طرفداری- چند جام درخشان دیگر هم وجود دارد اما من(نویسنده) بابت هر کلمه حقوق نمیگیرم که بخواهم از آنها هم بنویسم.
بالا تر از اینها، سانتیاگو برنابئو از چند تن از بهترینهای تاریخ پذیرایی کرده است، رائول، پوشکاش، حاجی و جاناتان وودگیت. بیرون از زمین هم همینطور. از فرانکو گرفته تا دی استفانو. باشگاهی که هیچگاه از تیترها دور نشده است. بارها رکورد گرانترین خرید را شکسته است، دو دوره کهکشانی داشته است و زیدانها و پاوونها را به خود دیده است. هر طور که حساب کنید، رئال مادرید از سکوت و بی خبری خوشش نمیآید.
این روز ها، خیلیها از فرناندو هیرو صحبت نمیکنند اما او برای ۱۵ سال، قلب تپنده رئال مادرید بود. یین و یانگ تیم( علامتهای فلسفه چینی به معنی روشنایی و تاریکی). او سپر آهنین تیم در سال ۱۹۹۸ بود وقتی که اتوبوس آنها در نیوکمپ مورد حمله هوادارانی قرار گرفت که با سنگ از آنها استقبال کردند. مخملی که خط دفاعی آشفته رئال را بارها و بارها به نیروی مهاجم تبدیل کرد.
او داد زننده رختکن و آرامش درون زمین بود. او بهترین مدافع وسط تاریخ کشوری بود که ۱ سال و نیم بهترین گلزن تاریخ کشور هم بود. درصد بازیها و تعداد گلهای هیرو، تقریبا شبیه درصد فرناندو تورس است.
او باز هم به کاستیل بر خواهد گشت. در این نکته شک نکنید. او دو بار توسط فلورنتینو پرز از باشگاه پس زده شد. یک بار در سال ۲۰۰۳ و یک بار زمانی که دستیار کارلو آنچلوتی بود. با این حال، او در رئال اوویدو چنان خوب کار کرده است که به نظر میرسد، در صورت رفتن زیدان، جانشین وی خواهد شد.
فرناندو رویز هیرو، در ولز - مالاگا در همین ماه مارس و در سال ۱۹۶۸ متولد شد. در خانوادهای این بار نه مذهبی که فوتبالی. گرچه آنتونیو و مانولو، برادران بزرگترش، به سرعت به مالاگا پیوستند، فرناندو آنچنان خوش شانس نبود.
در آن سالها بالاترین موفقیتش نیمکت نشینی در تیم جوانان روستایش بود. تیمی که در تاریخ ۹۴ ساله خود، دائما در لیگهای محلی بالا و پایین میشود. مالاگا در سال ۱۹۸۴ به یاد فرناندو افتاد و این بار وی را دعوت کرد. باز هم فرناندو خوش شانس نبود. استعداد وی را در حد هیروها اول و دوم نمیدیدند و دوباره وی را به تیم ولز برگرداندند.
شرایط چند سالی به همین منوال میگذشت. البته این طور نبود که به کنار گذاشتن فوتبال فکر نشود اما با توجه به اینکه هم پدرش و هم برادرانش فوتبالیست بودند، فرناندو از بازی کردن لذت میبرد. خودش میگوید:
"قبلا هیچ امکاناتی جز توپ بازی نداشتیم. برای من، بازی برای تیم روستایم بهترین امکان بود. فوق العاده بود. از آن تیم خاطراتی دارم که هیچگاه فراموش نخواهم کرد."
پس نوجوانی که دیگو مارادونا را میپرستید، سرش پایین بود و اگر پا در میانی برادرش نبود، احتمالا او هیچگاه به آرزوهایش نمیرسید.
مانولو هیرو، ۶ سال بود که از مالاگا رفته بود و در رئال وایادولید توپ میزد. وایادولید به خاطر بازیهای رو در رو در لیگ ماند و مانولو احساس کرد فرناندو به کارش میآید. این فرصتی بود که فرناندو ۱۹ ساله را شدیداً خوشحال میکرد. رفتن از تیم دوم وایادولید به تیم اول فقط ۱ ماه برای وی طول کشید.
در ۴ اکتبر ۱۹۸۷، او اولین بازی لیگ خود را مقابل اسپانیول انجام داد. در ماه مارس، درست چند روز بعد از تولدش، اولین گلش را زد و اینقدر خوب بود که بارسلونا او را میخواست. با این حال، بارسلونا یک هیرو دیگر را خریدند و اتفاقا هیچگاه هم به او بازی ندادند. برادر فرناندو، در بارسلونا موفق نبود و به بتیس قرض داده شد و بعد از آن هم بازنشست شد.
فرناندو اما، در فصل ۱۹۸۸- ۱۹۸۹ با سه کارت قرمز در کارنامه، جوانترین بازیکن ثابت تاریخ باشگاه وایادولید در طول یک فصل بود. آنها به رتبه ششم جدول رسیدند و به جام یوفا رفتند. در فینال جام حذفی، آنها به رئال مادرید باختند اما نمایش هیرو آنچنان خوب بود که، پایتخت نشینان به او زنگ زدند.
برای چند ساعت اما، به نظر میرسید که فرناندو به تیم رقیب رئال مادرید خواهد رفت. دو هفته قبل از فینال جام حذفی، فرناندو به ویسنته کالدرون رفته بود تا با اتلتیکو مادرید بازی کند. در رختکن به وی گفتند که خسوس گیل، رئیس باشگاه اتلتیکو مادرید وی را خریده است و فرناندو حتی با لباس اتلتیکو مادرید هم عکس گرفت اما این انتقال هیچگاه رخ نداد.
حرفها به گوش فرناندو رسید که رئال هم او را میخواهد و این باعث شد که فرناندو دو دل شود. گیل، مدیری که در مقایسه با وی، قاچاقچیان مواد مخدّر، به مانند کشیش خواهند بود، آنچنان با این قضیه خوب برخورد نکرد و هیرو را یک بچه نا بالغ خواند.
پس این فرناندو بود که دوران پر افتخارش با رئال مادرید را استارت زد. جان توشاک در رئال مادرید، سردرگمیهای هیرو در مورد پستش را برطرف کرد و همراه با اسکار روگاری، خرید جدید باشگاه، وی را به مرکز خط دفاعی برد. مانولو سانچز هم به آنها کمک میکرد.
فصل اولش آنچنان قانع کننده نبود. حداقل از دید یک هوادار رئال مادرید قانع کننده نبود. چند تساوی بدون گل خارج از خانه و یک شکست ۳-۱ به بارسلونا که میتوانست خیلی بد تر هم باشد. مقابل میلان، رئال مادرید در بازیهای حذفی اروپایی حذف شد و بعد از آن هم به رئال سوسیداد در لیگ باخت.
در آخر فصل اما، تیم با اختلاف قهرمان شد. ۱۰۷ گل زد، که رکورد ۲۰ ساله لیگ را شکست و هیرو ۷ گل در آن فصل زد که منجر به دعوت شدنش به تیم ملی شد و وی مقابل لهستان اولین گل ملی خود را در پیروزی ۱-۰ کشورش، به ثمر رساند.
آن گل ها، نشان از ظهور مدافعی میداد که هنوز درک نشده است. خودش میگوید:
"تفکر دفاعی ندارم. هر چه در فاز دفاعی یاد گرفتم، درسهایی بوده است که بارها و بارها از شکستها به دست آوردم."
برای مدت زیادی او مدافع بود و هر مربی که میامد میدانست که حضور وی در خط هافبک، بازی تیم را کند میکند.
در تیم ملی اما، او ترسی از جلو آمدن نداشت. آنها آلبانی را ۹-۰ بردند که وی گلزنی کرد و گلهای ملی مقابل دانمارک، صعود تیم به جام جهانی ۱۹۹۴ را قطعی کرد. او در بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۱۹۹۹، ۶ گل ملی زد. پس از جام جهانی ۲۰۰۲، او در ۸۹ بازی ۲۹ گل زد که رکورد تاریخی امیلیو بوتراگوئنو را شکست و او مدافعی بود که حالا آقای گل تاریخ کشورش بود.
فرناندو در رئال مادرید خیلی زود جا افتاد و در تیم جان توشاک همه گلزن بودند. در اوایل ۱۹۹۰ اما تیم کمی، افت کرد و هوگو سانچز که به همراه تیم ۵ سال متوالی قهرمان شده بود، حالا ۳۲ ساله بود و از اوجش فاصله داشت. بعد از آن دوران طلایی، رئال مادرید ۴ سال بعد را بدون جام سپری کرد و تنها یک جام حذفی گرفت. دورانی که تیم هنوز آن مهاجم کشنده را پیدا نکرده بود.
سه فصل بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴، هیرو به صورت شخصی، هیولایی در زمین بود. او در این ۴ سال ۵۵ گل زد که ۴ تای آن در طول ۱۷ دقیقه در دیدار با اسپانیول به ثمر رسید. در این دوران، بن هاکر به او اجازه رفتن به جلو داده بود.
شاید بتوان گفت در اول دهه نود، او بازیکن کامل رئال مادرید بود. مدافعی مستحکم، با هوش در میانه زمین و زهر دار در جلو دروازه حریف. با سر، با پا، از روی نقطه پنالتی و از روی ضربات ایستگاهی، گلها یکی یکی به آمار فرناندو اضافه میکردند. زمانی که مدافعان درون محوطه را گیج میکرد که هنوز کسی با این مدل آشنا نبود. سانتیاگو سگورلا از روزنامه El Pais در مورد وی میگوید:
"مدافعی، با ذهنیت یک مهاجم."
فرا تر از اینها اما، او با بردن تعریف میشود.
"تیم من باید ببرد و هر کاری میکنم که به این هدف برسد. این ذهنیت من است، با تمام خوبیها و بدی هایش. شاید به همین خاطر به این افتخارات رسیدم. دوست دارم ببرم و از گفتنش شرمی ندارم."
با این حال، آنها هنوز آن جامی که باید میبردند را نمیبردند.
حالا شاید رئال ۱۱ قهرمانی اروپا داشته باشد اما آن سالها ۳۲ سال بود که رئال مادرید قهرمان اروپا نشده بود. عنوان قبلی که همان جام ششم باشد، تیم را طلسم کرده بود.
سرانجام، در میانههای دهه ۹۰، تیم جان گرفت.
رئال برای چند فصل در لیگ بالا و پایین میشد. آنها به چمپیونزلیگ فصل ۱۹۹۷-۱۹۹۸ رسیدند اما در لیگ حتی در رتبه ششم و پایین تر از تنریف هم قرار گرفتند اما به خاطر قهرمانی در اروپا، باز هم به چمپیونزلیگ رسیدند.
یوونتوس اما، بهترین تیم اروپا بود و برای چند سال تیمش بدون ضعف نشان میداد. این سومین فینال پشت سر هم یوونتوس بود که یکی از آنها را از آژاکس برده بودند و یکی را به دورتمند باخته. آنها زین الدین زیدان را هم داشتند. رئال مادرید اما، از فینال ۸۱ به بعد، به قله اروپا نرسیده بود و اولین فینال بعد از تقریبا دو دهه بود.
بانوی پیر، برتر بود. موقعیتهای زیدان و دل پیرو نوید پیروزی ایتالیاییها را میداد. اینزاگی و یولیانو شانس گلزنی داشتند اما ۲۵ دقیقه مانده به آخر بازی، روبرتو کارلوس برای پردراگ میاتوویچ ساخت و او کسی نبود که توپ را از دست بدهد.
یووه هم تیمی نبود که قرار باشد گل بزند. هیرو در کل بازی دل پیرو را مهار کرد و هواداران رئال مادرید شعار میدادند:
"دل پیرو کجاست؟ هیرو او را خورده است؟"
خود هیرو این بازی را "بیداری" خوانده بود و آغاز دوران طلایی رئال مادرید در اروپا بود. در ۴ سال، رئال مادرید ۳ بار قهرمان دنیا شد و بعد از بازنشستگی سانچز، زیدان آنها را به قهرمانی نهم رساند.
بعد از آن، هیرو در رختکن بسیار قدرتمند بود و مک منمن در موردش میگوید:
"هیچ تصمیمی در رختکن بدون موافقت وی گرفته نمیشد."
با این حال، هنوز یک نفر بالاتر از وی بود که تاثیرش بسیار بالا بود.
فلورنتینو پرز ۲۰۰۰ آمده بود و وعده داد فیگو را به خدمت بگیرد و سیاستش را "زیدانها و پاوون ها" نامید. سیاستی که بیشتر زیدانها بود تا پاوون ها. این باعث اختلافاتی بین کاپیتان و رئیس شده بود و هیرو در سال ۲۰۰۵ در مصاحبه با یک روزنامه ایرلندی در مورد سالهای آخرش در پایتخت میگوید:
"آنها بازیکنان فوق العادهای بودند. آن زمان گفتم که واژه کهکشانی، آنچنان که به مادرید ضرر خواهد زد، سودی نخواهد داشت. فوتبال چیزی واقعی تر از کهکشانیها است. استفاده از چنین کلماتی درست نیست."
در سال ۲۰۰۳، قطعا شرایط از یک اختلاف تبدیل به یک بحران شده بود. Sid Lowe ستون نویس انگلیسی گاردین در کتاب ترس و نفرت در لالیگا مینویسد:
"ویسنته دل بوسکه و فرناندو هیرو، دو فرد با ذهنیتی مخالف فلورنتینو پرز بودند که رئیس باشگاه آنها را در روبرو خود میدید. در آن زمان، پرز ردندو را از تیم بیرون انداخته بود و تلاش میکرد مورینتس را هم بفروشد. هیرو هم رفتار پرز با بازیکنان را مانند پرت کردن سنگ به بیرون از خانه تشبیه کرده بود."
در آخر فصل، به خاطر خسته بودن از جر و بحث ها، هیرو حاضر نشد بعد از قهرمانی لیگ، بازیکنان را در دور افتخار دوم در ورزشگاه همراهی کند. او خداحافظی با شکوهی نداشت.
در تابستان ۲۰۰۳، فرناندو از رئال بعد ۱۴ سال کوچ کرد و با بردن ۵ لیگ و ۳ جام اروپایی، پایتخت را بدرود گفت. او ۴۹۷ بازی در لیگ انجام داد و ۱۰۵ گل زد. از نظر تعداد بازی، او باید در اطراف رتبه پنجم باشد.
او به الریان قطر رفت و تصویر وارونه او در آینه ال کلاسیکوها یعنی پپ گواردیولا به ال اهلی پیوست. بعد از آن به ایوان کمپو، هم تیمی سابق خود در باشگاه بولتون پیوست و سم آلاردایس، سرمربی این باشگاه، هیرو را بهترین پاسور دنیا خواند. هواداران بولتون از او عاجزانه تقاضا کردند یک فصل دیگر بماند اما او در سال ۲۰۰۵ از فوتبال خداحافظی کرد.
او ابتدا ۴ سال مدیر ورزشی فدراسیون فوتبال اسپانیا بود و دل بوسکهای را آورد که قبلا با رئال مادرید و حالا با بازیکنان بارسلونا افتخار آفرید. سپس در مالاگا مدیر ورزشی شد و تیم به چمپیونزلیگ رفت که با بد شانسی به دورتمند باخت. پس از آن دستیار آنچلوتی در رئال مادرید شد. در این بین، او هم پست مدیریتی و هم پست فنی داشته است.
حالا ما و مخصوصاً هواداران رئال اوویدو، احتمالا به زودی در خواهیم یافت که او آیا میتواند جلو تر از این هم برود. زمانی او گفته بود که وقتی در دفاع هستم و نمیتوانم جلو بروم، ناراحت میشوم. حالا راهها برای جلو رفتن او باز است.