طرفداری- احترامی که پپ گواردیولا کسب کرده، تنها بابت دوران تحسین برانگیزش در بارسلونا و بایرن مونیخ نبوده است، بلکه از این هم سرچشمه می گیرد که او فوتبالی غریزی و تماشاگر پسند را ارائه می کند و هویتی از این دست را به تیم هایش تزریق می کند. وقتی که تابستان گذشته منچستر سیتی گواردیولا را روی کار آورد، موفقیت بسی از این تیم فاصله داشت اما نوید یک هویتی جدید داده می شد.
گواردیولا در بارسلونا نامی برای خودش دست و پا کرد و یکی از بهترین تیم های تاریخ را بنا نهاد، آن هم با تکیه بر اصول کاری آنجا: یک سیستم 3-3-4 و فوتبالی مالکانه. در بایرن اما روش کاری او فرق کرد و ما شاهد یک گواردیولای انعطاف پذیرتر بودیم. او در آنجا روی اصول به همراه آورده از بارسلونای خود تاکیید چندانی نمی ورزید و در عوض سعی کرد که با توجه به بازیکنانش ترکیب بچیند و همین موجب شد تا او بیشتر به یک مربی تجربه گرا تبدیل شود.
از همین رو بزرگترین پرسش برای گواردیولا هم اینک در منچسترسیتی این است که وی چگونه ضمن به ارمغان آوردن سبک کاری خود، با هویت منچسترسیتی سازگار خواهد شد. او البته در همان ابتدای امر اصول کاری خود را پیاده کرد: جذب یک دروازه بان با قابلیت بازی با پای خوب، استفاده از مدافعان میانی بازیساز، استفاده از مدافعان کناریِ مایل به میانه زمین و به کارگیری سه هافبک خلاق در قلب خط میانی. هرچند گواردیولا به آرامی این روش ها را کنار گذاشت و تیمش را بیشتر شبیه تیمی کرد که مانوئل پیگرینی در منچسترسیتی داشت.
1- دروازه بان
قابل انتظارترین تغییر گواردیولا در منچسترسیتی، روی کار آوردن دروازه بانی دیگر بود. جو هارت تا آن زمان دوره های سختی را پشت سر نهاده بود ولی انتظار این بود که وی بتواند با کار زیر نظر مربی دیگری، به دوران خوبش بازگردد. اما آن مربی پپ نبود؛ هارت به دلیل عدم توانایی اش برای بازی به عنوان یک دروازه بانی که همچون یک مدافع آخر باشد، بی تعارف کنار گذاشته شد و کلودیو براوو جانشین وی شد. براوو در نخستین بازی خود برای سیتیزن ها برابر منچستریونایتد، نمونه ای کامل از یک دروازه بان-مدافع را نشان داد؛ او در آن روز به دفعات در خارج از محوطه خودی و حتی با وجود پرسینگ بالای حریف، با بازیکنان خودی پاسکاری کرد. او روی گل زلاتان ابراهیموویچ مرتکب اشتباه شد و دو بار هم توپ لو داد ولی همان چیزی بود که گواردیولا می خواست.
در ادامه اما مشخص شد که براوو در زمینه های سنتی، دروازه بان خوبی نیست. وی در یک مقطع از فصل، از شش شوت در چهارچوب، شش گل دریافت کرد اما شاید بخش شگفت انگیزتر کار جایی بود که بازیسازی را کنار گذاشته و به یک دروازه بان سنتی تبدیل شد. در همین حال نمایش های او آنقدری بد بودند که از 21 ژانویه تا تاریخ 8 آوریل روی نیمکت بنشیند و جای خودش را به ویلی کابایرو بدهد. او حالا بار دبگر سِمت خود را پس گرفته اما دیگر به جای این که یک دروازه بان-مدافع باشد، بیشتر یک دروازه بانِ نه چندان مطمئن است.
2- مدافعان کناری
در بایرن مونیخ شاهد انتظارات عجیب و غریب گواردیولا از مدافعان کناری اش بودیم؛ او به جای نفوذ به جلو، از آن ها می خواست که به سمت میانه زمین مایل شوند. فیلیپ لام باید چنین تفکری را پیاده می کردند و این جا به جایی ضمن مانع شدن برای ضد حملات حریف، در کناره های زمین فضای خوبی را به وینگرهای بایرن مونیخ می داد.
در منچسترسیتی، پپ در چند بازی ابتدایی تیمش و به طور مشخص در بازی برابر ساندرلند، چنین خواسته ای را از باکاری سانیا و گائل کلیشی داشت. این روش چندان کارآمد نبود زیرا بازیکنان یاد شده، از توانایی تکنیکی و هوش لام و آلابا برخوردار نبودند. ولی به هر حال آن یک شیوه هجومی و جذاب بود؛ چیزی که از گواردیولا انتظارش را داریم.
در هفته های اخیر اما چنین چیزی را به ندرت می بینیم و یکبار شاهد بودیم که پابلو زابالتا در چنین موقعیتی بازی کرد و در مقطعی کوتاه از فصل هم فرناندینیو عهده دار چنین نقشی بود. این بازیکن برزیلی نشان داد که بیش از هر بازیکن دیگری در تیمش مناسب آن پست است ولی خب در پست دیگری به وی نیاز وجود داشت. خلاصه این که گواردیولا این روزها با حضور کلیشی و سانیا و یا زابالتا، از همان مدافعان کناری سنتی استفاده می کند.
3- مدافعان میانی بازیساز
در این پست، جان استونز مهره مورد علاقه پپ به شمار می رفت: یک بازیکن جوان، باهوش و تکنیکی که نیاز داشت که بداند چگونه باید دفاع کرد. این عالی بود؛ استونز می توانست تحکیم بخش بازی مالکانه سیتیزن ها باشد و همان فرمانده ای در خط دفاعی تیمش شود که پپ در بایرن از ژروم بواتنگ ساخته بود. اما استونز فصلس پر فراز و نشیب داشته و توانایی های وی به عنوان یک مئافع میانی سنتی مورد تردید قرار گرفتند. با وجود این که بازیسازی او در خیلی از جاها جواب داد، ولی خیلی مواقع اشتباهاتی مرتکب شد که در تیمی رده بالا قابل پذیرش نبودند و این فقط در زمینه پاس هایش نبود، بلکه وی در بازی برابر اورتون وقتی که قصد داشت توپ را به میان تماشاگران دفع کند، اشتباه کرد. به سختی می شود تا بدین جای کار پیشرفتی را در وی دید.
گواردیولا در ابتدای فصل، از الکساندر کولاروف به عنوان مدافع میانی سمت چپ تیمش بازی گرفت؛ چیزی که برای مدافع چپی که میل به نفوذ بسیار بالایی داشت، عجیب به نظر می رسید. با این اوصاف چنین چیزی از گواردیولا دور از ذهن به نظر نمی رسید. ولی باز این نگرش هم جواب نداد و در نهایت در هفته های اخیر شاهد این بوده ایم که نیکولاس اوتامندی و وینسنت کمپانی در این پست بازی می کنند.
4- هافبک های میانی
خط میانی تیم گواردیولا در ابتدای کار، در قالب یک چینش 3-3-4 به حضور فرناندینیو، داوید سیلوا و کوین دی بروین مزین شده بود. فرناندینیو عقب می ایستاد و حتی گاهی به خط دفاعی تیمش ملحق می شد و در عوض سیلوا و دی بروین به جلو می رفتند. این شیوه که در آن از یک هافبک باکس تو باکس دونده در عقب زمین و از دو هافبک شماره 10 در پست شماره 8 استفاده می شد، بسیار فنی و شجاعانه بود.
در مواقعی این چینش به واقع خارق العاده بود. سیتیزن ها در ماه آگوست برای بازی با استوا بخارست در پلی آف لیگ قهرمانان راهی زمین حریف شدند و فوتبالی بی نظیر ارائه کردند. سیلوا و دی بروین در خط میانی توپ پخش می کردند، نفوذ می کردند و موقعیت می ساختند. فوتبالی که آن ها ارائه می کردند سریع، فنی و پویا بود و با تمامی چینش های دیگری که امسال در قاره اروپا می بینید، فرق داشت.
اما عدم نتیجه گیری در بُعد داخلی با این چینش، ایمان گواردیولا به آن را سلب کرد. او به 1-3-2-4 تغییر رویه داد، بیشتر از دی بروین در کناره ها بازی گرفت و از فرناندینیو در اغلب اوقات کنار یحیی توره در مرکز میدان استفاده کرد؛ بازیکنی که گواردیولا آن را کنار گذاشته بود. این یک گام به عقب دیگر بود و با توجه به مصدومیت ایلکای گوندوعان، باید دانست که غیبت یک بازیکنی که زیاد مصدوم می شود، نباید کل روال تیم را عوض کند.
نتیجه همه این ها ساده است: منچسترسیتی با دفاع و هافبکی بسیار متفاوت نسبت به فصل گذشته که مانوئل پیگرینی روی نیمکت این تیم حضور داشت، بازی می کند.
در روز نخست فصل جاری، گواردیولا از استونز و کولاروف به عنوان مدافعان بازیساز استفاده کرد، سانیا و کلیشی به سوی مرکز میدان متمایل بودند و فرناندینیو درست پشت سر سیلوا و دی بروین بازی می کرد. پیگرینی هرگز چنین تغییر هایی را در تیمش ایجاد نمی کرد. با این حال گواردیولا در تساوی اخیر تیمش برابر منچستریونایتد از زابالتا، اوتامندی، کمپانی و کولاروف در خط دفاعی بهره برد؛ کسانی که همه زیر نظر پیگرینی در این پست ها بازی کرده بودند. حتی استفاده از زوج فرناندینیو و یحیی توره انتخاب نخست پیگرینی بود. شاید در خط دروازه براوو جایگاهش را پس گرفته باشد، ولی دیگر آن دروازه بان-مدافع قبل نیست.
البته تمام ماجرا به این شکل فاجعه بار نیست. سیلوا در حال پشت سر گذاشتن فصلی درخشان است، رحیم استرلینگ و لروی سانه به طرز محسوسی عالی بودند و باید به رشد شان ادامه دهند و سرخیو آگوئرو روند گلزنی اش را از سر گرفته و البته گابریل ژسوس نیز آماده است تا جای او را پر کند.
اما آیا منچسترسیتی پیشرفت کرده است؟ از جوانب اصلی، آن ها نمره بیشتری را نسبت به فصل قبل کسب می کنند. ولی این را هم باید پذیرفت که استانداردهای کاری در لیگ برتر انگلیس به شدت بالا رقته است. منچسترسیتی فصل قبل را با 66 امتیاز به پایان برد و لسترسیتی با کسب 81 امتیاز قهرمان شد. اما شاهد هستیم که تا اینجای فصل جاری سیتیزن ها 69 و چلسی 81 امتیاز به دست آورده اند. این یعنی اختلاف آن ها با تیم صدرنشین در همان حد باقی مانده (با توجه به پیروزی احتمالی چلسی برابر میدلزبرو).
اما با همه این اوصاف موضوع تنها امتیاز نیست؛ موضوع سبک بازی تیم هم است که البته تفاوت محسوسی نسبت به فصل قبل نداشته است. بیش از این که منچسترسیتی با روال کاری گواردیولا سازگار شود، این گواردیولا بوده که زیادی با سبک منچسترسیتی خو گرفته است. شاید این فصل، فصلِ گذار باشد؛ اما ظاهرا این گذار به صورت معکوس رخ داده است.