اختصاصی طرفداری - آن جمله اش حین ورود به لندن در سال 2004 بدل شد به یکی از جمله های تاریخی فوتبال این عصر. تاکید او بر "من" بازتابنده شخصیتش بود "... من مربیان را به دو گروه خوب و بد تقسیم نمی کنم. من مربیان را به آنهایی که موفق می شوند و آنهایی که نمی شوند تقسیم می کنم. لطفا مرا متکبر نخوانید، ولی خوب قهرمان اروپا به شمار می روم و تصور می کنم خاص هستم." جمله "من The Special One هستم" روزنامه نگارهای بریتانیایی را عاشقش کرد. عشقی بادوام و پایدار. آن چه با توفیقش در میادین یکی از فصول هیجان آور فوتبال این عصر را رقم زد.
او پورتو را در مصاف بزرگان قهرمان اروپا کرد و سپس چلسی را از عقده نیم قرنی اش رهایی بخشید و از سایه منچستر یونایتد و آرسنال بیرون آورد و قهرمان لیگ کرد. اینتر را با ترکیب یکپارچه ای پس از چهل و پنج سال، باز هم با خالی کردن عقده ای نزدیک به نیم قرن بر بام اروپا نشاند. او لقب "استاد بازی های روانی" را هم گرفت. اعتقاد داشت "بازی زیبا" بازی است که دو مربی آماده و هوشیار با دو ذهنیت متفاوت برابر هم صف آرایی کنند. به همین دلیل هر چند پیروزی هایی که با برنامه های تاکتیکی اش کسب کرد او را در مقایسه با پیروزی های پرگل بیشتر به وجد آوردند، مثل پیروزی مقابل بارسلونا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان با اینتر، ولی او را در قلب جنجال های رسانه ای جای دادند. زندگی حرفه ای مورینیو پس از ورود به چلسی بدون حضور دائمی اش برابر دوربین ها و میکروفون ها دنبال نشد. او خود را سپر بلای تیم ها و بازیکنانش کرد و در عین حال می دانست چیزی که بین رسانه های انگلیسی و او شکل گرفته را هیچ جای دیگری پیدا نخواهد کرد. وقتی بعدها ژورنالیست های ایتالیایی و اسپانیایی او را له می کردند دریافت ماوای امن او جایی جز انگلیس نیست. جایی که همسر و فرزندانش هم آن جا آسوده تر بودند.
مورینیو پس از قهرمانی با پورتو در اروپا در دوراهی لیورپول و چلسی قرار داشت. در دوراهی استمفورد بریج و آنفیلد. او مسیری را برگزید که به رومن آبراموویچ رسید. او در توصیف این که چرا راهی لندن شد و نه لیورپول با لحن مطایبه آمیزش گفت " لیورپول تیمی است محبوب همگان، ولی چلسی تیمی بود محکوم به پیروزی. رومن آبراموویچ محکوم به کسب پیروزی بود. در غیر این صورت باید خود را بازنشسته اعلام می کرد."
تابستان 2004. مورینیو در چلسی. با دستمزد سالی 4.2 میلیون پوند که سال بعد یک میلیون بر آن افزوده می شد. با به همراه بردن دستیارش بریتو و روی فاریا و یک بازیکن یاب به نام آندره ویاش بواش که بعدها سرمربی چلسی می شد. استیو کلارک انگلیسی تنها بریتانیایی میان دستیارانش به شمار می رفت. او ستاره هایی که کلودیو رانیری آورده بود را حفظ کرد. پتر چک که به میدان نرفته بود را. جان تری و فرانک لمپارد را. در عین حال 70 میلیون پوند هم خرج تازه واردها کرد تا ریخت و پاش به سنت آبراموویچ را به رخ کشد: تیاگو از بنفیکا، میشل اسین از لیون، ماتیا کژمان از پی اس وی، دیدیه دروگبا از مارسی و کاروالیو و فریرا از پورتو را. او پس از آن هر جا رفت – اینتر، رئال مادرید و دوباره چلسی - با ستاره ها کار کرد.
قهرمانی سال 2005 چلسی در لیگ برتر انگلیس با اقتدار به دست آمد. آرسنال فصل قبل لیگ برتر انگلیس را بدون شكست سپری کرده بود، ولی چلسی مورینیو هم فقط یک شكست را - در زمین منچستر سیتی - پذیرفت. قهرمانی چلسی پس از پنجاه سال همه را مات کرد. با 95 امتیاز. 8 امتیاز بیشتر از آرسنال و 18 امتیاز بیشتر از منچستر یونایتد! با ثبت رکورد جدیدی در معرفی بهترین خط دفاعی لیگ: دریافت فقط 15 گل در 38 بازی. ثبت 25 بازی بدون دریافت گل برای لیگ برتر رکورد دیگری به شمار می رفت. پایین کشیدن فرگوسن از آن برج عاج به خودی خود برای تثبیت جایگاه مورینیو در جزیره کافی بود.
او به بازیکنان چلسی همان اعتماد به نفسی را بخشیده بود که مردان منچستر یونایتد داشتند. شاید بازی چلسی در طول فصل برای خیلی ها ملال آور و دفاعی به نظر رسید، ولی نمایش تهاجمی دروگبا، آرین روبن، دیمین داف، لمپارد و ایدور گودیانسن در خط میانی و حمله هیجان آور بود. مورینیو با ترکیب فلسفه مابانه ای می گفت "از نگاه من تیم های تهاجمی و تیم های تدافعی وجود ندارند، بلکه تیم های متوازن و نامتوازن وجود دارند. تیم های موسوم به تهاجمی نمی توانند بازی های پرشماری را ببرند. گل می زنند ولی گل هم می خورند. تیم های دفاعی کمتر گل می خوردند ولی کمتر هم گل می زنند."
نکته نیشدارتر این بود مورینیو روش و رویکرد انگلیسی ها را هم زیر سئوال برده بود. او در انتقاد از فوتبال انگلیس می گفت "باور نمی کنم که در انگلیس بازیکنان را چند منظوره بار نمی آورند. برای آنها یک مهاجم فقط مهاجم است. در حالی که برای من مهاجم فقط مهاجم نیست. بازیکنی است که باید حمله کند. به عقب برگردد. سانتر کردن را آموخته باشد. باید بازیکنان جوان را با چنین انعطافی بار آورد. آنها باید بتوانند با هر سیستمی بهتر کار کنند." در چنین قابی فرگوسن اعتراف کرد مورینیو استاندارد لیگ را بالا برده است.
چلسی در لیگ قهرمانان برابر لیورپول و رافا بنیتز ناکام ماند، ولی فصل بعد دوباره قهرمان لیگ شد. قهرمانی 2006. با شکست در فقط چهار بازی و با کسب پیروزی در همه دیدارهایش در استمفورد بریج جز تساوی برابر چارلتون. او پس از الکس فرگوسن افسانه ای توانسته بود پی در پی لیگ برتر را فتح کند. نمایش آنها در لیگ صلابت فصل اول مورینیو در انگلیس را نداشت، ولی فوتبال شان هم متنوع تر بود و هم تهاجمی تر. ولو آن که تعداد گل های به ثمر رسانده شان مشابه فصل قبل بود.
فصل 2007-2006 . ورود آندری شوچنکو از میلان به چلسی. ورود میشائیل بالاک کاپیتان بایرن مونیخ. بالاک هافبک تهاجمی بود که می توانست در برنامه های دفاعی هم با صلابت ظاهر شود. ایدور گودیانسن می توانست هم مهاجم باشد و هم هافبک دیگری کنار فرانک لمپارد. لمپارد زمانی بهترین بازی هایش را ارائه داد که بازیکنی با قدرت تهاجمی کنارش حرکت می کرد. در حالی که مورینیو هرگز نتوانست جایی برای شوچنکو پیدا کند. مورینیو به بازیکنان گوش خود اعتقاد فراوانی داشت. بهترین ترکیب او در دو جناح آرین روبن و جو کول بودند، در حالی که دیمین داف و شون رایت فیلیپس کارایی آن دو را نداشتند. روبن بازی های تماشایی در نخستین فصل حضور مورینیو در چلسی انجام داد.
چلسی در دومین فصل هم با هشت امتیاز بیشتر از منچستر یونایتد قهرمان لیگ شد و هم جام حذفی را - باز هم با پیروزی بر منچستر یونایتد - به چنگ آورد. این که لمپارد با 16 گل بهترین گلزن چلسی بود و دروگبا با 11 پاس گل بهترین پاسور نمایانگر عمق تیم مورینیو بود. چنان که چهار بازیکن چلسی - جان تری، ویلیام گالاس، فرانک لمپارد و جو کول - در تیم منتخب فصل جای گرفتند. مردان او در فینال جام حذفی هم منچستر یونایتد را با تک گل دروگبا در وقت اضافی شکست دادند تا نخستین تیمی باشند که در استادیوم جدید ویمبلی جام را بالای سر می برد. در حالی که چلسی محافظه کارانه بازی کرد. فریرا و وین بریج دو مدافع کناری چلسی برای پرهیز از مغلوب شدن برابر سرعت بالای رایان گیگز، کریستیانو رونالدو و وین رونی به ندرت پست شان را ترک کردند. فریرا گفت "مورینیو اعتقاد داشت طرفداران دنبال شاهکاری از نوع آثار رامبراند نیستند و فقط می خواهند جام را به چنگ آورند."
چلسی در لیگ قهرمانان باز هم ناکام ماند. باز هم حذف برابر لیورپول و بنیتز در نیمه نهایی. سپس شکاف بین او، آبراموویچ و مدیران چلسی عیان شد. مورینیو گفته بود "تنها دو راه برای رفتن من از چلسی وجود دارد. یکی تمام شدن مدت قراردادم درتابستان 2010 است. راه دوم این است که چلسی مرا اخراج کند. هرگز راهم را نکشیده و نخواهم رفت. هرگز این کار را با طرفداران چلسی نخواهم کرد". با این وصف جدایی او و چلسی در سپتامبر 2008 به رغم اعتراض طرفداران با توافق دو طرفه رقم خورد. با به یادگار گذاشتن شش جام در ویترین استمفورد بریج طی سه سال. ژوزه راهی ایتالیا می شد و بعد اسپانیا، ولی دوباره به جایی برمی گشت که دوستش داشتند. به جزیره، به جایی که همه را مفتون خود ساخته بود. او به چلسی بازمی گشت و بازهم قهرمان لیگ می شد. او حالا در آستانه در دست گرفتن سکان منچستر یونایتد است. چالشی بزرگ برای مردی که اهل چالش های بزرگ است!