مطلب ارسالی کاربران
سینوهه؛فصل دهم؛یک بیماری ساری و ناشناس؛بخش سوم
من نسبت به اطبائی که بیماران غیرقابل علاج خود را نزد من میفرستادند بـا درسـتی رفتـار مینمـودم و هرچـه از مـریض
میگرفتم نصف میکردم و نصف آنرا به طبیب سریانی که مریض مزبور را نزد من فرستاده بود میدادم و بخود بیمار میگفتم که
نزد طبیب برود و باو بگوید بمن چه داده است.
وسیله معالجه من کارد بود و هر دفعه قبل از اینکه کارد را بکار ببرم آن را در آتش مطهر مین مودم و خود را هم طبـق رسـم
دارالحیات مطهر میکردم.
یکروز مردی کور نزد من آمد، و معلوم شد که مدتی است که نزد اطبای سوریه معالجه میکند و مرض او بدتر میشود.
وسیله ای که آنها برای درمان کوری آن مرد بکار میبردند آب دهان بود و خـاکرا بـا آب دهـان میĤلودنـد و روی چـشم وی
میگذاشتند.
ولی من برای معالجه آن مرد، سوزن بکار بردم و اول سوزن را در آتش نهادم و بعد از این که مطهر شد بوسله آن چشم وی را
معالجه کردم و او بینا گردید.
بقدری این موضوع کمک به شهرت من کرد که در تمام شهر ازمیر مرا نماینده خدایان دانستند و گفتند همانگونه که خدایان
میتوانند به نابینا چشم بدهند (سینوهه) نیز بĤنها چشم میدهد.
بازرگانان و اغنیای سوریه از بازرگانان و اغنیای ما پرخورتر هستند و روزی چند نوبت اغذیه پخته بدن آنها را فربه میکنـد و
گرفتار عوارض معده و تنگی نفس میشوند.
اینان بعد از اینکه من مشهور شدم بدون اینکه بدواٌ بدیگران مراجعه نمایند مستقیم بخود من مراجعه میکردند و من بوسیله
کارد آنها را درمان مینمودم و خون آنها را مانند خون خوک که سرش را قطع نمایند فرو میریختم.
من دوا را به نسبت استطاعت بیمار باو میفروختم و اگر میدیدم که بیماری دارای بضاعت است دوا را گـران میفـروختم و در
صورتکی که مشاهده میکردم که بضاعت ندارد دارو را بسیار ارزان باو میدادم و عقیده داشتم که باید از غنی گرفت و به فقیر
داد بخصوص اگر فقیر، جزو طبقه غلامان و مزدوران باشد.
(کاپتا) غلام من نیز از بیماران هدایا دریافت میکرد و بسیاری از بیماران ق بل از اینکه بمن مراجعه کنند بـه غلامـم مراجعـه
مینمودند که بوسیله وی، بیشتر دقت و مساعدت مرا جلب کنند.
(کاپتا) هر روز عدهای از گدایان را در خانه من اطعام میکرد تا اینکه بروند و اطراف شهر در خصوص اعجاز معالجه های من داد
سخن بدهند و بگویند که این طبیب مصری در سراسر جهان نظیر ندارد.
من خیلی زر و سیم تحصیل میکردم و مازاد زر و سیم خود را در شرکت های کشتیرانی سوریه بکار میانداختم.
در سوریه، شرکتهائی وجود دارد که سرمایه آنها به قسمتهای کوچک تقسیم شده و این قسمتهای کوچک را مردم خریداری
مینمایند.
این قسمتهای کوچک هم باز بچند قسمت کوچکتر تقسیم میشود و نام آنها را یکدهم – یکصدم – یکهزارم گذاشته اند.
تمام سکنه ازمیر حتی گدایان این قسمتهای کوچک را خریداری میکنند و در نتیجه شریک سرمایه شـرکتهای کـشتیرانی
میشوند.
گاهی کشتی بعد از این که بدریا رفت غرق میگردد و مراجعت نمیکند ول ی وقتی که مراجعـت کـرد سـودی سرشـار عایـد
صاحبان سرمایه مینماید.
من تا میتوانستم از این سهام خریداری مینمودم که در سود شرکتهای کشتیرانی سهیم باشم.
در مصر این روش معمول نیست و بهمین جهت در آنجا کشتیهای بزرگ مانند کشتیهای سوریه وجود ندارد.
در کشور ما بمحض اینکه صاحب یک کشتی فوت میکند کشتی او از بین میرود ولی در سوریه چون کـشتی بـشرکت تعلـق
دارد و سرمایه شرکت را همه مردم میپردازند، مرگ یک یا چند نفر هیچ موثر در وضـع کـشتیرانی نیـست و در ازمیـر مـن
شرکتهائی دیدم که پانصد سال از عمر آنها میگذشت.
یکی از فواید بکار انداختن سرمایه من در شرکتها این بود که هرگز در خانه ام زر و سیم فراوان وجود نداشت تا اینکه دزدهـا
بطمع بیفتند و بقصد سرقت بیایند و مرا بقتل برسانند.
در حالی که من ثروتمند میشدم (کاپتا) فربه میگردید و البسۀ زیبا میپوشید و بدن را با روغنهای معطر خوشبو میکـرد و بـا
وجود سالخوردگی زنهای جوان را در آغوش خود میخوابانید و گاهی طوری غرور باو غلبه مینمود که حتی نسبت به من هـم
گستاخ میشد و آنوقت من عصای خود را بدست میگرفتم و چند ضربت محکم به شانه ها و پشت او مینواختم.
بقدری زر و سیم نصیب من میگردید که گاهی برای بکار انداختن آنها دچ ار زحمت میشدم و نمیفهمیدم که با فلزات چه باید
کرد.
موفقیت من ناشی از دو چیز بود اول اینکه با اطبای سوریه رقابت نمیکردم زیرا بطور کلی بیمارانی را مداوا میکردم کـه آنهـا
جواب گفته بودند.
دوم اینکه در بکار بردن کارد خیلی تهور داشتم.
بدلیل اینکه وقتی بیماری را یک طبیب سریانی جواب میداد و میگفت او خواهد مرد، مردم وی را مرده میپنداشتند.
اگر من بعد از بکار بردن کارد، موفق بمعالجه بیمار میشدم که همه علم مرا تحسین میکردند و اگر بیمار فـوت میکـرد هـیچ
کس مرا مورد نکوهش قرار نمیداد زیرا میدانستند که مریض مردنی است.
لذا من با خاطری آسوده بدون بیم از مرگ بیمار کارد خود را در مورد آنها بکار میبردم.
گاهی نیز از علوم اطبای سوریه استفاده میکردم زیرا بعضی از دانستنیهای آنها، بخصوص در مورد بکار بردن فلزات تفته برای
درمان زخمها قابل استفاده بود.
وقتی آنقدر زر نصیب من شد که حس کردم که دیگر به طلا احتیاج ندارم طلا، ارزش خود را در نظر من از دسـت داد و از آن
پس گاهی بیماران فقیر را فقط برای این مورد مداوا قرار میدادم که بر معلومات خود بیفزایم.
در این مدت دو سال که در ازمیر بودم از تنهائی رنج میبردم زیرا زنی موافق طبع خود نمی یافتم و از زنهای هرجـائی نفـرت
داشتم زیرا (نفر نفر نفر) طوری مرا از زنی که برای زر و سیم و مس، مردی را در آغوش خود می خواباند متنفر کرده بـود کـه
حتی وقتی به معبد سوریه میرفتم که با زنی آمیزش کنم باز متنفر بودم.
چون در ازمیر مردی که بخواهد با یک زن برای مدتی موقت آمیزش کن د بمعبد میرود و برای ساعتی یا یک روز یا یکـشب او
را خواهر خود مینماید.
سوریه خدایان متعدد دارد که معرف ترین آنها موسوم به (بعل) است.
بعل خدائی است خونخوار که احتیاج بقربانی دارد و این خدا دزدی عادی را ممنوع کرده و در عوض دزدی توام بـا خدعـه را
آزاد گذاشته است.
در ازمیر اگر کسی برای سیر کردن شکم فرزندان خود یک ماهی بدزدد او را به معبد (بعل) میبرند و مقابل خدای مزبور قطعه
قطعه میکنند.
ولی اگر کسی سره را وارد طلا نماید و بعد حلقه فلز را بعنوان اینکه طلای ناب است بـدیگران بدهـد هـیچکس او وی ایـراد
نمیگیرد زیرا مبادرت به حیله کرده و در سوریه بکار بردن حیله یکی از فنون قابل تحسین است.
بهمین جهت در این کشور همه در شناسائی زر و سیم استادند و بمحض اینکه حلقه زر یا سیم را بدست میگیرند میدانند که
آیا خالص هست یا نیست.
خدای مونث سکنه ازمیر، الههایست بنام (ایشتار) که هر روز لباس او را عوض میکنند و این اله ه در یک معبد بزرگ سکونت
دارد و در آن معبد صدها دختر بظاهر باکره عهده دار خدمات وی هستند ولی اینان فقط از نظر رسمی بـاکره میباشـند و بـر
عکس عنوانی که دارند وظیفه آنها این است که رسوم دلربائی را فرا بگیرند تا اینکه بتوانند بـا مرده ائیکـه بمعبـد میرونـد
آمیزش کنند.
در ازمیر معبد (ایشتار) شبیه به خانههای عیاشی در طبس است و زنها، در آنجا از مردها پذیرایی مینمایند و هرچـه مردهـا
بĤنها میدهند صرف نگاهداری ایشتار میشود.
در مصر اگر مردی درون یک معبد با زنی آمیزش نماید مرد را برای کار کـردن بمعـد ن میفرسـتند و زن را از معبـد اخـراج
مینمایند ولی در ازمیر این نوع ارتباط درون معبد (ایشتار) آزاد میباشد و سریانیها میگویند که از این جهت خود (ایـشتار)
این عمل را در معبد خویش آزاد کرده که میداند از این راه درآمدی زیاد نصیب او میشود.
قسمت بعدی ساعت ۱۹:۰۰
با تشکر
مصطفی سلگی