Ehsan SRNاون شب،اون لحظه!هرگز از یادم نمیره
وقتی تری پشت توپ ایستاد دستم رو گذاشتم رو دکمه پاور تلویزیون،نگهش داشتم تا اگه توپ گل شد حتی یه ثانیه بعدشم نبینم ولی خدا خواست تا اون شب رو تا صبح بیدار بمونم و...
صبح روز بعدش داداش کوچیکم درگوشی به مادرم میگفت:احسان دیوونه شده،نصف شب تو خونه میدوه و به دیوار مشت میزنه :)))))))