لیونل مسی، نابغه آرژانتینی بارسلونا خصوصیاتی در خود دارد که می توان آنها را با آلبرت انیشتین مقایسه کرد.
«لئو مانند یک پسر بچه است که تنها به بازی کردن فکر می کند و نکته فوق العاده درباره او این است که می تواند در فاصله یک متر، سه بار تصمیم خود را عوض کند». -یوهان کرایف فقید درباره مسی
«پاسخ صحیح یا غلطی برای عمو آلبرت وجود نداشت، او تنها به آزمایشات اهمیت می داد». -بنی دارا آبرامز درباره آلبرت انیشتین
بیاد دارم که در یکی از گرمترین روزهای برلین بود که بارسلونا در چند ساعت آینده قرار بود در فینال لیگ قهرمانان اروپا به میدان برود و یکی از ایستگاه های رادیویی که برای پوشش این بازی به آنجا آمده بود به دنبال اهالی شهر می گشت تا درباره این بازی از آنها سوالاتی بپرسد. اینگونه شد که من در اتاقی حضور پیدا کردم که در آن روزنامه نگاران مختلفی حضور داشتند که مدام سوالاتی درباره کیفیت استثنایی یکی از آبی و اناری پوشان به نام لیونل مسی می پرسیدند.
سوالات آنها اینگونه بود: راز مسی در کجا نهفته است؟ علم در اینباره چه اطلاعاتی به ما می دهد؟ در آن لحظه اولین کاری که می توانستم انجام دهم این بود که به زمانی فکر کنم که با انیشتین مصاحبه کردم و در ادامه این پاسخها را به آنها دادم.
ذهن به سرقت رفته انیشتین!
در ماه مارس سال 1954، انیشتین هدیه تولد عجیبی را دریافت کرد: یک طوطی! علی رغم اینکه خود وی مشکلات جسمانی عدیده ای داشت، به نظر می رسید که بیش از آنکه به فکر سلامتی خود باشد، به فکر طوطی است که به دلیل سفر طولانی به ایالات متحده دچار افسردگی شده بود. به همین دلیل، هر روز با طوطی صحبت می کرد و برایش جوک می گفت.
چند ماه بعد، طوطی سلامتی خود را به دست آورد؛ احتمالا به خاطر برخی تزریقات نه جوک ها، اما در این مرحله خود انیشتین در حال مرگ بود. چند ساعت پس از مرگ او، این دانشمند مورد سرقت قرار گرفت. دکتر توماس هاروی، بدون اطلاع دادن به کسی مغز انیشتین را در آورده بود تا از آن عکاسی کرده، به شکل ورقه های نازکی بریده و در آخر آن را در فرمالدئید نگهداری کند. روز بعد از این ماجرا پسرکی با افتخار به دوستانش می گفت: «پدر من مغز انیشتین دارد!». او دروغ نمی گفت. دکتر هاروی برای چند دهه مغز انیشتین را نگهداری کرد تا اینکه بالاخره در سال 1986 اجازه داد بقیه دانشمندان بر روی آن آزمایشاتی انجام دهند.
ماریان دایموند عصب شناس معروف، یکی از کسانی بود که تکه هایی از مغز انیشتین را در شیشه ای مایونزی دریافت کرد. دایموند دریافت که درصد بالاتری از سلولهای گلیال به نورونهای لوب آهیانه مغز انیشتن متصل شده اند. این یافته بسیاری را خوشحال کرد که نبوغ می تواند اساس بیولوژیکی داشته باشد که از طریق میکروسکوپ قابل مشاهده است!
مطالعات بیشتری بر روی مغز یا تصاویر گرفته شده از آن، خصوصیات به خصوص دیگری را مشخص کردند، از جمله اینکه این مغر کروی نبود، حجمی بیشتر از مغز انسانی عادی داشت و لوبهای آهیانه دارای خصوصیات خاصی بودند. اگرچه، بسیاری از دانشمندان به این مطالعات که چندان قطعی نیز به نظر نمی رسید، شک داشتند. علاوه بر این، یک سوال مطرح بود که آیا خصوصیات ویژه مغز انیشتین، دلیل نبوغ او بودند یا نتیجه آن؟
والتر ایزاکسون نویسنده یکی از آخرین زندگینامه های نوشته شده درباره انیشتین، با پروفسور میچیو کاکو موافق است که می گوید: «اگر می خواهید بدانید که راز انیشتین در کجا نهفته است، مورد اعتماد ترین منبع برای شما، سخنان خود وی است».
وقتی از خود انیشتین پرسیده شد که چه چیزی شما را از سایر فیزیکدانان متمایز کرده، او پاسخ داد: «من هیچ استعداد به خصوصی ندارم! فقط زیادی کنجکاوم». او همچنین گفت : «افراد بالغ معمولی، خود را سرگرم فکر کردن به مسائلی مانند زمان یا فضا نمی کنند، اما من برعکسم؛ چراکه رشد بسیار کندی داشته ام و تازه زمانی که بالغ شدم به یاد چنین مسائلی افتاده ام». بنابراین، با توجه به گفته های خود انیشتین، راز موفقیت وی در فکر کردن به یک معضل بچه گانه با شدت یک فرد بالغ نهفته است.
ایزاکسون نیز در اینباره اطمینان دارد که نبوغ انیشتین از خلاقیت او سرچشمه می گیرد، نه توانایی های ریاضیاتی اش. حالا ممکن است بپرسید، این چه ربطی به مسی دارد. بگذارید این داستان را گام به گام برای شما تعریف کنم.
دانشمندان و راز مسی
همانگونه که می دانید، لیونل مسی توانایی انجام کارهای خارق العاده ای در زمین فوتبال دارد. این موضوع زمانی برای ما اثبات می شود که وی در حالیکه توپ به پایش چسبیده است با سرعت به سمت دروازه حریف حرکت می کند و یک، دو، سه و بعضاً چهار بازیکن نیز سعی می کنند توپ را از وی بگیرند، اما موفق نمی شوند. او همچنین در کسری از ثانیه می تواند بهترین تصمیم ممکن را بگیرد که پاس دهد، شوت بزند یا دریبل کند. اما به واقع چه چیزی مسی را از سایر بازیکنان متمایز می کند؟
هنگامی که آن روزنامه نگاران این سوال را از من پرسید، اینگونه جواب دادم: «راز مسی در توانایی های شناختی، تصمیم گیری و خلاقیت وی نهفته است». چشمان روزنامه نگاران گرد شد، مخصوصاً زمانی که برای آنها توضیح دادم که چقدر جذاب است که ذهن مسی را با استفاده از اسکن MRI یا PET مورد مطالعه قرار دهیم. اما آیا جمله من درباره مسی، پایه و اساس علمی دارد؟
عصب شناس فاکوندو منز توضیح می دهد که درمورد ورزشکاران نابغه ای مانند مسی، فرم فیزیکی اهمیت دارد، اما فرم ذهنی از جمله انگیزه، توجه، تمرکز و کنترل اساسی تر است. البته که تمرینات سخت و توانایی های مشاهده ای نیز مهمند.
با این حال، تاکنون عصب شناسان بسیاری درخواست داده اند تا مغز مسی را مورد مطالعه قرار دهند، اما تاکنون موفق به چنین کاری نشده اند. پس در شرایط فعلی، تنها می توانیم ایده های خود را بر اساس مطالعات علمی غیر مستقیم بنا کنیم تا به منشا نبوغ این ستاره آرژانتینی پی ببریم.
مطالعه ای در موسسه کارولینسکا نشان می دهد که هرچه سطحی که بازیکن در آن بازی می کند بالاتر می رود، تواناییهای شناختی وی نیز بالاتر می رود. علی الخصوص که این بازیکنان کارکردهای اجرایی بهتری نیز دارند؛ مانند توانایی ذهنی حل مشکلات آنی به روشی خلاقانه. این به نظر شما آشنا نیست؟
اما خلاقیت مسی از کجا سرچشمه می گیرد؟ منز عنوان می کند: «جملاتی مانند "چپ دست ها خلاقیت بیشتری دارند یا ورزشکاران بهتری هستند" تا حدودی مبتنی بر حقیقتند، اما اغلب افسانه ای بیش نیستند».
خلاقیت، تفکر واگرا و کودکان
اگرچه در طول دهه های مختلف، آزمون هایی برای محاسبه میزان خلاقیت یک فرد طراحی شده اند، اما دانشمندان دریافته اند که بهتر است این کار را به وسیله چیزی انجام دهند که بسیار به خلاقیت نزدیکتر است؛ یعنی تفکر واگرا.
این درحالی است که تفکر همگرا بر اساس یافتن "پاسخ صحیح" برای یک مسئله بنا شده است، اما تفکر واگرا به یافتن احتمالات بسیار بر اساس یک مسئله مربوط می شود. اگرچه، علم اثبات می کند که تفکر واگرا با افزایش سن کاهش می یابد. بر اساس کن رابینسون متخصص خلاقیت، این کاهش به طور به خصوصی تاثیر سیستم آموزشی است. به عبارتی دیگر: کودکان پتانسیل خلاقیت عظیمی دارند.
نمودار تفکر واگرا/تفکر همگرا
بر اساس تمامی چیزهایی که تاکنون مطالعه کرده ام و با توجه به کمبود شواهد علمی برای حمایت از سایر ایده ها، اجازه دهید فرضیه ای برای توضیح نبوغ انیشتین و مسی عنوان کنم: «فرض کنید هر دو از توانایی قابل توجهی برای تمرین رشته های مربوطه به خود بهره مند هستند، در این میان چیزی که آنها را از سایر همقطاران خود متمایز می کند، نحوه نگاه آنها به جهان، تمرکز شدید بر روی چیزی و فوق العاده خلاق بودن در راه مواجهه با آن است».
بنی دارا آبرامز، یکی از همسایه های انیشتین در پرینستون آمریکا توضیح می دهد که چگونه روزی به خانه این دانشمند رفته و با او بازی کرده است. حتی اگر دارا آبرامز از شهرت این دانشمند در آن زمان آگاهی نداشت نیز، این تجربه، تجربه ای بود که وی تا پایان عمر فراموشش نخواهد کرد: «پاسخ صحیح یا غلطی برای عمو آلبرت (او اینگونه انیشتین را صدا می زد) وجود نداشت، او تنها به آزمایشات اهمیت می داد». بر اساس صحبتهای ابرامز، او با بازی با انیشتین می توانست برای مدت زمان طولانی تمرکز کرده و راه حلهای خلاقانه بیابد.
همانگونه که احتمالاً تاکنون فهمیده اید، انیشتین و مسی به نوعی دیرتر از کودکان اطرافشان رشد کرده اند. بنابراین این سوال را از شما می پرسم: ممکن است که بخش مهمی از نبوغ مسی و انیشتین، از آنجا نشات گرفته باشد که آنها جهان را از نگاه، خلاقیت و شور یک کودک می بینند؟
تماشای صحبت کردن، لبخند زدن و لذتی که آنها از بازی کودکان می برند، این حس را به من القا می کند که این فرضیه صحت دارد. حداقل، تا زمانیکه که کسی خلاف آن را ثابت کند. زیرا همانگونه که انیشتین گفت: «هیچ پاسخ صحیح و غلطی وجود ندارد و همه چیز آزمایش است». در ضمن، ما نیاز نداریم تا مغز مسی را دزدیده و آن را مورد آزمایش قرار دهیم!