اختصاصی طرفداری - "... وقتی برابر تخته سیاه می ایستم، در ارائه ترکیب ها بهترین هستم، در کشیدن دایره ها و خط ها. مشکل جایی است که بازی شروع می شود و بازیکنان شروع به حرکت می کنند. بله آنها حرکت می کنند!"
آلفیو باسیل با این جمله ها از تاکتیک پیاده شده در بیرون میدان و درون زمین یاد می کند. باسیل یکی از شش مربی (خوزه پکرمن، دیگو مارادونا، سرخیو باتیستا، آلکس سابیا و تاتا مارتینو) بوده که روز و شب های متمادی را سپری کرد تا دریابد با مسی در تیم ملی آرژانتین چه کند تا لیونل بهترین نمایش خود را ارائه دهد. کمتر کسی میان آنها به این توفیق دست یافت. باسیل همان کسی است که پس از شکست در رقابت های مقدماتی جام جهانی 2010 از شیلی استعفا داد.
مسی بازیکن گوش است. مهاجم نوک است. مهاجم سایه است. کدام یک؟
این ها همان پرسش هایی هستند که در کوپا آمه ریکا دوباره مطرح شده اند. جایی که مسی پس از رهایی از مصدومیت دوباره به میدان برگشته است. مارتینو پس از سپری کردن دوره بد حضور در بارسلونا رهبری آرژانتین را در دست گرفت و تصمیم گرفته مسی را در گوش راست قرار دهد. همان پستی که مسی ده سال پیش در آغاز راهش در ترکیب اصلی بارسا در آن پست قرار گرفت. ولی مشکل این بود که به نظر نمی رسید مسی با محدود شدن در یک حیطه از میدان چندان راحت باشد. مسی مثل خیلی از ستاره ها حیطه ای دورش شکل می دهد که همه می توانند در اطراف آن حیطه حرکت کنند و جابجا شوند. در حقیقت تیم دور او می چرخد و نه برعکس. محدود کردن مسی به جناح راست محروم کردن آرژانتین از بخشی از توانایی های تهاجمی او بود. همین احساس بود که گواردیولا را مجبور کرد برای مسی در بارسا جا باز کند، از شر اتوئو و زلاتان خلاص شود تا مسی برای حرکت به سوی منطقه مرکزی یک سوم آخر آزادی داشته باشد. تکامل تدریجی مسی در بارسلونا قابل توجه بوده است. او در فصل پیش گام دیگری در این زمینه برداشت. او محوطه پنالتی را به لوییز سوارز داده و بیشتر به عنوان مهاجم سایه بازی کرده تا پاسور کلیدی بارسا شود.
آرژانتین تاریخچه غنی از مهاجمان توانایی دارد که مربیان را به دردسر انداخته اند. آبل بالبو (که در فصل 93-1992 پیش از انتقال به رم برای اودینزه 21 گل زده بود) در جام جهانی 1994 مجبور شد در جناح چپ میانه میدان بازی کند تا جای کافی برای بازی مارادونا، کانیجیا و باتیستوتا باز شود. هرنان کرسپو در جام جهانی 1998 و 2002 نیمکت نشین شد، هم برای دانیل پاسارلا و هم برای مارچلو بیلسا، چرا که تیم فقط به یک مهاجم نوک نیاز داشت و باتیستوتا بر او ارجحیت داشت. باتیستوتا در جام جهانی 2006 حضور نداشت، ولی جایی برای کرسپو باز نشده بود. آن رقابت ها نخستین تورنمنت بین المللی مسی جوان به شمار می رفتند که اولین گلش را طی پیروزی 0-6 برابر صربستان و مونته نگرو به ثمر رساند. ولی پکرمن شیفته 2-1-3-4 باید بین مسی، ساویولا، کارلوس توز، کرسپو، خولیو کروز (که در آن فصل 21 گل برای اینتر زده بود) دو نفر، بله فقط دو نفر، را برمی گزید. وقتی آرژانتین 0-1 از آلمان جلو افتاده بود پکرمن تصمیم گرفت کروز را روانه میدان کند و مسی را روی نیمکت بنشاند. آلمان گل تساوی بخش را زد و با ضربات پنالتی برنده شد.
مارادونا چهار سال بعد با همان مشکل روبرو شد. یک "مشکل زیبا". او در جام جهانی 2010 هیگواین، مسی، توز، دیگو میلیتو (قهرمان سه گانه با اینتر) و مارتین پالرمو ستاره بوکا را در اختیار داشت. توز برابر نیجریه تقریبا در میانه میدان بازی کرد و مسی برابر یونان نقش مهاجم سایه را برعهده گرفت. مسی طی فصل 47 گل زده بود ولی طی پنج بازی برای آرژانتین نتوانست دروازه ای را باز کند و آرژانتین در مرحله یک چهارم نهایی در کیپ تاون برابر آلمان 0-4 له شد.
بهترین لحظات مسی با پیراهن ملی در دوران سابیا رقم خوردند. تیم سابیا بیشتر شبیه رئال مادرید مورینیو بود تا بارسای گواردیولا: تصاحب کمتر توپ، حرکات انفجاری بیشتر، بهره بهینه تر از ضد حمله ها و البته مسی خوشحال و راضی از آزادی برای حرکت. شکست از کلمبیا در کوپا آمه ریکای 2011 نظر سابیا را تغییر داد و او مهاجم چهارمی را هم به صف دی ماریا، مسی و هیگواین افزود. مسی چنان درخواستی کرده بود. مسی می خواست کنار همه آنها بازی کند، او با آنها احساس راحتی بیشتری داشت. ولی تغییر روش حین بازی ها و سپس مصدومیت آگرو و دی ماریا جای بیشتری را برای هافبک های سرعتی باز کرد و مسی بدل به تک افتاده ای شد. چیزی که در جام جهانی 2014 هم به چشم خورد. این مسی بود که فدای تیم ملی شد و نه برعکس.
مسی تاکنون 54 گل برای تیم ملی زده و فقط به یک گل نیاز دارد تا بر باتیستوتا پیشی جوید و تک و تنها بهترین گلزن تیم ملی آرژانتین شود. اما این که او در سال های پیش رو در چه پستی برای تیم ملی کشورش به میدان می رود در هاله ای از ابهام قرار دارد. ولی خوب اگر پرسش "با مسی چه کنیم؟" چالشی به شمار می رود، پرسش "بدون مسی چه کنیم؟" ترسناک است. خصوصا آن که جام جهانی 2018 روسیه همین نزدیکی است!