گذرگاه دایتلوف در کوه های اورال در غرب روسیه واقع است.
در 2 فوریه 1959، 9 نفر از تیم کوهنوردی با تجربه ، تحت شرایط بسیار عجیب و تا حد بسیار زیادی ترسناک کشته شده و در یک نقطه همه آنها ناپدید شدند ، هدف اصلی این تیم کوهنوردی رسیدن به "اتورتن" بود که در 6 مایلی آن مکان قرار داشت. متاسفانه این گروه کوهنور هیچ گاه به مقصد خود دست نیافتند. و همین موضوع به اندازه کافی برای بازماندگانشان تکان دهنده بود. واژه اتورتن با توجه به زبان مانسی (مردمان بومی در حاشیه کوه) به معانی "کوه مردمان مرده" است.
این سفر اکتشافی در اصل با 10 کوهنورد شروع شد، سردسته این تیم فردی 23 ساله به نام لگور دایتلوف بود. که در مجموع 8 مرد و 2 زن در این اردو شرکت کرده بودند. گروه کوهنوردان متشکل از دانشجویان و فارغ التحصیلان اخیر از موسسه پلی تکنینک اورال بودند که با توجه به بودجه اختصاص یافته به این موسسه اقدام به صعود کوه نمودند.
آنها در نهایت سلامت جسمی سفری را به گذرگاه دیاتول کوه منسی از رشتهکوههای اورال روسیه آغاز کردند، غافل از اینکه این سفر بازگشتی ندارد و همه آنها به طرز مرموزی جانشان را از دست خواهند داد؛ جسد این اسکیبازان درحالی کشف شد که هیچکدام جراحت خارجی نداشتند اما استخوانها و اعضای داخلی بدنشان به فجیعترین شکل ممکن آسیب دیده بود، طوری که حتی زبان یکی از آنها درحالی پیدا شد که در دهانش نبود.
اما معمای عجیب مرگ این اسکیبازان فقط به همین جا ختم نمیشد؛ طبق گزارشات ثبتشده توسط نیروهای امداد، نورهایی عجیب با سطح تابش خیلی بالا از لباس قربانیان تابیده میشد. علت این نور غیرعادی چه چیزی بود؟ چه چیزی باعث شده بود که اسکیبازها چادرهایشان را از داخل پاره کنند تا جانشان را نجات بدهند آن هم در اعماق برف و سرمای منهای 30 درجه سانتیگراد؟ چرا دولت روسیه تمام فایلهای مربوط به این حادثه را مهر و موم کرد و اجازه نداد کسی به آنها دسترسی پیدا کند؟ هیچکس نتوانست جوابی برای این سوالها پیدا کند.
سفر مرگ
مسافران مرگ سفر پرماجرایشان را در تاریخ 27 ژانویه 1959 آغاز کردند، یوری یودین یکی از اعضای اصلی این هیأت کوهنوردی بود. اما یوری در راه بیمار شد و از آنجا که نمیتوانست با بقیه اعضای گروه راهی قله شود تصمیم گرفت راه رفته را برگردد و در کمپ اولی که آنها شب گذشته را در آنجا سپری کرده بودند به انتظار بازگشت دوستانش بماند؛ انتظاری که هیچوقت به سرانجام نرسید. برای همین او تنها بازمانده مسافران مرگ بود. بقیه اعضای تیم به سمت گذرگاه موردنظرشان حرکت کردند، این گذرگاه در زبان بومیان منسی به معنای «کوه مرگ» بود.
در طول مسیر، حادثهای برای آنان رخ نداد و همه چیز به خوبی پیش میرفت. این را میشد از عکسهایی که آنها انداخته بودند فهمید. اسکیبازان در عکسهایشان میخندیدند و خوشحالی را میشد در چشمان آنان دید. اما سرنوشت شومی در انتظارشان بود که هیچوقت رازش فاش نشد.
آخرین عکسها
از روی عکسها و دستنوشتههای باقیمانده از این اسکیبازها و یادداشتهایی که در دفترچه خاطرات آنان وجود داشت، میشد فهمید که آنها در ساعت 5 بعدازظهر دوم فوریه در دامنه کوه گرفتار کولاک و بوران شدهاند. برای همین چادرشان را برپا کردند و داخل چادرها به خواب رفتند. اما ناگهان آن اتفاق مخوف و وحشتناک رخ داد؛ حادثهای که با وجود بررسیها و تحقیقات زیاد هیچوقت اسرارش فاش نشد. بعضیها معتقدند که این حادثه وحشتناک بهمن بوده ولی خیلیها با این عقیده مخالف هستند و آن را رد کردهاند.
این اتفاق هرچه که بوده، آنقدر وحشتناک و مخوف بوده که اسکیبازان را مجبور کرده در نیمهشب از چادرشان فرار کنند، آن هم با بریدن چادرشان و همین مساله نشان میدهد که آنها فرصتی برای باز کردن زیپ چادرهایشان نداشتهاند. نکته عجیب اینجا بود که بعضی از آنها حتی فرصت نکرده بودند لباسها و پوتینهایشان را بپوشند و با پای برهنه به کولاک و برف شدید پناه برده بودند.
عملیات نجات
این اسکیبازهای بدشانس قرار بود که 12 فوریه به مبدأ حرکتشان برگردند اما آنها هرگز بازنگشتند. خانوادههایشان تا 20 فوریه به انتظار آنان ماندند اما زمانی که دیدند بعد از 8 روز خبری از آنها نشده تصمیم گرفتند با هیأت کوهنوردی روسیه تماس بگیرند و علت تاخیر آنها را جویا شوند.
با تماس آنها بود که تازه عملیات نجات آنان آغاز شد و تا آن زمان کسی نگران اعضای هیأت کوهنوردی نشده بود. شش روز طول کشید تا اعضای تیم جستوجو، اردوگاه این تیم را در ارتفاعات اورال پیدا کردند. چادرهای این اردوگاه به حال خودشان رها شده بود و بیشتر وسایل اسکیبازان روی زمین و این طرف و آنطرف به چشم میخورد. تیم جستوجو رد پای هشت یا نه نفر را پیدا کردند، ردپاها از چادر کوهنوردان آغاز و به شیب پایین کوه و نزدیکی جنگلی که در آن اطراف قرار داشت، ختم میشد.
آنها در نزدیکی جنگل، بقایای آتش خاموششدهای را پیدا کردند، آتشی که به نظر میرسید به سختی زیاد و با چوبهایی که به خاطر برف و بوران خیس شده بودند، درست شده بود و درست در کنار آتش خاموش شده جسد دو نفر از کوهنوردان درحالیکه لباس زیادی به تن نداشتند پیدا شد. شواهد اینطور نشان میداد که آنها برای فرار از عاملی ناشناخته سعی داشتند از درخت بالا بروند که قربانی شده و جانشان را از دست داده بودند.
علت مرگ
جسد سه نفر دیگر از اعضای این تیم اسکیباز، در مسیر بین درختان و چادرهایی که برپا کرده بودند، پیدا شد. به نظر میرسید که انگار آنها تلاش میکردند تا به چادرشان برگردند. با دیدن اجساد، این سوال مطرح میشد که چه چیزی باعث شده بود تا آنها اینطور ناگهانی و بدون پوشیدن لباسهای کافی در سرمای کوهستان، چادرشان را ترک کنند؟ چه چیز وحشتناکی آنها را مجبور کرده بود تا پابرهنه و بدون کفش در میان برفها و کولاکی که انسان را منجمد میکرد، به بیرون فرار کنند و چه چیز ترسناکی از بازگشت آنها به چادرشان قبل از اینکه جانشان را از دست بدهند، جلوگیری کرده بود؟! متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ هر پنج جسد پیدا شده را هیپوترمی و افت شدید دمای بدن اعلام کردند، هر چند جسد یکی از آنها آسیب شدیدی دیده بودوجمجمهاش شکسته بود اما این شکستگی علت مرگ نبود.
تحقیقات تیم جستوجو برای پیدا کردن چهار عضو دیگر این تیم کوهنوردی تا دو ماه ادامه داشت، اما هیچ اثری از آنها بهدست نیامد تا اینکه بعد از دو ماه تلاش شبانهروزی، جسد آنها در زیر برف عمیقی به ارتفاع چهار متر پیدا شد.
خیلی عجیب بود، بعضی از آنها لباس یکدیگر را پوشیده بودند و این احتمال را در ذهن اعضای تیم جستوجو به وجود آوردند که به خاطر فرار از سرما دست به این کار زده باشند.
اما نکته عجیب اینجا بود که روی بدن هیچکدام از این چهار نفر زخم و جراحت خارجیای دیده نمیشد و همین موضوع ماجرا را ترسآورتر و وهمبرانگیزتر کرده بود. درحالیکه در بررسیهای بعدی معلوم شد که جمجمه یکی از آنها خرد شده و دنده یکی دیگر هم شکسته است، درست شبیه یک فیلم ترسناک؛ اما شاید وحشتناکترین بخش این فیلم واقعی ،گم شدن زبان زنی بود که عضو این تیم کوهنوردی و اسکیبازی بود. درحالیکه این عارضهها از عوارض هیپوترمی نبود!
به نظر میرسید که هیچ توضیح طبیعی و عقلانیای در رابطه با اتفاقی که برای این زن جوان رخ داده بود، وجود نداشت. حتی اگر امدادگران احتمال میدادند که یک حیوان زبان او را کنده باشد قطعا باید زخم روی صورت و بدن او دیده میشد درحالیکه چنین چیزی وجود نداشت.
چطور ممکن بود این کار را یک حیوان کرده باشد بدون هیچ جراحت خارجی؟ اگر او خودش زبانش را کنده بود باید این فرضیه با سند و مدرک ثابت میشد، درحالیکه این مساله از نظر علمی رد میشد. آیا علت این حادثه، تاثیر باکتری بود؟ یا عامل دیگری باعث آن شده بود؟ هیچکس جوابی برای این سوالها نداشت.
فرضیه قتل
زمانی که تحقیقات اولیه برای رازگشایی علت مرگ اعضای تیم کوهنوردی آغاز شد، این احتمال از سوی بعضی از محققان مطرح شد که شاید مردم بومی منسی آنها را به قتل رساندهاند و هیپوترمی عامل مرگ اعضای این تیم نباشد. اما این تئوری هم توسط متخصصان پزشکی قانونی رد شد چرا که آنها معتقد بودند هیچ انسانی نمیتواند این تاثیرات را بهوجود بیاورد و به احتمال زیاد این جراحات توسط موجودی خیلی قویتر و پرزورتر از یک انسان ایجاد شده بودند؛ چراکه شدت این آسیبها به حدی بود که انگار آنها با یک ماشین تصادف کرده بودند.
البته در این بین عدهای هم معتقد بودند که آنها به دره سقوط کردهاند و زیر وزن برف باریده شده به این شدت صدمه دیدهاند. با این حال این ادعا هم هیچوقت ثابت نشد. اما چیزی که در این بین نظر گروهی را که روی مرگ اسرارآمیز این اسکی بازها تحقیق میکردند به خودش جلب کرد گزارشی بود که از دیده شدن دایرههای نورانیای به رنگ نارنجی درست بالای کوهی که آنها در آن مرده بودند در همان شب به ثبت رسیده بود. گزارشی که این موضوع را پررمز و رازتر میکرد.
به همین خاطر مقامات روسی به لو ایوانف، محقق و دانشمند مشهور آن زمان، دستور دادند تا تحقیقاتی را که در خصوص مرگ اعضای تیم کوهنوردی انجام شده بود بهصورت سری و مخفیانه طبقهبندی کند. ایوانف پس از مطالعه پرونده گفت: «تقریبا مطمئنم که این دایرههای نورانی که از کوه به سمت بالا در پرواز بودند ارتباط مستقم با مرگ این گروه دارد.»
تنها بازمانده
از یوری یودین، تنها بازمانده این گروه 10 نفره، خواسته شد تا وسایلی را که محققان و تیم جستوجو پیدا کردهاند شناسایی کند تا مطمئن شوند که وسایل پیدا شده متعلق به اعضای این گروه است و بعد از شناسایی بگوید که هر وسیله مربوط به کدام یک از اعضای گروهش بوده است.
اما او تنها چیزهای کوچکی مثل یک عینک و تکه لباسی از یکی از دوستانش را شناسایی کرد؛ او در پاسخ به سوال خبرنگارانی که از ماجرای شوم آن شب میپرسیدند گفت: «اگر روزی موقعیتی فراهم شود تا از خدا یک سوال بپرسم، بیشک تنها سوال زندگیام را خواهم پرسید. سوالی که همیشه مثل یک کابوس برایم بوده. دلم میخواهد بدانم آن شب واقعا چه اتفاقی برای دوستان من افتاد؟ چه بلایی سر دوستانم آمد؟»
فرضیههای دیگر
سالها بعد، محققان روسی «گورستانی» از فلزهای قراضه را در این منطقه پیدا کردند.کشف این گورستان این احتمال را که نیروهای مخفی ارتش در این حادثه دخالت داشته و عامل این رویداد باشند را بیشتر کرد. از نظر این محققان، شاید آزمایشات پنهانی ارتش در آن منطقه باعث مرگ این کوهنوردان شده بود چراکه در تحقیقات اولیه از محل مرگ آنها، یک تکه فلز هم در اطراف چادرها پیدا شده بود.چیز عجیب دیگری که در این ماجرا وجود داشت و هیچوقت جواب خاصی برای آن پیدا نشد، لباس قربانیان این حادثه بود که تا مدتها بعد از کشف اجساد دارای اشعههایی با سطوح بالا بود و با وجود بررسی و تحقیقات زیاد هیچ توضیح علمی و واضحی برای این اشعهها پیدا نشد.
وجود آنها این سوال را بهوجود میآورد که آیا این اشعهها با دایرههای نارنجیرنگ و نورانی ارتباط دارند؟ اما این سوال هم مثل بقیه سوالها بیجواب ماند. در سال 2008 شش نفر از افراد تیم جستوجو که قبلا در عملیات نجات شرکت کرده بودند، به همراه 31 محقق برای بررسی علت این حادثه جلسهای گذاشتند. آنها به این نتیجه رسیدند که نیروهای ارتش هنگامی که در حال انجام آزمایشات پنهانیشان بودهاند، به طور خیلی اتفاقی باعث مرگ آنها شدهاند. اما آزمایش آنها چه بوده که این بلا را سر قربانیان آورده بود؟!
هرچند بعد از این ادعا، تئوریهای دیگری هم در مورد مرگ اسرارآمیز این اسکیبازها مطرح شد، اما تنها حقیقت ماجرا این است که این 9 نفر در گذرگاه دیاتول به طرز اسرارآمیزی جانشان را از دست دادند ؛یکی از فرضیات مطرح شده درباره مرگ اسرارامیز این افراد حمله موجودات فرازمینی و یوفو ها بوده،به واقع چه چیزی باعث مرگ اسرارامیز این کوهنوردان شده است؟تاریخ هنوز جوابی برای این سوال ندارد.