طرفداری- در 25 فوریه 2015، وقتی لئوناردو ژاردیم به استادیوم امارات رسید، در ذهنش برنامه ای خاص داشت. این برنامه که توسط بازیکنان موناکو و دیمیتار برباتوف به شکلی بی نقص اجرا شد، یکی از شکست های عجیب آرسنال در مقابل دیدگان هواداران را رقم زد. به لطف آماده سازی دقیق و وجود یک برنامه تاکتیکی که از مشاهده نحوه بازی رقیب به دست آمده بود، موناکو با نتیجه 1-3 توپچی های لندن را شوکه کرد تا بینندگان لیگ جزیره در میان بهت و حیرت به تحسین آن ها بپردازند.
این پیروزی بزرگ مقابل آرسن ونگر، جایگاه ژاردیم را به عنوان یکی از استراتژیست های قابل احترام در فوتبال اروپا، تثبیت کرد. این بازی، هیچکس انتظارش را نمی کشید. ژاردیم از دو ماه قبل بازی های آرسنال را زیر نظر گرفته و مطالعه کرده بود. این بازی، جواز صعود به مرحله یک چهارم را صادر کرد اماپشت پرده این نمایش تحسین برانگیز، نکات زیادی بود. این مربی با دانش فهمیده بود بازیکنان آرسنال در نیمه دوم از لحاظ فیزیکی کم می آورند، پس شاهکاری طراحی کرد تا مچ ونگر را در خانه این مرد فرانسوی بخواباند.
ژادیمِ پرتغالی که اصالتی ونزوئلایی دارد، به تیمش توصیه کرد در نیمه اول تا حدی که امکان دارد فشرده و جمع بازی کنند. آن ها منتظر حملات آرسنال ماندند تا بدن بازیکنان ونگر خسته شود. به لطف شوت زیبای کوندوگبیا نیمه اول را 1-0 به رختکن رفتند تا در نیمه دوم نقشه ژاردیم عین ساعت کار کند. آرسنال هرچه حمله می کرد اما موناکو با حفظ توپ و استفاده از فضاهای خالی، بازهم ضربه دیگری به توپچی ها می زد.
ضد حملات خطرناک که توسط برباتوف و کاراسکو انجام می شد، آرسنال را دیوانه کرده بود. چمبرلین یک گل را جبران کرد اما رویاهای اروپایی آرسنال، بار دیگر ویران شده بود. مردان ونگر در بازی برگشت 2-0 موناکو را شکست دادند اما این جنگ تاکتیک و بینش و آگاهی به سود ژاردیم خاتمه یافت.
برای موناکو اینکه ایمانی که به ژادیم نشان داده بودند، جواب داده لذت بخش بود. او به عنوان جانشین کلودیو رانیری در ژوئن 2014 آمد. ورود ژادیم به باشگاه شک و شبهات زیادی را میان طرفدارانی که مربی بزرگ می خواستند به وجود آورد اما در هرحال، شاه نشینان پروژه خود را شروع کرده بودند.
وقتی میلیاردر روس، دیمیتری ریبولوفف اکثریت سهام باشگاه را خرید، اهدافی بزرگ در اروپا داشت. باشگاه راه و روش پاری سن ژرمن را پیش گرفت و با خرید هامس رودریگز، فالکائو و ژائو موتینیو تقویت شد. وقتی در مواجهه با غول های پاریسی شکس خوردند، به جای آن که به خرید های بزرگ ادامه دهند، تصمیم به وفاداری به سیاست مالی استوار خود گرفتند و استفاده از آکادمی را هم در دستور کار قرار دادند.
به اعتقاد آن ها، ژاردیم شخص درستی برای هدایت این پروژه بود. او 42 سال داشت اما تجارب او نسبت به سنش خیلی بیشتر بود. او هیچوقت مثل ژوزه مورینیو به صورت حرفه ای بازی نکرد اما درعوض، در سن 27 سالگی مربیگری را آغاز کرد؛ در باشگاه A.D Camacha.
پس از دوسال کمک مربیگری و پنج سال سرمربیگری، او به چاوس رفت تا در اولین فصل حضورش، این تیم را به لیگ برتر بیاورد. پس از آن استینتس، براگا و المپیاکوس مقاصد بعدی او بودند اما ژادیم در اسپورتینگ لیسبون توجهات را به خود جلب کرد. اسپورتینگ که به پرورش بازیکنانی چون کریستیانو رونالدو و لوئیس فیگو مشهور بود، زیر نظر ژاردیم به سنت های دیرینه خود بازگشت. انتظارات در اسپورتینگ مثل همیشه بالا بود.
در 13-2012 با ژسوالدو فریرا، فصلی فاجعه بار که منجر به قرار گرفتن در رتبه هفتم جدول شد، رقم خورد تا سران این باشگاه به فکر جایگزینی او با ژاردیم بیفتند. ژاردیم وظیفه داشت باشگاه را در تمام رقابت هایی که حضور دارد، به جام برساند و او دقیقا همین کار را کرد. در طول یک فصل، او چنان ذهنیتی به بازیکنان منتقل کرد که فصل را پشت سر بنفیکا در رتبه دوم به اتمام رساندند. با وجود از دست دادن گلزن خود، ریکی فن وولفسوئینکل، اسپورتینگ بازهم به قدرتنمایی ادامه داد. فردی مونترو کلمبیایی، با توجه به سبک هجومی تیم، در به ثمر رساندن 18 گل کار سختی نداشت.
کارهای تاکتیکی ژاردیم در تمرینات بیش از اندازه مفید بود. اسپورتینگ زیر نظر ژاردیم با فلسفه اعتماد به جوانان و هزینه های درست، موفق شد به دو قطبی بنفیکا و پورتو در صدرجدول خاتمه دهد و آن هارا به چالش بکشاند. زیر نظر ژاردیم، هفت بازیکن از آکادمی به تیم اصلی آمدند: روی پاتریسیو، سدریک، آدرین سیلوا، ویلیام کاروالیو، آندره مارتینس، ویلسون ادواردو و کارلوس مانه.
کاروالیو زیر نظر ژاردیم به زیبایی پیشرفت کرد و خیلی زود همکاری نزدیک این دو آغاز شد. کارشناسان فوتبال از اینکه جوانی 18 ساله که پس از 18 ماه حضور در قرضی در سرخل بروخه به اسپورتینگ آمده و فیکس شده است، تعجب کردند اما این هافبک عضلانی، جزوئی از انقلاب لئو بود. ولیلیام به یکی از بهترین توپگیر های اروپا تبدیل شد. با اعتمادی که ژاردیم به او داشت به یکی از بهترین بازیکنان پست خود تبدیل شد و در تیم ملی پرتغال هم درخشید. تا جایی که به هدف آرسنال تبدیل شد.
دستورات ژاردیم به کاروالیو واضح بود. "توپ را پس بگیر و به یک بازیکن خلاق پاس بده." برخی به عدم خلاقیت کاروالیو خرده می گرفت اما واقعیت این بود، وظیفه او در تیم متفاوت از آن چیزی بود که فکر می کنند. خشونت به جا، قدرت بدنی، بازیخوانی باعث شده بود کاروالیو بهترین پوشش برای چهارمدافع عقبی باشد. او تحت نظر ژاردیم به پیشرفت ادامه داد.
ژاردیم بعد ها در خصوص اینکه چرا موفق شده و در میان طرفداران محبوب است، گفته بود:" وقتی اسپورتینگ مربی جدیدی می آورد، یکی از وظایف مربی توجه به جوانان است. تنها کارلوس مانه نیست. بلکه جوانانی داریم که از آکادمی به تیم اصلی آمده اند. به ساختار باشگاه ایمان داریم وآینده تیم به جوانان وابسته است. بازیکنان زیادی داریم که آماده بازی در تیم اصلی هستند." این فلسفه و این نگرش بود که باعث شد شاه نشینان موناکو به او پیشنهاد دهند. او در بدو ورود به این شهر گفت:" کاملا به این پروژه ایمان دارم و می دانم این تیم می تواند کارهای بزرگی انجام دهد. موناکو تیم باکیفیتی است که جوانان باکیفیتی هم دارد. همه کار خواهم کرد تا این جوانان پیشرفت کنند."
این حرف ها شبیه به حرف های معمول در مراسم معارفه نبود. ژاردیم نشان داد به دنبال جلب اعتماد هواداران و سران باشگاه نیست. او این ها را گفت چون برنامه داشت. او حالا بودجه خوبی هم در اختیارش گذاشته شده بود و می خواست با برنامه های خود، اعتمادی که به وی شده را پاسخ دهد. ژاردیم در موناکو فالکائو و هامس را داشت اما دومی پس از جام جهانی به رئال مادرید رفت و فالکائو هم به منچستریونایتد قرض داده شد. ژاردیم نمی توانست مثل رانیری آزادانه خرج کند و عدم ورود ستاره جهانی به تیم، باعث شد هواداران باشگاه را به بی هدفی و نداشتن جاه طلبی متهم کنند.
اما ژاردیم به هیج وجه بی انگیزه نبود بلکه او می دانست با چه چیزی موافقت کرده است. " تیم نمی تواند خودش را در فاز حمله نشان دهد. یکی از وظایف مربی این است که تا خودش را با واقعیت تطابق دهد. همیشه می توان جاه طلب بود حتی در محدوده توانایی های خاص". در حالی که بعضی طرفداران، تیم ژاردیم و سبک بازی موناکو را خسته کننده می دانستند، پیر منس، یکی از بزرگان فوتبال فرانسه در وصف ژاردیم چنین گفت:" او سبک جدیدی از تاکتیک را ابداع کرد. تاکتیک بی رنگ و بو! هواداران از شدت خسته کننده بودن بازی ها دیوانه شده اند!"
سه شکست در پنج بازی ابتدایی لیگ چندان به مذاق هواداران خوش نیامد اما تاکتیک های این مرد پرتغالی هنوز خوب جا نیفتاده بود. با این حال او توانست تیمش را در لیگ به رتبه سوم برساند و در یک چهارم نهایی هم حذف شد. با اینکه اگر فالکائو و هامس تیم را ترک نمی کردند نتایج بهتری کسب می کرد اما هیچوقت، هیچ شکوه ای در این خصوص نکرد و با قدرت به کار بر روی داشته هایش ادامه داد.
او کم کم ستاره سازی را آغاز کرد. نسلی از برناردو سیلوا، کوندوگبیا، کاراسکو، مارسیال، کورزاوا ساخت که همگی راهی تیم های بزرگ مادرید و منچستر شدند. در فصل دوم کوندوگبیا، مارسیال، فالکائو و عبدالنور همگی جدا شدند اما ژاردیم بازهم صبور بود. او به فکر تغییر افتاد تا کمی سبک تیم را هجومی تر کند. پس از کلنجارهای زیاد، او بالاخره وسوسه شد و تصمیم به انقلاب در شیوه بازی اش گرفت.
او سیدیبه را به خدمت گرفت و توانست فابینیو را به مرکز زمین ببرد. سپس بنجامین مندی را هم از مارسی به خدمت گرفت تا در کنار کمیل گلیک، مدافع پرقدرت لهستانی خط دفاعش را محکم کند. فالکائو و والری جرمین هم برگشتند. خرید های جدید به او این امکان را می دادند تا سیستم های جدیدی را امتحان کند. تیمو باکایوکو شروع به ترقی ناگهانی و سریع کرد و خودش را به عنوان هافبکی پرقدرت اثبات کرد. برناردو سیلوا هم در تیم نقش بازیساز را برعهده داشت. با تعادل مناسبی از سازمان یافته بودن، تلاش و ابداع شیوه های نو، موناکوِ ژاردیم طوفانی در اروپا برپا کرد. موناکو به فراری و پورشه فوتبال اروپا تبدیل شده بود و سبک فوتبال فوق العاده هجومی این تیم، چشم نواز بود.
موناکو در 25 بازی لیگ، 75 گل به ثمر رساند. فالکائو در صدر گلزن ها قرار داشت و 22 گل به ثمر رسانده بود. به نظر مرد کلمبیایی به همان قاتل بی رحم تبدیل شده بود. با اینکه شیوه ژاردیم عوض شده بود اما او هرگز به غریزه اش خیانت نکرد و کیلیان ام باپه جواهر را که با تیری آنری مقایسه می شد، به بازی گرفت. وقتی او این جانور نوجوان را رها کرد، مقابل متز سه گل به ثمر رساند تا نوید ظهر یک ستاره بزرگ را دهد.
دو فصل اول ژاردیم محافظه کارانه گذشت اما الان زمان او و بازیکنانش بود تا خود را در زمین تخلیه کنند. بی باک و بی ترس، به دل دفاع حریف بزنند. ژاردیم به خاطر ابداع چنین سبکی در موناکو لایق احترام ویژه ای است. در تمرینات اهمیت او به حفظ توپ و کار با توپ بسیار مشهود بود. او هرگز خودش را به یک سیستم خاص محدود نمی کند و ترجیح می دهد سیستمی پویا تر داشته باشد.
اگر یک لحظه به ذهنش خطور کند که موناکو با 2 مهاجم بهتر بازی می کند، قطعا آن را اعمال خواهد کرد. این مشخصه ژاردیم است. مردی همیشه در حال ارزیابی، تطابق و عمل. هرگز نباید در مورد اهمیت او در پروژه موناکو، ذره ای تردید داشت. ژاردیم به یکی از مربیان قابل احترام در اروپا تبدیل شده است. مردی که تیمش از رئال مادرید، بارسلونا، چلسی و بایرن مونیخ هجومی تر بود.
به قلم Matt Gault از سایت Thesefootballtimes
نابغه های دنیای فوتبال؛ وینچنتزو مونتلا؛ مردی مناسب برای بازگرداندن روسونری به شکوه گذشته