طرفداری- جیمز میلنر تنها 16 سال و 356 روز داشت وقتی به جوانترین گلزن تاریخ لیگ برتر بدل شد. استارت سریع و ضربه تمامکنندهاش در در نزدیکی تیرک دروازه، لیدزیونایتد را در باکسینگ دی 2002 به پیروزی 2-1 برابر ساندرلند رساند و تری ونبلزِ سرمربی، آیندهای روشن پیشبینی میکرد:
مسئله فقط امروز و کمک کردن به تیم نیست، او هر روز بهتر و بهتر میشود.
این رکورد سه سال بعد شکسته شد، اما درباره میلنر حق با ونبلز بود. وینگر جوان دومین گلش را تنها 48 ساعت بعد از گل اولش به ثمر رساند، با غلبه بر مارسل دسایی قهرمان جام جهانی در یک جدال و شلیک ضربهای قوسی و غیرقابل توقف در پیروزی 2-0 برابر چلسی در اِلند رود.
این آغاز حرفه ای طولانی و پر ثمر بود. ترکیب سرسختی و چند کاره بودن میلنر شاید پر زرق و برق نباشد، اما او حالا سومین قهرمانیاش در پانزدهمین سال پیاپی حضور در لیگ برتر را هدف گرفته است. چیزی در حدود 600 بازی برای پنج باشگاه بزرگ کشور انباشته است و بازسازی خودش به عنوان دفاع چپِ لیورپول نشان می دهد زمان زیادی در سطح اول برای او باقی مانده است.
اهمیت جیمز میلنر برای تیم یورگن کلوپ آنقدر هست که بعید است او روز سه شنبه برابر باشگاه دوران کودکیاش فیکس شود، اما باز هم برای شماره 7 لیورپول بازی مهمی است. میلنر یک پسر محلی بود که در 10 سالگی به لیدز پیوست و تنها 18 سال داشت وقتی مجبور شدند او را به نیوکاسل بفروشند؛ اما آن سالهای گذرا در تیم اصلی بودند که او را شکل دادند.
مدافع بازنشسته مایکل دوبری، وقتی میلنر به تیم اصلی اضافه شد را به یاد می آورد:
یک پسر کوچک کک مکی بود که انرژی زیادی داشت. خوب توپ را ارسال میکرد، سریع بود و سر به زیر. در زمین بازی متوجهاش میشدید اما در خارج از آن نه. پسر خودنمایی نبود. میخواست فوتبال بازی کند.
لیدز، محیط آسانی برای یک پسر کوچک نبود. لیدز هر پنج فصل پیش از آن را در جمع پنج تیم برتر جدول تمام کرده بود اما روند ضعیف تیم با تنها یک برد در یازده بازی آنها را در اطراف منطقه سقوط قرار داده بود. فشار زیاد شده بود و میلنر پا به رختکنی پر از ستارههای باتجربهای میگذاشت که کمی بیش از یک سال قبل از آن به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا رسیده بودند.
دوبری میگوید:
در آن زمان شخصیتهای بزرگی در ترکیب تیم بودند. بازیکنانی مثل مارک ویدوکا، گری کلی، جیسون ویلکاکس و رابی فاولر حضور داشتند اما میلنر تحت تاثیر آنها نبود. مصمم بود برای تیم اصلی بازی کند و گوش میداد و اطلاعات را جذب میکرد. این یکی از دلایل حرفه طولانی و موفقی است که او داشته. همه چیز برایش درباره فوتبال بود.
یک اکانت توئیتر پارودی هست که کمی بیش از نیم میلیون فالوئر دارد و شخصیت متواضع میلنر را سوژه میکند؛ اما این حرفهایگری تزلزلناپذیر او برای پیشرفتش در لیدز حیاتی بود. آنطور که دوبری به یاد میآورد، رفتن به مسیری دیگر خیلی آسان بود:
او خیلی متمرکز بود. هیچ حواسپرتیای برای او در کار نبود. لیدز زندگی شبانه پر زرق و برقی داشت. بعضی از ما بزرگترها به آن بخش ماجرا اهمیت میدادیم - برخی میگویند کمی زیادی - اما او هیچوقت درگیر نشد. برای او فوتبال بود و خانه، فوتبال و خانه. این چیزی بود که میخواست و ثمرهاش را هم برداشت کرده است.
لیدز در نهایت فصل 03-2002 را در رده پانزدهم تمام کرد، اما سال بعد سقوط کردند. نمایشهای میلنر در آن تیم بارقه های نادری از روشنایی بودند. 30 بازی در لیگ برتر انجام داد و سه گل زد. به استناد دوبری، آن تجربه، منحنی یادگیریِ بی اندازه با ارزشی برای بازیکن جوان رقم زد:
او دیگر سوی فوتبال را میدید. خوب است که طعم روی دیگر فوتبال را در سنی پائین بچشید. آن تجربه نشان داد که او میتواند شنا کند، غرق نشد. او از تمام آن اوضاع در باشگاه رد شد و فوتبالش هیچوقت آسیب ندید. او فقط به پیشرفت ادامه داد. قدرت روانیاش را نشان میداد.
قدرت روانی و تعهد اساس حرفهاش را شکل دادهاند. از ونبلز تا کلوپ، میلنر مورد اعتماد هر مربیای که برایش بازی کرده بوده است. مانوئل پیگرینی در منچسترسیتی به او میگفت: 'پدیده'، و کلوپ بعد از اولین بازیاش به عنوان سرمربی لیورپول او را یک 'فوتبالیست کامل' و یک 'حرفهای مطلق' توصیف کرد.
اما همه او را اینچنین مثبت نمیبینند. دوبری میگوید:
در عصر مدرن و شبکههای اجتماعی، او آن فاکتور X را در شخصیتش ندارد. همه به او طعنه میزنند اما اینکه او میتواند از پس کارهای مختلفی بر بیاید نشان از اعتبار او دارد. آنچنان ستایش نمیشود و خیلی دستکم گرفته شده است. او برای برخی از بهترین باشگاههای انگلستان در بالاترین سطح بازی کرده است و هفتههای پیاپی عملکرد خوبی داشته است.
شاید ظهور هیجانانگیز او در لیدز سطح خیلی بالایی را برای او علامت زد، اما بازیکنان خیلی زیادی نیستند که بتوانند در 30 سالگی در یک باشگاه بزرگ لیگ برتری بر یک پست کاملاً جدید مسلط شوند. میلنر هنوز در حال یادگیری است، هنوز بهتر می شود و اینکه همتیمیها و مربیان سابقش اینطور درباره او حرف میزنند خود گویای خیلی چیزهاست.
هواداران لیدز هم خدماتش را با ارزش میدانند. میلنر شاید تنها دو فصل را در تیم اصلی سپری کرد، اما با قلبی اندوهگین باشگاه را ترک کرد و درسهای باشگاه بچگیاش را با خود به همراه دارد. چهارده سال بعد از ضربه تاریخیاش برابر ساندرلند، بازی سه شنبه شب یادآور این است که آن پسر 'کک مکی' چه مسیر طولانیای را آمد - و هنوز چه راه درازی پیش رو دارد.