۱) ماجرای مهدی طارمی از آن ماجراهای افسانەهای پریان است، در کمتر از دو سال از هیچ بە همەچیز رسیدن. از لیگ یک ایران تا حضور در پرطرفدارترین تیم آسیا و آقای گلی لیگ برتر. اما شوالیەی این قصە تنها یک قهرمان امروزین نبود کە صرفا متکی بە تواناییهای فیزیکیاش باشد. او برخلاف بسیاری از امروزیها، مرام و اخلاق پهلوانی را فقط یک ژست سینمایی جلوی دوربینها نمیدانست. قهرمان داستان در عین زدن گلهای زیبا بە حریفان، گلهایی زیباتر بە قهرمانان پیشین اما نیازمند تیم و مهمتر از همە به قلب هواداران هدیە میکرد و دل میربود.۱) ماجرای مهدی طارمی از آن ماجراهای افسانەهای پریان است، در کمتر از دو سال از هیچ بە همەچیز رسیدن. از لیگ یک ایران تا حضور در پرطرفدارترین تیم آسیا و آقای گلی لیگ برتر. اما شوالیەی این قصە تنها یک قهرمان امروزین نبود کە صرفا متکی بە تواناییهای فیزیکیاش باشد. او برخلاف بسیاری از امروزیها، مرام و اخلاق پهلوانی را فقط یک ژست سینمایی جلوی دوربینها نمیدانست. قهرمان داستان در عین زدن گلهای زیبا بە حریفان، گلهایی زیباتر بە قهرمانان پیشین اما نیازمند تیم و مهمتر از همە به قلب هواداران هدیە میکرد و دل میربود.
۲) هواداران پرسپولیس پس از سالها قهرمان خود را یافتە بودند. جوان رعنای دوستداشتنیای کە در دامن خود تیم قد کشیدە بود و در بزرگترین دربی سالهای اخیر خوان آخر را هم پشت سر گذاشتە بود. پس وقتی قهرمان قصە بە سبک فیلمهای وسترن خواست شهر را پس از تلاشهایاش ترک کند و در افق "غرب" از دیدە محو شود، دوستداران تنها آرزوی سفر و "روز و روزگاری" خوش برای وی داشتند، چرا کە برای "خوب" قصەی ما نە پای "یک مشت دلار" کە حکایت "پریدن از قفسی" در میان بود کە دیگر برای قهرمان عاشق و "مجنون" ما تنگ شدە بود.
۳) در غیاب قهرمان قصەیسرخ و در آشفتەبازار نقل و انتقالات لیگ برتر، پرسپولیس قافیە را باختە و مهاجم موردنظر تیم و هواداران پس از روزها قول و قرار سر از تیم رقیب درمیآورد. اما دیری نمیگذرد کە قهرمان کە بار سفر غرب بستە بود، در شهر آفتابی میشود. با بزرگان و قهرمانان قدیمی دیدار میکند و خبر از بازگشت برای تکمیل وظیفەای میدهد کە ناتمام ماندە؛ هوا بە شدت آفتابی میشود، گرمتر و روشنتر از "صلاە ظهر".
۴) اما قهرمان قبل از بازگشت هوای سفر بە سرش میزند. هواداران دوبارە در دودلی و تردید فرو میروند. سیکل مجددی از وعدە و قول و قسم آغاز میشود، کە خود نشانەهایی است شوم از آیندە.
۵) مجال بیرحمانە اندک بود و واقعه سخت نامنتظر:
مهدی طارمی در جریان "سفری تفریحی" بە ترکیە با تیم ردەی سیزدهم لیگ این کشور قرارداد بست.
٦) هیچکس نمیداند چە روی دادە است. هرکس از ظن خویش دلیلی میآورد، اما براستی کسی دقیقا سر در نمیآورد. شنبە مذاکرە با باشگاە و سەشنبە قرارداد با تیم ریزە اسپور. شاید هیچ "دشمنی در پشت دروازەها" نیز نمیتوانست اینگونە پرسپولیس را از درون ریز ریز کند.
۷) حاتم طائی از دزدی کە وی را با حقەی ناتوانی و زخمیبودن از اسب بە زیر کشیدە و با فریفتنش اسب وی را ربودە بود، خواهش کرد ماجرا را پیش کسی مطرح نکند. سارق لبخندزنان و سوار بر اسب بە حاتم گفت، نکند از مضحکەشدن پیش مردم نگران است، حاتم در جواب پاسخی داد کە از فراز اعصار و قرون انعکاس آن امروزە نیز در گوشمان طنین میافکند: " از این نگران و در هراسم کە دیگر کسی افتادەای را یاری نرساند، مبادا وی را فریفتە و داراییهایاش را برباید." بیایید امیدوار باشیم سوارەهای قصەی قرن و بیست و یکمی ما این خواستە را گوش دهند و حکایت زرنگی خویش را بە "غربیها و اروپائیها"یشان نگویند.
۸) کسی چندان از رفتن رضائیان شوکە نشدە، او پیشتر هم نشان دادە بود، همان یهودایی است کە علیرغم همەی نمایشهایاش، عشق را بە سکەای خواهد فروخت. همهی شگفتی در انکاری است کە طارمی پطرسوار در کمتر از سە روز بدان دست زدە. آیا پس از این دیگر میتوان برای قلبهای قرمز ششتایی، و یا نسخەی آبی و چهارتایی آن، معنا و ارزشی قائل شد؟ آیا همین امروز وقتی بە ترکیب تیمی مینگریم کە بدان عشق میورزیم، باید در پی شناسایی یهوداها و پطرسهای بعدی باشیم؟ آیا در هراس از سارقان علاقه و دلخوشیهای فوتبالیمان دیگر نباید به هیچ مدعی و افتادەای اعتنایی کنیم؟ بە هرحال اگر مشتاق شناسایی قهرمانان پوشالی و نمایندگان بعدی این روند رو بە فزونی و ویرانی هستیم، باید تا تابستان آیندە صبر کنیم. سیزن بعدی این سریال شاید وحشتناکتر هم باشد.
۹) " پطرس بە او گفت: حتی اگر همە بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید. عیسی بە او گفت آمین، بە تو میگویم کە امروز، آری همین امشب، پیش از آنکە خروس دوبار بانگ زند، سە بار مرا انکار خواهی کرد! اما پطرس با تاکید بسیار گفت: اگر لازم باشد با تو بمیرم،. انکارت نخواهم کرد." ( کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل مرقس، آیات ۲۹ تا ۳۱).