در این درس و درس های بعدی؛ مانند درس قبلی به توصیف مهم ترین اصطلاحاتی خواهیم پرداخت که برای بحث در مورد چهار جنبه از سینما به کار می روند:
1-ارتباط میان سینما و دیگر رشته های هنری مثل ادبیات و نقاشی
2-جنبه تئاتری یا فضا-محور تصویر فیلم و میزانسن
3-ترکیب بندی یا آرایش هنری فیلم که از طریق نحوه جایگیری دوربین و تدوین حاصل می شود.
4-کاربرد صدا در فیلم
بسته به موضوع شما همه یا هر کدام از این جنبه ها و واژگان مربوط به آن ها می تواند بخش اصلی یا محوری مقاله را به خود اختصاص دهد.
سینما و هنرهای دیگر
با این که سینما یکی از جوان ترین هنرهاست اما ساختار و فرم بسیاری از هنرهای قدیم تر را به کار گرفته است. بنابراین عجیب نیست که نوشتن درباره فیلم نیاز به کمی شناخت نسبت به زبان نقد هنرهای تجسمی و ادبی هم دارد. برای مثال هم در فیلم و هم در رمان درباره «پیرنگ» و «شخصیت» صحبت می کنیم و یا اصطلاحاتی چون «زاویه دید» بخشی از واژگان مشترک در نقد نقاشی، ادبیات و سینما به شمار می روند. در واقع این مجموعه واژگان که از رشته های هنری دیگر وام گرفته شده اند به منتقد اجازه می دهند تا ارتباط مهمی با دیگر رشته ها برقرار کند.
سه اصطلاح مشترک میان حوزه مطالعات سینمایی، ادبیات و هنرهای تجسمی عبارتند از: روایت، شخصیت ها و زاویه دید. ما در این درس به مورد اول یعنی «روایت» خواهیم پرداخت.
روایت (Narrative)
بیشتر اوقات وقتی که به فیلم ها اشاره می کنیم مقصودمان تنها فیلم های داستانی است و نه آثار مستند یا تجربی. روایت در فیلم های داستانی می تواند به اجزایی متفاوت تقسیم شود:
-داستان(Story): در برگیرنده همه حوادثی است که به ما ارائه می شوند یا می توانیم استنتاج کنیم که رخ داده اند.
-پیرنگ(Plot): پیرنگ یا طرح و توطئه، نحوه ی تنظیم و چیدمان حوادث است در قالب ساختار علت و معلولی با نظمی معین و مشخص.
-روایتگری(Narration): روایتگری یا شیوه روایت به دیدگاهی اشاره دارد که پیرنگ را بر طبق زاویه دید عقلانی، فیزیکی یا احساسی مشخصی نظم می بخشد.
بر این اساس تمام فیلم هایی که به کلیت زندگی محمدرضا شاه پهلوی می پردازند، بازگو کننده ی داستان مشابهی هستند: تولد او، بزرگ شدن او، به دست گرفتن قدرت، اقدامات او در ایران، انقلاب سال ۵۷ و خروج او از کشور و در نهایت مرگ. اما چیدمان پیرنگ در این فیلم های گوناگون، ممکن است به روشی متفاوت تنظیم و سامان داده شود. ممکن است فیلمی با آخرین روزهای زندگی او در مصر آغاز گردد و از طریق فلاش بک به بازگویی داستان بپردازد. فیلمی دیگر می تواند از ابتدا تا انتهای زندگی او را با سیری خطی روایت کند. روایت این داستان ها نیز می تواند کاملا متفاوت باشد. در یک فیلم می تواند راوی یکی از دوستان او و یا اقوام و نزدیکانش باشد. در فیلمی دیگر روایت می تواند از طریق دانای کل باشد. در هر حال می توان از زاویه ای متمایز به داستان و ارائه عناصر پیرنگ پرداخت.
همیشه از خود بپرسید ساخت روایت فیلمی که در حال تماشایش هستید چگونه است؟ پیش از همه آیا فیلم خط داستانی دارد؟ اگر ندارد به چه دلیل؟ آیا توالی زمانی رعایت شده یا با روایتی غیرخطی سروکار دارید؟ نوع روایت داستان عامل تعیین کننده ای در تحلیل آن است یا نه؟
روابط مختلف میان داستان، پیرنگ و شیوه روایت آن بی شمار است. با وجود این وقتی به فیلم داستانی فکر می کنیم آنچه بیش از بقیه به ذهن می آید روایت کلاسیک است. گرچه روایت های کلاسیک می توانند به اشکال متنوعی بیان شوند ولی روایت کلاسیک به طور معمول شامل موارد زیر است:
-بسط و گسترش پیرنگ که در آن رابطه ای منطقی میان یک حادثه و رخدادی دیگر وجود دارد.
-حس خاتمه یافتن ماجرا در انتهای فیلم ( مثلا پایان خوش یا تراژیک)
-داستان هایی متمرکز بر شخصیت ها
-شیوه روایتی ای که تلاش می کند کم و بیش عینی یا واقع گرا باشد.
برای مثال در فیلم Leon The Professional داستان با یک شیوه کاملا کلاسیک روایت می شود. البته همه فیلم ها از روایت کلاسیک و یا حتی داستانگویی استفاده نمی کنند. شمار زیادی از فیلم های مستقل، روایت هایی خلق می کنند که خارج از قراردادهای کلاسیک هستند و حتی ممکن است برای نقل داستان های خود به طور مشخص و آگاهانه روشی در تقابل با سنت کلاسیک در پیش گیرند. به این گونه روایت ها پست کلاسیکال (Post-classical Narrative) می گویند.
برخی دیگر از فیلم ها نیز ضد روایت (Non narrative) هستند. آن ها داستانگو نیستند و یا به تعبیری دیگر داستان ها را در محدوده ساختار نظام مندی به جز روایت می گنجانند، مثل فیلم های تجربی و یا مستند. مانند مستند BARAKA .
وقتی فیلم های مستند یا تجربی را تماشا می کنید کار تحلیل خود را با چند پرسش مقدماتی شروع کنید:
-اگر این طور به نظر می رسد که فیلم داستانی ندارد پس چه الگویی برای سامان دادن آن به کار رفته است؟ یک رویا؟ یک مجادله؟ یک گزارش خبری؟ یا فرمی دیگر؟ آیا استفاده از آن الگو تبیین کننده ی روشی برای فهم فیلم است؟
-ویژگی های فرمال یا ساختارهای بارز فیلم شامل چه مورادی است؟ مجموعه ای از تضادها؟ تکرارها؟ اجزای بی ربط؟ یا الگویی دیگر؟ چرا آن الگو برای درک معنای فیلم حائز اهمیت است؟
———————————————————————
با الهام و تلخیص از کتاب راهنمای نگارش تحلیل فیلم نوشته تیموتی کوریگان