه به نام دوپینگ با محرومیت دو ساله روبرو شوی. البته اشتباهی که راه بازگشت داشت اما او مرتبه دوم بر اثر یک لحظه عصبانیت دیگر گویی به این باور رسیده بود که راهی برای بازگشت نیست.
پشیمانی از گذشته دیگر فایده ای نداشت و حسرت بازگشت به عقب گلوی او را می فشرد. اینکه ای کاش هیچوقت اسیر دوپینگ نمی شد و بدتر از آن اینکه کاش هیچوقت به آن شکار لعنتی نمی رفت؛ شکاری که در نهایت خود او شکارش شد.
پدرش میگفت در روزهای آخر دیگر امیدی به بخشش از سوی خانواده مقتول نداشت و به کلی امیدش را از دست داده بود. مدام میگفت"دیگر کسی بیرون از این زندان به فکر من نیست و برایم کاری نمی کنند". او دیگر می دانست فراموش شده و گرفتن رضایت بی فایده است.
سرانجام بابک مردم و جامعه گوش شکسته ها را به شوک فرو برد اما اینبار نه فقط یک شوک بلکه یک مصیبت و غمی فراموش نشدنی. ۲۵ آبان سال ۹۳ بابک قربانی با مصرف مقادیر زیادی قرص دست به خودکشی زد و قبل از اینکه پزشکان بتوانند برای او کاری کنند چشم از جهان فرو بست.
دادستان کرمانشاه به دنبال این اتفاق تلخ عنوان کرد:
"گویا قربانی چند روز پیش از این که دست به این اقدام بزند با یکی از دوستانش به نام شهروز غلامی در زندان کرمانشاه قرار میگذارد که با هم خودکشی کرده و به زندگیشان پایان دهند که دوستش دو روز پیش در زندان خودکشی کرد و وی نیز صبح یکشنبه اقدام به این کار کرد. ظاهرا این کشتیگیر کرمانشاهی شب گذشته به هم سلولی های خود می گوید که صبح فردا من را برای آمارگیری بیدار نکنید"
به همین سادگی و تنها بر اثر یک لحظه غفلت ،اشتباه و یا هر چیز دیگری که ناشی از غفلت او یا اطرافیانش باشد، ایران از داشتن یک قهرمان محروم شد و بابک آرزوهایش را با خود به زیر خاک برد.
/////
حرفهای محمد بنا درباره بابک در سالگردش:
متاسفانه سرنوشت تلخی برای این کشتیگیر محجوب و بسیار فنی و کسی که میتوانست سالهای سال برای ایران در المپیک و مسابقات جهانی افتخار آفرینی کند رخ داد. گاهی اوقات سرنوشت انسانها به گونهای رقم می خورد که با ذات آنها کاملا منافات دارد. برای بابک نیز این گونه بود و شرایطی به وجود آمد که اصلا با ویژگیها و خصایل اخلاقی او سازگار نبود. داغ او هنوز برای من تازه است و نمیتوانم آن را فراموش کنم.
سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی درباره ویژگیهای اخلاقی مرحوم قربانی، خاطر نشان کرد: بابک برای من یک پهلوان و مرد اخلاق بود. او هیچ گاه سرش را بالا نمیکرد و جواب نمی داد. مرگ او برای من یک شوک بسیار بزرگ بود، اما به هر حال سرنوشت او نیز این گونه رقم خورد و خیلی وقتها آن چیزیهایی که می خواهی را نمی توانی برای خود بنویسی.
وی افزود: او با امیر علیاکبری به عنوان بهترین 96 کیلوگرم های دنیا در تیم ملی رقابت داشتند و این دو کشتیگیر فقط برای هم رقیب سختی محسوب میشدند و در دنیا هیچ کشتی گیری نبود که بتواند با آنها مقابله کند. تنها علی اکبری و قربانی بودند که از هم می ترسیدند و به سختی با هم مبارزه میکردند تا بتوانند خود را ثابت کنند. آن موقع که این دو کشتیگیر با محرومیت مواجه شدند اصلا قاسم رضایی مطرح نبود و اصلا فکرش را هم نمیکرد که در حضور این دو بتواند به تیم ملی برسد و من یاد او بیفتم.
//////
آخرین حرفهای بابک:
کاش پایم میشکست و راهی کوهستان نمیشدم. قبل از عزیمت، ناخودآگاه به مادرم گفتم حلالم کند. آرزو دارم روزی مدال المپیک را به مادر سجاد عزیز و از دست رفته اهدا کنم، اما اگر جای خانواده متوفی بودم هم بابک قربانی را نمیبخشیدم. کاش عکس این قضیه اتفاق افتاده بود و امروز جای سجاد، من در خانه ابدی آرمیده بودم.
محمد قربانی قهرمان فوق سنگین ایران هم گفت اگر میدانستم بابک در یک لحظه از ترس، مرتکب خطا خواهد شد، خود را جلوی او میانداختم تا جوان دستهگل مردم پرپر نشود.
از این دو برادر پس از حادثه تا عید نوروز ، نقل قولی منتشر نشده بود. تا این که این مصاحبه با وساطت حمید سوریان و توسط حسین زارعی کارشناس کشتی در زندان دیزلآباد کرمانشاه توسط هفته نامه همشهری تماشاگر انجام شد.
بابک میگفت:وقتی قاسم رضایی در المپیک لندن طلا گرفت، بیست روز بود زندانی شده بودم. کشتیهایش را دیدم، طلای المپیک نوش جانش. پسر زحمتکشی است. زمانی که مدالهای توزیع شده را دور گردن بازندگان خارجی در اوزان مختلف دیدم، به خودم میگفتم چه اتفاقی افتاده که حریفان خارجی و بازندههای همیشگی من در لندن جشن گرفتهاند، اما من در این چهاردیواری لعنتی عزادار هستم؟
یکی از مسئولین زندان هم گفته بود: «وقتی قاسم رضایی کشتی میگرفت، نگاهم به بابک افتاد و دیدم مشغول گرم کردن خودش است! به بابک گفتم چکار میکنی؟ یکدفعه به خودش آمد و گفت برای لحظاتی تصور کردم قرار است خودم به روی تشک بروم.
بابک قربانی تاکید کرده بود:اگر زمان به عقب برگردد، فاجعه را خواهم بوسید و فوری به خانه خواهم رفت. چه کسی دوست دارد مُهر قاتل روی پیشانیاش بخورد؟ حاضرم خودم تکهتکه شوم، اما یک تار موی سجاد کم نشود. کاش عکس این قضیه اتفاق افتاده بود و امروز این من بودم که چند ماه از خبر مرگم میگذشت!»
در این مدت از بین قهرمانان، حمید سوریان، طالب نعمتپور، سامان طهماسبی، حمید زارع و افشین بیابانگرد نیز به ملاقات برادران قربانی رفتهاند. میگویند محمد بنا هم زحمت کشید و به ملاقاتمان آمد، «دلمان برای داد زدنهای بنا لک زده. حسن رنگرز هم به ملاقات آمد و قول اهدای یک تخته تشک کشتی را به زندان داد. اما برایش میسر نشده.
/////
بعد خودکشی
رئیس گروه مدیریت بیمارستان و مرکز آموزشی و درمانی امام خمینی (ره) کرمانشاه گفت:حدود ساعت یک و 20 دقیقه بامداد روز یکشنبه ٢۴ آبان ١٣٩٣ ، جوانی ٢۵ ساله به نام بابک قربانی [ کشتی گیر ] و زندانی ، از بهداری زندان مرکزی کرمانشاه ، به علت مسمومیت ناشی از اقدام به خودکشی ، طبق اقرار شخص بابک قربانی ، با خوردن حدود 10 تا 12 عدد قرص دز بالای خواب آور ، به اورژانس این بیمارستان منتقل شد و تحت عملیات درمان و شستشوی معده قرار گرفت.
دکتر حمیدرضا ناصری گفت : بابک قربانی پس از حدود 40 دقیقه شستشوی معده و عملیات درمان ساعت 2 بامداد ، و پس از بهبود نسبی ، به بهداری زندان کرمانشاه منتقل شد.
وی افزود : بابک قربانی دوباره و در ساعت 4 و 45 دقیقه بامداد دیروز به علت مسمومیت شدید ، به این مرکز درمانی منتقل شد اما از آن رو که این بار وی هوشیاریش را کاملا از دست داده بود ، مشخص نشد ؛ چرا و چگونه دومین بار مسموم شده است. ناصری گفت : حین انتقال بابک قربانی به بخش آی سی یو ، بیمار دچار ایست قلبی و تنفسی شد و علیرغم حدود 45 دقیقه عملیات سی پی آر (احیای قلبی و تنفسی) ، وی درگذشت.
/////
بابک رفت و مردم ماندندو یک دنیا حسرت، عُمر گران بهایی که به فنا رفت، آرزو هایی که بر باد رفت، رویاهایی که به زیر خاک رفت، اعجوبه ای که چشم از جهان فرو بست. حیف و حیف و حیف و هزاران افسوس..😔💔
////
افتخارات :
مدال نقره جام شاهد 1384
مدال نقره جوانان کشور 1385
مدال نقره جام یادگار امام 1385
مدال طلا المپیاد ورزشی ایران 1386
مدال طلا جام قهرمانان ترکیه 2007
مدال طلا جوانان آسیا 2008
مدال طلا جام قهرمانان ترکیه 2008
مدال طلا جوانان آسیا 2009
مدال طلا جوانان جهان 2009
مدال طلا قهرمانی کشور 1388
مدال طلا جام جهانی 2009
مدال طلا جام یادگار امام 1388
مدال طلا بزرگسالان آسیا 2010
مدال طلا جایزه بزرگ باکو 2010
مدال طلا المپیــــــــک آسیایی 2010
مدال طلا جام جهانی 2011
مدال طلا جایزه بزرگ باکو 2011
.
اگر او زنده بود همین اینک مانند دیگر قهرمانان داشت به همشهری های زلزله زده و داغ دیده اش، یاری می رساند و به آنها کمک میکرد.
روحت شاد عقاب بیستون 💔
همیشه به یادت خواهیم بود، هیچ وقت فراموش نخواهی شد. دلاوری ها و غرور آفرینی هایت هرگز از یادها نخواهد رفت. آسوده بخواب 😔