امیر حاج رضائی - هفت در فرهنگ فارسی یک عدد خاص است. در فرهنگ عمید میخوانیم که هفت، کنایه از هفت آسمان یا سیارات هفتگانه است. هفت اورنگ، هفت ایوان، هفت خزرا هم منتسب به همین عدد است و هفت اقلیم به معنای هفت کشور، اشاره به تمام کشورهای روی زمین دارد. در قدیم ربع مسکون را به هفت اقلیم تقسیم میکردند. مفاهیم دیگری هم ذکر شده که ترجیح میدهم به همین اندازه اکتفا کنم. در سینما هم شاهکار کلاسیک کوروساوا«هفت سامورایی» را داریم و فیلم شاخص «هفت» اثر دیوید فنیچر و هفتهای دیگر.
این شماره در دنیای فوتبال هم عددی خاص باشد. برای مثال در ایرانِ خودمان آقای پروین در باشگاه پرسپولیس و تیم ملی، این پیراهن را میپوشید و اصولا شماره هفت با نام ایشان عجین شده بود. حتی بعد از نامبرده مدتی این شماره به بایگانی رفت و هیچ بازیکنی آن پیراهن را نپوشید. این به مفهوم حرمت به علی پروین تلقی میگردید و البته این تابو شکست و سرانجام سروش رفیعی بازیکن جداشدهی پرسپولیس صاحب پیراهن شماره هفت شد. اما در منچسریونایتد این شماره، شماره مقدس بود. انگار هالهای از تقدس به دور آن نقش بسته بود.
کریستیانو رونالدو ستاره ناراضی این روزهای رئال، یکی از معروفترین بازیکنانی است که در اولترافورد، این پیراهن را بر تن کرد. بازیکنی که فرگوسن معتقد بود، او حتی از پشت ماه هم میتواند ضربه آزاد بزند. او که فوتبال خودش را مدیون فرگوسن میداند و همواره احترام خاصی برای او قائل است به عنوان بال راست و در کنارههای خط طولی بازی میکرد.
در آن سیستم کلاسیک ۲-۴-۴ یونایتد، خط میانی آنها یکی از بهترین خطوط میانی اروپا بود. خط هافبک با شیوه دایاموند یا لوزی که در عرض رونالدو، رایان گیگز به عنوان بال چپ قرار داشت و در طول، روی کین در جلوی مدافعین و پل اسکولز در پشت مهاجمین قرار داشت. رونالدو، گیگز، اسکولز به همراه اریک کانتونا که به آن خواهیم پرداخت چهار بازیکنی بودند که فرگوسن در حضور بیست و هفتساله خود در یونایتد، فقط آنها را بازیکنانی با کیفیت جهانی میدانست.
کریس رونالدو با ضریب هوشی بسیار بالا، صاحب سرعتی دوگانه بود. سرعت در گامها که به هنگام کورس با حریف او را جلو میانداخت که البته با افزایس سن از آن کاسته شده و سرعت در تصمیمگیری که این دومی به بلوغ کامل رسیده. کافی است صحنه گل سوم رئال و گل دوم کریس را در مقابل یوونتوس مجسم کنید که چگونه خود را به میان کیهلینی و بونوچی رساند و توپی را که میرفت در آغوش بوفون قرار گیرد روی تیر اول قطع کرد و به درون دروازه فرستاد.
کریس، شمارهای را پوشید که قبل از او دیوید بکهام بر تن میکرد. بکهام اولینبار در حالیکه تنها دوازدهسال داشت توسط یکی از استعدادیابهای یونایتد، یعنی مالکوم فیجن کشف شد و آنچه باعث شد او با یونایتد قرارداد ببندد، ملاقاتش با بابی چارلتون در مدرسه فوتبال منچستر بود. بکهام در کنار نیکی بات و گری نویل و اسکولز که همگی بین ۱۷ تا ۱۹ سال سن داشتند به تیم اصلی راه یافتند. زمانیکه در مقابل استون ویلا شکست خوردند، آلن هنسن کارشناس تلویزیونی نتیجه بازی را بررسی کرد و همان شب به مردم انگلیس اعلام کرد با بچهها نمیشود بازی را برد ولی فرگوسن برعکس فکر میکرد و معتقد بود بدون بچهها نمیشود هیچکاری کرد.
دیوید بعد از تمرین، زمین را ترک نمیکرد و با چیدن آدمکها به تمرین ضربات آزاد میپرداخت و به مدت سی دقیقه این کار را ادامه میداد. او به دفعات توپ را از میان آدمکها و دروازهبان عبور میداد و به همین دلیل بود که بکهام استاد ضربات آزاد در فاصله ۲۵ تا ۳۰ یاردی دروازه بود. او در سال ۱۹۹۶ از میانه میدان با ضربه آزاد دروازه ویمبلدون را گشود که بیشتر به یک معجره شبیه بود. ارسالهای او از راست برای مهاجمین ادوار مختلف یونایتد، یک هدیه بود که دوایت یورک، اندی کول و بعدها فن نستلروی توانستند با بهره بردن از آن، گلهای زیادی بزنند.
اریک کانتونا، یک نابغه دیگر با شماره هفت؛ او که متولد ۲۴ می ۱۹۶۶ در پاریس است، در سال ۱۹۹۲ از باشگاه لیدزیونایتد به منچستریونایتد پیوست. مبلغ قرارداد او فقط یک میلیون و دویست هزار پوند بود. فرگوسن میگفت این بازیکن کلیدی برای ماست و او را از دست نخواهیم داد. اریک در ۱۸۱ بازی که برای منچستر انجام داد، ۸۰ گل به ثمر رساند و بعد از بازنشستگی به کارهای تلویزیونی و سینما پرداخت. شمایل او با آن یقه بالازده دور گردنش و شخصیت او که تلفیقی از فرشته و شیطان بود، او را تبدیل به یک اسطوره ساخت.
او که در دیدار با کریستال پالاس به میان طرفداران این تیم رفت و تماشاگر توهینکننده را مورد ضرب و شتم قرار داد و به دنبالش با محرومیت سنگین مواجه شد، سالها بعد درباره این حادثه گفت:«بدون تنبیه آن تماشاگر فوتبالم نیمهتمام میماند. اگر یکبار دیگر چنین حادثهای رخ دهد، همانکار را خواهم کرد» ضربه کنگفویی اریک به یک تماشاگر لمپن هنوز در خاطر هواداران یونایتد باقی مانده است. او در فیلمهایی همچون «الیزابت»،«تو و شب» بازی کرد و قابل پیشبینی بود آنچه که او روی چمنهای سبز انجام داد با ایفای نقشهایی که روی پرده نقرهای سینما جان گرفت تفاوت فاحشی داشت. بیست سال پیش در چنین روزهایی، کانتونا پس از کسب ششمین قهرمانی طی هفتسال از فوتبال خداحافظی کرد. مردی که هواداران او را «کینگ اریک» مینامیدند.
برایان رابسون، کاپیتان یونایتد و تیم ملی انگلیس یکی دیگر از نامدارترین شماره هفتهای یونایتد بود. او که متولد ژانویه ۱۹۵۷ است، دوازدهسال کاپیتان شیاطین سرخ بود وعلیرغم مصدومیتهای پیدرپی توانست برای تیم ملی کشورش نود بار به میدان برود. او در حال حاضر در شصتسالگی در تایلند به مربیگری مشغول است.
و سرانجام یک شماره هفت نابغه و ناکام یعنی جرج بست: او در ۲۲ می ۱۹۴۶ در ایرلند شمالی به دنیا آمد و در ۲۵ نوامبر ۲۰۰۵ درگذشت. بست در سال ۱۹۶۸ به همراه منچستریونایتد، جام قهرمانان اروپا را گرفت و عنوان بهترین بازیکن سال را هم از آن خود کرد.
او در زمان مرگ فقط ۵۹ سال داشت. یک ردیبلزن قهار ویرانگر، باهوش، فوقالعاده تکنیکی؛ وی ششسال پیاپی بهترین گلزن منچستر بود. او وینگری بود که همزمان سرعت، شتاب، تعامل، گل زدن و کار با پا را به نمایش میگذاشت. جرج بست با آن چهره زیبا و معصومانه به بت اولترافورد تبدیل شد. جرج بست ملقب به «بیتل پنجم»(بیتلها یک گروه چهارنفره موسیقی در دهه شصت بودند.) آلوده الکل و قمار بود. زمانی گفته بود:«پولهای زیادی صرف الکل، پرندهها و ماشینهای سریع کردهام، بقیه زندگیام تلف شده است»
در دوران اوج در یک هفته، دههزار نامه داشت و تنها سه نفر منشی به پاسخگویی مشغول بودند. او طی جراحی دهساعته دشوار به پیوند کبد تن داد، اما این پایان کار نبود. مرگ او در بیمارستان کرانوبل لندن رقم خورد. مرگ او یک خاطره تلخ برای مردم انگلستان،ایرلند شمالی و طرفداران یونایتد در کل دنیا بود. حیاط بیمارستان کرانوبل پر از دستههای گلی بود که جسم بیجان شماره هفت افسانهای یونایتد را احاطه کرده بودند. روزنامه تایمز در یک یادداشت احساسی به او لقب«ونگوگ فوتبال» را داد. بست، یک ماه قبل از مرگش گفته بود: «اکنون ۵۹ سالهام و نمیدانم به شصتسالگی میرسم یا نه، در هرحال از مرگ نمیترسم.» این آخرین جملهای بود که بست به خبرنگار روزنامه ایندیپندنت گفت. او سرانجام به شصتسالگی نرسید.
مادر بست هم در اثر افراط در مصرف الکل درگذشته بود. جرج هم همان راهی را رفت که مادرش رفته بود. قلب او در روز جمعه ۲۵ نوامبر ۲۰۰۵ در ساعت سیزده و بیست و شش ثانیه از تپش بازماند و جهان فوتبال ستارهای بیبدیل را از دست داد. در بازی بعدی یونایتد، تماشاگران پوسترهایی با عکس جورج بست در دست داشتند که روی آن نوشته بود:« Best the Best»