مطلب ارسالی کاربران
⚫🔴میلان من بنجامین باتن است!
کم کم ساق های خسته ستارگانی که تا همین چند سال پیش لرزه بر اندام هر حریفی می انداختند, طرفداران دو آتشه ی قرمز و سیاه پوش را نگران کرده بود. دیگر خبری از صلابت تکل های گتوزوِ جنگجو نبود! صخره شماره سیزده میلان به نفس نفس افتاده بود و شوا دیگر در خط آتش نبود!
چهره میلان روز به روز پیرتر میشد و دیگر خبری از عاشقانه های آندره آ پیرلو در خط هافبک نبود.
شاید برای نسلی که گولیت و فان باستن و رایکارد را ندیده بودند, دیوانگی های شوچنکو قاتل و سامبای ناب کاکا و چشم های بیکران کاپیتان مالدینی, زیباترین ملودی از جهانِ پر هیاهوی آن روزها بود...
اما روزهای تلخ رسیده بود شاید به تلخی فینال 2005! نسلی که ماه ها و سال ها با میلانِ پرشکوه زندگی کرده بود نمیتوانست دیدن اسم های بی نام و نشان و بی کیفیت را در پیراهن دیاولو تحمل کند.
پائولوی افسانه ای.. گتوزوی جنگ جو..شوآی قاتل.. کاکا پسر طلایی.. هیچکدام نبودند!
حتی زلاتانی که عاشقانه میلان را دوست داشت هم رفته بود!
رییس بزرگ در بد مخمصه ای افتاده بود!
روزنامه ال پائیس اسپانیا تصاویر نیمهعریانی از میر توپولانک، نخستوزیر سابق جمهوری چک بههمراه دو زن دیگر در ویلای برلوسکونی در مقالهای با عنوان تصاویری که برلوسکونی مایل نیست مردم ایتالیا آنها را ببینند به چاپ رساند. در پی انتشار این تصاویر، سروصدای زیادی در ایتالیا به راه افتاد.بعد از آن هم مردم در اعتراض به سیاست های غلط دولت برلوسکونی به خیابان ها ریختند و کم کم برلوسکونی در ایتالیا منزوی تر شد! انزوایی که به قیمت انزوای خودریی سریع و خشن هم بود!
کم کم خریدهای بی کیفیت از راه رسید
بازیکنان سطح پایینی که اوپرای پرشکوه ایتالیایی میلان را به نوایی گوشخراش تبدیل کرده بودند!
کوین کونستانت! زاکاردو! جمال مصباح!
ماریو یپس! و نام هایی که حتی شاید در خوابشان هم نمیدیدند روزی پیراهن میلان را به تن کنند!
میلان پیر بود و خسته! حتی رییس هم از تب و تاب افتاده بود و گویی دوران قدرت به سر رسیده بود..
جهنم سن سیرو تبدیل به سردخانه ای شده بود که دیگر بوی جنون نمیداد!
وقت رفتن بود!
سیلویوی بزرگ پذیرفته بود که دورانش به سر آمده و دو آتشه های میلان نگران این بودند که چه پایانی در انتظار شاهنامه شان است!
پروژه فروش باشگاه ملال آور شده بود و هر روز خبر از مشتری جدیدی بود.
اما در همین روزها مونتلا هواپیمای کوچک سالهای نه چندان دور ایتالیا بدون توجه به حاشیه ها تیمی جوان و با صلابت ساخته بود! با وجود تمام محدودیت ها به بهترین شکل از ستاره های کوچک آکادمی و بازیکنان فعلی تیمی جنگنده ساخته بود! شاید هیچکس فکر نمیکرد مانوئل لوکاتلی جوان آنگونه بدرخشد! جیجو دوناروما جوان 17 ساله ای که پیراهن دروازبانانی چون دیدا و روسی و گالی را به تن کرده بود به طرز خارق العاده ای درخشید!
میلان جوان شده بود و همه انتظار انقلابی عظیم را میکشیدند.
اما 13 اپریل 2017 روز جدیدی در تاریخ میلان بود!
کنسرسیوم چینی به رهبری یونگ هانگ لی باشگاه را از فاینوست و برلوسکونی خرید!
و طرفدارانی که هم ترس از عاقبت اینتر و توهیر به جانشان رخنه کرده بود و هم به وعده های چینی ها دل خوش کرده بودند!
دیگر خبری از آقای گالیانی و کراوات زرد نبود!
نام های جدید از راه رسید! مارکو فاسونه و ماسیمو میرابلی! فاسونه ای که با کار در یوونتوس و ناپولی و اینتر کوله باری از تجربه بود به همراه میرابلی سکان مدیریت را به عهده گرفتند تا به این چهره ی پیر و خسته جوانی را هدیه کنند! درست مثل بنجامین باتن!
کم کم فصل 2016-2017 با جایگاه ششمی تمام شد و مرکاتو رسید!
خریدهای دیوانه وار و حمایت های آقای لی!
اگر از خرید ستاره هایی چون متئو موساکیو! ریکاردو رودریگز! فرانک کسیه! آندره سیلوا! آندره ها کونتی! لوکاس بیلیا! و فابیو بورینی را کنار بگذاریم نمیشود از شاهکار خرید بونوچی گذشت! خریدی که هم خنجری بود بر قلب رقیب دیرینه تورینی و هم خط و نشانی برای تمام کسانی که در نبود دیاولو نامی برای خود دست و پا کرده بودند!
گویی در نیمه های تاریخ; شیطانی خفته بیدار شده است! تا مردم شهر با ترس و وهم به هم بگویند: شیطان بازگشته است!
میلان من جوان و قدرتمند شده! میلان من بنجامین باتن است!
نگارش:علی اصل
اختصاصی کانال دیلی میلان
T.me/dailymilan