طرفداری – مهمترین دیدار هفته دهم لیگ برتر بین منچستریونایتد و تاتنهام برگزار شد که این جدال تاکتیکی را در نهایت ژوزه مورینیو به سود خود به پایان برد.
در ادامه نوشته تحلیلی تاکتیکی Ryan Tank که در Outsideoftheboot منتشر شده را می خوانید.
ترکیب ابتدایی منچستریونایتد:
ده خیا؛ بایی، اسمالینگ، جونز؛ هررا، ماتیچ، والنسیا، یانگ؛ مخیتاریان، راشفورد، لوکاکو.
ترکیب ابتدایی تاتنهام:
لوریس؛ آلدرویرلد، دایر، فرتونگن؛ وینکس، اریکسن، سیسوکو، اوریه، دیویس؛ آلی، سون.
مالکیت و پوشش فضای مربوط به منچستریونایتد
شاگردان ژوزه مورینیو در برابر پرس تاتنهام به رویکرد بازی مستقیم تکیه داشتند و در این چارچوب یکی از شیوه های کار آنها ارسالهای فراوان برای لوکاکو و راشفورد در آخرین خط بازی بود. هدف ساده بود، دسترسی به عمق و نفوذ سریع به محوطه جریمه در کمترین زمان. میزبان برای انجام چنین طرحی سه روش رایج پیاده سازی کرد:
- ارسال پاس هوایی برای لوکاکو و هدایت توپ به جلو توسط مهاجم بلژیکی. گاهی به صورت مستقیم از خط دفاعی توپ برای وی ارسال میشد، در مواقع دیگر اما این حرکت را با بازی ترکیبی بین دو یا سه بازیکن (با ایجاد یک مثلث) در نمایش یک سوم میانی در تصویر ذیل، به انجام میرساندند و آخرین پاس این حرکت ترکیبی به بازیکنی ]راشفورد[ می رسید که با حرکت به جلو یک توپ بلند برای سرزنی لوکاکو ارسال میکرد.
- روش بعدی از جناحین یا فضای بین خطوط بود. بازیکنان یونایتد پاسی بلند و زمینی به هر کدام از مهاجمین خط حمله که حرکتی قطری به سوی فضای بین خطوط یا کناره زمین داشت، ارسال میکردند. در یک سوم میانی نیز در بازی این مهاجم در فضای بین خطوط یک ترکیب به شکل الماس به وجود می آمد. این الماس معمولاً با حضور مدافع ]یکی از دو مدافع کنار در آرایش سه دفاعه[ (پاس دهنده)، وینگ-بکِ نزدیک به فضای بازی، هافبک میانیِ نزدیک به فضای بازی و مهاجم نزدیک به توپ و نیز هدف پاس که حرکت عمودی-عمقی را انجام داده است، تشکیل می شود.
- روش سوم استفاده از یک مهاجم برای دریافت توپ و بلافاصله دادن یک پاس رو به عقب به وینک-بکی است که پاس عمقی را دنبال کرده است و پس از دریافت توپ توسط او، ارسال پاس رو به جلو به بازیکن دورتر در خط حمله است.
در بازیسازی با طمأنینه بیشتر، یونایتد برای خروج از پرس تاتنهام از ماتیچ استفاده کرد. یک روش آسان، بهره گیری از ماتیچ با پس گرفتن یک-دو از او توسط مدافعان یونایتد و جابجایی بی خطر توپ بین دو مدافع کناری (جونز و بایی) و همچنین به بازی گرفتن وینگ-بک دیگر با بازی عرضی و پس از آن حرکت به جلو بود.
منچستریونایتد در بازیسازی وینگ-بک ها را به جلوی زمین کشیده بود. آنتونیو والنسیا در سمت راست، در لحظاتی در فضای بین خطوط منطقه بازی نزدیک به مهاجم خودی قرار می گرفت. این مسئله با توجه به احتمال ایجاد یک خط ارتباطی خوب بین والنسیا و مهاجم نزدیک تری که باید به بازی گرفته می شد و در آخر دسترسی به خط حمله، عمدی به نظر می رسید. در این نظرگاه، وینگ-بک سمت چپ نیز برای قرار گیری در جناح مخالف یا فضای بین خطوط، مشابه یک بازیکن در پست 8 یا کمی جلوتر به بالای زمین آورده شد. وظیفه این وینگ-بک جناح مخالف، در اختیار گرفتن عرض زمین و نیز آمادگی به عنوان یک گزینه پاس در مواقعی که یونایتد از سمت راست قادر به پیشروی از یک فضای شلوغ و ادامه حمله به صورت قطری به سوی یک سوم پایانی زمین بود. چنانکه در تصویر زیر مشخص است، این حرکت قطری معمولاً توسط هنریک مخیتاریان صورت می گرفت.
مخیتاریان و هررا در یک سوم پایانی زمین وظایفی ویژه داشتند. آنها با حرکت به میان هر فضاهای بین خطی و اضافه شدن به وینگ-بک ها برتری عددی به چالش می کشیدند. اگر مخیتاریان به سمت چپ حرکت می کرد، هررا برای شرکت در فاز هجوم، خود را به محوطه جریمه می رساند و بر عکس. در چنین نظم تهاجمی ای، مخیتاریان کمی با هررا متفاوت بود. به نظر می رسید این بازیکن ارمنی بیشتر از هررا خود را در فرصت های ایجاد شده درگیر کرد. کار با توپ مخیتاریان بیشتر بود و حتی با حرکت بیشتر به کناره ها تلاش کرد امکان نفوذ وینگ-بک ها به فضای بین خطوط مهیا شود.
نکته مهم دیگر در حملات یونایتد در یک سوم پایانی زمین، اضافه شدن دو مدافع کنار (جونز و بایی) به حمله ها بود. بسته به موقعیت دفاعی آلی و سون، جونز و بایی معمولاً به سمت یک سوم پایانی زمین جلو می رفتند. با عقب کشیدن دو مهاجم تاتنهام به عمق یک سوم خودی، جونز و بایی برای تحت نظر داشتن دو مهاجم تاتنهام و همچنین نقش حمایتی در فضای بین خطوط به جلو حرکت می کردند. در عوض، قرارگیری این دو مدافع کنار در این موقعیت، با ایجاد یک ساختار گگن پرسینگ -ضد پرس- قوی در فاز انتقال بازی یونایتد تأثیری مثبت داشت.
نکته منفی عملکرد یونایتد در نیمه نخست، ورود به محوطه جریمه و ضربه آخر بود. پیش از پایان نیمه، لوکاکو و همبازیان وی در مقایسه با ده شوت تاتنهام، تنها دو شوت روانه دروازه حریف کردند.
بازی تاتنهام
تیم مهمان با ترکیب 5-1-2-2 اقدام به پرس کرد. سون و آلی در اولین خط به صورت متناظر با اولین خط یونایتد. این دو تناوباً موقعیت پرس خود را تغییر می دادند. بازیکن شماره 8 نزدیک به توپ، اریکسن یا سیسوکو، بسته به موقعیت توپ و نیز موقعیت زوج حمله، با پرس رو به جلو مدافع کنار –متناظر- حریف را پرس می کردند. در دومین خط، وظیفه ابتدایی اریکسون و سیسوکو پرس فردی ماتیچ و هررا بود. هنگامی که در بازی یونایتد توپ به ناحیه بازی جونز می رفت، در حالیکه آلی-سون در سمت راست زمین یونایتد بودند، سیسوکو به قصد پرس مدافع کنار سمت چپ یونایتد به جلو حرکت می کرد (به این ترتیب فضای پشت سر سیسوکو برای ماتیچ نیز متأثر از این پرس می شد). تلاش یونایتد بر این بود که با عقب کشیدن ماتیچ یا هررا تا کنار جونز و بایی به عنوان زوج هافبک میانی ، فضای حرکت به جلو ایجاد کند. در چنین وضعیتی، شماره 9 نزدیک به توپ تاتنهام، برای تحت نظر داشتن هررا و حفظ پرس او کمی به عقب حرکت می کرد. در چنین مواقعی، تاتنهام معمولاً بازی یونایتد را در کناره زمین می کشاند و در پی آن یک یار اضافه داشت.
نقشش پوششی هر کدام از شماره 8 های تاتنهام به عهده هری وینکس بود. زمانیکه پرس بازی منچستریونایتد را به کناره زمین می کشاند، مهاجم نزدیک تر تاتنهام می بایست مدافع کنار نزدیک به توپ یونایتد را تحت پوشش سایه خود حفظ می کرد.
تاتنهام معمولاً در پی عدم موفقیت منچستریونایتد در عبور از پرس کنار زمین این تیم، صاحب توپ می شد. و آنچنانکه بالاتر ذکر شد این مسئله به ارسال بسیاری از توپ های بلند ناخواسته یونایتد به جلوی زمین منجر می شد. اما مجدداً گگن پرسینگ یونایتد کار را برای استفاده از این مسئله دشوار می ساخت؛ آنچنانکه برای مثال توپ بلند ارسالی و ناخواسته یونایتد توسط دایر دفع شد اما ساختار فشرده یونایتد آنها را قادر به در اختیار گرفتن توپ دوم و بازیابی مالکیت توپ با کمک مدافع کنار کرد.
وقتی که تاتنهام می توانست توپ دو را در یک سوم میانی حریف در اختیار بگیرد، معمولاً با تکیه به قدرت پاس اریکسن حمله ای را برای ایجاد موقعیت به پیش می بردند. یکی از روش های معمول ایجاد فرصت، ارسال پاس عمقی بلند، از فضای بین خطوط به کناره –مخالف- محوطه جریمه بود. اگر امکان پیشبرد حمله از محدوده میانی (پس از بازستانی توپ دوم) وجود نداشت، تاتنهام از بازی را به کناره ها می کشید و از آنجا به درون فضای بین خطوط نزدیک تر پاس به عقب می داد تا اریکسن بتواند پاس قطری مطرح شده –به کناره مخالف محوطه جریمه) را ارسال کند.
اگر در منطقه ای عقب تر از زمین، تاتنهام توپ را در اختیار می گرفت، یک الگوی متفاوت در پیروی ها اعمال می شد. تاتنهام برای به کارگیری طرف دیگر زمین، از پاس های بلند قطری از یک سو به سوی دیگر زمین استفاده می کرد یا اگر ممکن بود با پاس زمینی مستقیم به سمت یک سوم پایانی زمین، بازیکن خط حمله را صاحب توپ می کرد.
پرس نفر به نفر منچستریونایتد در برابر حمله تاتنهام
یکی از نکات جالب توجه چگونگی خنثی سازی نقش و تأثیر مدافع کنار تاتنهام در جریان بازی و پیشروی، توسط منچستریونایتد بود. در پرس ابتدایی یونایتد راشفورد و لوکاکو با قرارگیری با فاصله از هم در هر کدام از دو فضای بین خطوط قرار گرفتند. تأکید بیشتر متوجه آلدرویرلد و فرتونگن بود. اریک دایر مجاز به حرکت در مسیر میانی بود که توسط مخیتاریان بر وینکس در پست شماره 6 اشغال شده بود.
نخستین خط یونایتد با چسبیدن به دو مدافع کنار تاتنهام، تلاش کرد تا از دسترسی مستقیم تاتنهامی ها به این دو جلوگیری کند. زمانیکه توپ در اختیار دایر بود، وظیفه لوکاکو و راشفود جلوگیری از هرگونه دسترسی آسان به دو دفاع کنار تاتنهامی ها بود. الگوی پرس لوکاکو و راشفورد زمانی که توپ در اختیار یکی از این دو مدافع تاتنهام قرار میگرفت، تغییر می کرد. راشفورد یا لوکاکو با نزدیک شدن با سرعت بالا به آنها، شدت پرس را افزایش می دادند در حالیکه سعی بر محدود کردن آن مدافع کنار در نزدیکی خط زمین بود. تاتنهامی ها به جای بر آشفتن از چنین وضعیتی، توانستند دسترسی به مدافع کنار آزاد را مهیا کنند. این مسئله از این جهت امکان پذیر بود که سه نفر جلویی یونایتد یک طرف را تحت اشغال خود گرفتند و از این رو طرف دیگر (مدافع کنار دیگر) بدون پرس باقی ماند.
نکته جالب توجه دیگر چگونگی رهایی تاتنهام از پرس منچستریونایتد بود. بدین منظور آنچنان که به خاطر پرس فرد به فرد یونایتدی ها انتظار می رفت، تاتهامی با استفاده زیاد از یک-دو ها همراه با حرکت بدون توپ برای بیرون کشاندن بازیکن پرس کننده و آزادسازی فضا برای مسیر پیشروی بعدی به پاسخ برآمدند. برای نمونه سیسوکو با حرکت عرضی به فضای 10 حرکت کرد تا آلی توپ را دریافت و با یک-دو خود سیسوکو را صاحب توپ کند(تصویر زیر).
حرکات جابجایی زیادی در بازی صورت گرفت. در جابجایی طولی، تاتنهام موقعیت بازیکنان در خطوط مختلف را تغییر داد. برای نمونه اریکسن از موقعیت 8 به فضای 9 منتقل می شد در حالیکه سون از 9 به 10 باز می گشت. در نمونه جابجایی افقی، بازیکنان تتاتنهام بین یک وینگ-بک متمایل به مرکز و یک هافبک مرکزی که برای توازن فضاها به کنار متمایل است، به جابجایی می پرداختند.
مخیتاریان به عنوان شماره 10 منچستریونایتد در یک سوم دفاعی معمولاً نقشی حیاتی داشت. فضایی که بازیکن ارمنی تحت پوشش داشت و همچنین تحت کنترل داشتن وینکس نه تنها احتمال استفاده از وی به عنوان نقطه اتصال تغییر مسیر افقی بازی را از تاتنهام سلب کرد بلکه در پاره ای از اوقات با بازگردانی مالکیت توپ، ضد حمله نیز صورت داد.
نتیجه گیری
منچستریونایتد سه امتیاز بازی را پس از اینکه مارسیال توپ تغییر مسیر-داده-شده توسط لوکاکو را به تور چسباند، به دست آورد. فارغ از اینکه دیگران در مورد منچستریونایتد چه می گویند، شاگردان ژوزه مورینیو به روش خودشان بازی کردند و حتی تک گل بازی را نیز بر اساس یک الگوی از پیش طراحی شده از روش بازی خود به ثمر رساندند.