تنها 3 درصد مردم دنیا از ضریب هوشی 140 به بالا بهره می برند و پیتر چک دروازه بان اسطوره ای جمهوری چک جزو آنهاست، ویژگی خاصی که متواضعانه جدیش نمی گیرد.
"مجله فرانس فوتبال در آخرین شماره اش مصاحبه ای مفصل و 8 صفحه ای با این سنگربان "روشنفکر" انجام داده و شیفته نگاه تحلیلی(مغزی) پیتر چک به شغلش شده که می توانید ترجمه بخشی از این مصاحبه را در زیر بخوانید:
دیدیه دروگبا که مدت زیادی همتیمی شما بود یک روز گفت "اولش فکر می کردم بین همه دروازه بانانی که شناختم پیتر خیلی دیوانه نیست در صورتی که از همشان دیوانه تر است"
(می خندد.) من فکر می کنم برای یک دروازه بان روحیه سلحشوری و شجاعت ازهمه چیز مهمتر است. مرز بین جنون و شجاعت گاهی مبهم می نماید ولی در مورد خودم خیلی روشن است و به دیوانه بودنم باور ندارم، یا شاید هم درست به اندازه ای که خودم را پرت کنم وسط چند بازیکن که برای توپ می جنگند. در چنین مواقعی می دانیم که داریم به استقبال ضربه ای می رویم که دردمان بیاورد ولی دروازه بان ها این را قبول کرده اند.
در بین بازیکن ها آیا این دروازه بان ها نیستند که بیشتر از بقیه مغزشان را بکار می اندازند؟
اجبارا نه. ولی شخصا در بازی ها زیاد با مغزم درگیر هستم. یک دروازه بان تنهاست و خیلی چیزها را در درونش پنهان می کند. مردم خیلی در جریان موقعیت هایی که با آن روبرو می شویم نیستند. یک دروازه بان ابتدا باید یاد بگیرد چگونه مصدومیت هایش را مدیریت کند. چه آنهایی که در اثر خروج از دروازه متحمل می شود و چه آن دسته از ضرباتی که در اثر شوت بازیکن حریف پیش می آید که اخیرا بیشتر و بیشتر هم شده است. بعضی اوقات من اطمینان دارم حرکتی که می کنم خطرناک است ولی اینجور مواقع سیم عقل را از پریز می کشم و کار اساسی را که همان نجات دروازه باشد انجام می دهم. نه هیچ چیز دیگر.
آیا بازیکنانی هستند که نسبت به بقیه بیشتر دردتان می آورند؟
ما زود آنهایی که خیلی دوست ندارند روی ارسال ها برخورد فیزیکی داشته باشند شناسایی می کنیم و طوری وارد عمل می شویم که تغییر رای ندهند(می خندد.)
بعد از اکتبر 2006 که سرتان در برخورد با استفن هانت شکست هم دیدگاهتان تغییر نکرد؟
البته که نه. به جز اینکه از آن موقع از ماسک استفاده می کنم هیچ چیز دیگری در من تغییر نکرده است.
چه چیزی باعث می شود که یک دروازه بان بیش از بقیه از مغزش کمک بگیرد؟
دروازه بانی تا حدودی یک ورزش فردی است. زمانی که خودمان را برای یک بازی آماده می کنیم، کار را بصورت شخصی پیش می بریم و کمی با انفصال از بقیه گروه. ولی همه دروازه بانها گوش به فرمان مغزشان نیستند. من دروازه بان هایی می شناسم که تمرینات آمادگی را نمی پسندند و قبل از هر چیز روی غریزه خود حساب باز می کنند. من برعکس سعی می کنم بیشترین اطلاعات را پیش از هر بازی جمع آوری کنم.
به دانستن چه چیزی نیاز دارید؟
اینکه چطور مهاجمین در 30 متر آخر عمل می کنند، حرکت هایی که عادت دارند در موقعیت های خاصی انجام دهند، نوع ضرباتی که بیشتر به آن رغبت نشان می دهند، مسیری که ترجیح می دهند هنگام کورس طی کنند، در جریان بازی همه این تصاویر را من در ذهنم دارم. لحظه فرا رسیدن آن موقعیت، بعضی وقت ها چند هزارم ثانیه زودتر می توانم تصمیم گیری کنم و همین می تواند تعیین کننده باشد، با تکان دادن مدافعین، تغییر در جابجایی یا به پیشواز حوادث رفتن. ایده آل این است که بتوانید همه چیز را از قبل حدس بزنید تا دیگر نیازی به گرفتن توپ نباشد. هیچکس از کار بر روی خوانش بازی حریف زیاد حرف نمی زند در صورتی که بیشتر از این طریق است که یک دروازه بان دروازه اش را بسته نگه می دارد، نه با شیرجه رفتن. چون شیرجه مال زمانی است که بقیه ابزارها درست عمل نکرده اند و حالا مجبورید به عنوان آخرین ابزار از آن استفاده کنید.
"پیش بازی" در ذهن پیتر چک به چه چیز شبیه است؟ به یک چک-لیست طولانی مثل آنچیزی که خلبانان قبل از پرواز یک به یک حاضرغایب می کنند؟
بله، کمی به آن شبیه است. صبح بازی معمولا یک ویدئو که برایم تدوین کرده اند را مرور می کنم همه خصوصیات فردی بازیکنان حریف را جوری تحلیل می کنم که بتوانم عکسی از آن در ذهن داشته باشم: دریبل، پاس، ترفندهای مورد علاقه شان، زاویه ارسال ها ... همه باید وارد مغز من شوند چون یک سری از صحنه ها تکرار می شوند و بازیکنان عادت هایی دارند که به سختی می توانند ترک کنند. البته همه این داده ها خدشه ناپذیر نبوده و کافی نیستند که اگر اینطور بود همه چیز سهل و آسان می شد. با وصف این، کمک می کند.
خاطرتان آسوده تر می شود؟
شکی در آن نیست. اعتراف می کنم از ندانستن متنفرم. باید بفهمم. همیشه اینطور بودم. این خصوصیت شخصی من است، باید زمان بخرم تا وقت بیشتری برای تصمیم گیری داشته باشم. از آن طرف قضیه هم نباید در دام انباشت بیش از حد اطلاعات افتاد چون به وقت انتخاب آنقدر با گزینه های زیادی روبرو می شوید که دست آخر گیجتان می کند.
وقتی این همه در محاسبات بسر می برید، بداهه پردازی ها در کجای این معادلات قرار می گیرد؟
همه جا! برای اینکه شما چندصدتایی موقعیت را شناسایی کرده اید ... و مابقی را در لحظه واقعی کشف می کنید. با این حال بازیکنان عادت هایی دارند که به عکس العمل شبیه هستند، خصوصا حرکاتی هستند که آنها دوست دارند در بازی انجام دهند. هدف این است که آنها را تحریک کنید از محدوده آسایش خود خارج شوند تا شما ماموریتشان را به حداکثر پیچیدگی برسانید، به ویژه زمان تک به تک.
آیا به واسطه همین برنامه آماده سازی بود که مسی بعد از هفت بازی موفق به گشودن دروازه شما شد؟
شاید. این درست که مسی یک بازیکن غیر قابل پیش بینی است ولی او هم مثل بقیه طرح های ترجیحی خودش را دارد. بدون تردید توانسته ام کمی از عادت هایش را رمزگشایی کنم ... شانس هم با من یار بود ولی اگر به دنبال راه حل نگردیم، این ریسک را می کنیم که هیچوقت پیدایش نکنیم. در برابر بازیکنانی که تا این حد سریع، سرزنده و خلاق مثل مسی و نیز دیگران هستند اگر هیچ چیز را امتحان نکنید، شانس خیلی کمی دارید که سربلند از میدان بیرون بیایید.
با تمام این احوال آیا بازیکنانی هستند که خوانش بازی آنها پیچیده تر است؟
البته که هستند. ادن آزارد. با آن تکاپویی که در حرکاتش هست واقعا هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد. حتی پیش آمده از خودم بپرسم آیا او خودش واقعا می داندچه کار دارد می کند؟ برخی دیگر از بازیکنان هستند که شاید قابل پیش بینی تر باشند ولی آنقدر دقت در کارشان هست که به همان اندازه نجات دروازه دربرابرشان سخت می شود. مثل تیری آنری که همه دروازه بان های دنیا ضربات داخل پای راست معروف او را می شناسند ولی او چنان با دقت و محکم این ضربات را می زد که خیلی از آنها تسلیم شدند در حالی که حتما از قبل خودشان را برای آن آماده کرده بودند.
شما این ویژگی را دارید که ضریب هوشیتان بالای 140 است. موهبتی که 3 درصد مردم از آن برخوردارند. این چه دردی را از یک بازیکن فوتبال دوا می کند؟
این قضیه، تصادفا با تستی که مدرسه از من گرفت کشف شد. من از این لحاظ هیچ افتخاری احساس نمی کنم. محض سرگرمی گاهی این تست را تکرار می کنم تا ببینم کله ام هنوز خوب کار می کند(آخرین تست پیتر چک آی-کیو 158 را نشان داده!) در ضمن ضریب هوشی بالا را اگر ندانی چگونه به خدمت بگیری به هیچ دردی نمی خورد. با آی-کیو نمی توان جلوی گل خوردن را گرفت! نمی توانم ادعا کنم که ضریب هوشی تاثیری در کارنامه دروازه بانی ام داشته است. تنها چیزی که می دانم این است که یادگیری زبان های خارجی را برایم ساده تر کرده است(پیترچک به چهار زبان بیگانه فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی و آلمانی تسلط دارد)