طرفداری- راموس رودریگز وردخو با سیگاری در دست و به همراه یک نوشابه کوکا کولا، روی صندلی نشسته است و دارد لیست تیم را بررسی میکند. آندرس پالوپ توی گل، آلوز، فازیو، کاسرس و آدریانو 4 بازیکن مدافع، راکتیچ، باپتیستا، کیتا، پولسن در میانه زمین و کارلوس باکا به همراه لویس فابیانو در خط حمله. همه آنها توسط وی به خدمت گرفته شده اند. مجموع پول پرداختی برای آنها چیزی کمتر از 25 میلیون یورو است. وی آنها را با مبلغی 170 میلیون یوروئی به فروش رساند.
البته بازیکنانی نظیر سرخیو راموس، خسوس ناواس، آلبرتو مورنو، لوئیس آلبرتو و خوزه آنتونیو ریس هم هستند که البته وی آنها را نخریده بود و بعدا به فروش رسیدند و 100 میلیون یورو دیگر به باشگاه بخشید.
در دفترش، عکسی دارد که کنار مارادونا ایستاده است. خودش میگوید در سویا 1992 کمترین تاثیر را در تیم داشته است:
آخرین میمون. یک دروازه بان 23 ساله ذخیره.
این روزها اما، وی تقریبا مهمترین آدم باشگاه سویا است. امروز او رفت تا مسائل سفر سویا به فینال اروپا را مهیا کند اما مردی که در باشگاه وی را مونچی صدا میزنند، مدیر ورزشی باشگاه و مهندس تغییر شکل این باشگاه است.
وقتی مونچی در سال 2000 به باشگاه آمد، سویا درگیر بحران اقتصادی بود و تازه به لیگ دسته یک سقوط کرده بودند. 16 سال پس از آن، آنها با لیورپول در یورو لیگ بازی میکنند و میخواهند برای سومین بار قهرمان اروپا شوند. میخواهند در یک دهه 5 بار قهرمان لیگ اروپا شوند. 4 روز پس از آن باید با بارسلونا در فینال جام حذفی بازی کنند. آنها در 10 سال اخیر در 14 فینال حاضر بوده اند که مدلی از درآمد زایی به وجود آورده است. بازیکنانی نظیر باپتیستا را با 24 میلیون یورو سود فروخت. راکیتیچ 17.5 میلیون سود خالص به باشگاه رساند. قبل از آمدن مونچی، آنها فقط 4 جام در تاریخ خود گرفته بودند. فردی کانوته یکی دیگر از خریدهای مونچی بود که سودی به باشگاه نرساند اما در 5 فینال گل زد.
وی میگوید:
هیچکس بنری که روی آن نوشته شده باشد عجب شرایط اقتصادی معرکهای به ورزشگاه نمیآورد. کانوته در کنار آلوز و فابیانو 3 بازیکن برتری هستند که من خریدم. آلوز 19 ساله بود که آمد و فقط با 200 هزار یورو وی را خریدیم. وی را با 36 میلیون یورو فروختیم. او سال 2006 و 2007 جام گرفت و بعد رفت. بعد از فینال 2014، راکیتیچ به بارسلونا رفت و بعد از 2015، باکا به میلان.
سوال اصلی اینجاست. بعد از فینال 2016 چه کسی از باشگاه میرود. کوین گامیرو و کریچوویاک گزینههای اصلی هستند. و البته سوال مهم تر این است؛ چه کسی به باشگاه خواهد آمد. مونچی میگوید:
باکا میرود و شما فکر میکنید که بعد از فروش نگردو حالا دیگر آخر دنیا است اما گامیرو میآید و به همان اندازه تاثیر گذار است.
در اتاقش، جایی که صدای شعارهای سویا به گوش میرسد، او روش شناسی خاص خود را نشان میدهد. یکی از مدیر برنامهها منتظر وی است چون قرار است یکی از بازیکنان قراردادش را تمدید کند. به شوخی میگوید:
آسان نیست. 16 بازیکن تقریبا یک لیگ را میتوانند ببرند. 5 ماه اول ما فقط فوتبال میبینیم. فقط اطلاعات جمع آوری میکنیم. هر ماه ما یک ترکیب ایده آل برای لیگ در نظر میگیریم. دسامبر که میآید به بازیکنانی که در وظایف مختلف خوب کار میکنند نگاه میکنیم. چه باشگاهی، چه ملی، چه بازی رفت و چه بازی برگشت. میخواهیم بیشترین سود را ببریم.
مونچی تلفنش را از جیب در میآورد و خیلی محتاطانه دستش را روی اسم گیرنده میگذارد تا نفهمیم. به ما 250 کاندیدا نشان میدهد. 250 هدف باشگاه سویا برای خرید. میگوید:
مربی به ما میگوید که یک مدافع چپ میخواهم که متوسط 11 کیلومتر در هر بازی بدود و سرعتی نزدیک 800 متر داشته باشد و با هر دو پا بازی کند. از بین این 250 هدف ما، 10 تای آنها این خصوصیت را دارند.
بعد از آن، نوبت مذاکره است. جایی که باید بازار را بدانید. مونچی میگوید:
کانوته هدف اول نبود. میخواستیم فرد برزیلی را بخریم. قبل از کیتا میخواستیم کوین پرینس بواتنگ را بخریم. وقتی بازیکن به من میگوید که چلسی میخواهد وی را بخرد به او میگویم پس چرا داری با من مذاکره میکنی. اما وقتی تاتنهام یا سوانزی تو را میخواهد، بیا صحبت کنیم ببینیم چه میشود. من از باشگاهی میآیم که آنچه می گوید را می پردازد. این شاید خیلی ابتدایی به نظر بیاید اما اینطور نیست.
البته که هیچ چیز مشخص نیست.
بعد از یک ماه کونوپلیانکا میخواست خودش را از بالکن پرت کند پایین. همیشه سعی میکنم بازیکن را خوب بشناسم اما گاهی اوقات سخت است. کریچوویاک 19 ساله بود. پیش خودت میگفتی این جوان چه کاری میتواند انجام دهد اما بعدا تبدیل شد به سویایی ترین بازیکن تیم. ارونا کونه گرانترین خرید ما بود اما در 41 بازی فقط 2 گل زد. بعد به لوانته که تیمی ضعیف تر است رفت و 17 گل زد.
مونچی ابایی ندارد که بگوید در موفقیت نقش زیادی داشته است؛ شک و تردیدها در مورد راکیتیچ همان شب اول از بین رفته است زمانی که وی با همسر راکتیچ ملاقات میکند. در مورد اشتباهات و مسئولیت پذیریها میگوید. مربیان را "قربانی" میداند چون در این فوتبال فقط عدد و رقم مهم است. در مورد "عشق از دست رفته" حرف می زند یعنی همان لوئیس سوارز. میگوید الان دردش بیشتر از قبلا است. شرایط الان رقابت تر از زمانی است که به باشگاه آمد با این حال باید موفق شود.
او ۲۰۰ بازیکن خریده است اما حتی یک بریتانیایی نخریده است. به او میگویم یعنی اینقدر بد هستند. میخندد و میگوید:
باید بریتانیاییها را از چندین منظر راضی نگه داری. اقتصاصی، فوتبالی، خانوادگی، سطح بازی. الان با پولهای انگلیسی تقریبا غیر ممکن است گرچه ما آسپاس و انزونزی را از آنجا خریدیم. خوب است که تنها 11 بازیکن میتوانند در تیم باشند. ما نمیتوانیم بازیکنان لیورپول را بخریم. با این حال وقتی کسی نمیتواند به طور معمول در ترکیب لیورپول بازی کند، شاید به او نگاهی کردیم.
گری مدل، آلبرتو مورنو، ناواس، ریس و نگردو از سویا به لیگ برتر رفتند. روی هم رفته ۶۵ میلیون پوند. میگوید انگلیسیها خریداران خوبی هستند. یعنی آنها احمق تر هستند؟ مونچی میگوید نه ولی تفاوتهای هست:
چیزهای خارج زمین زیادی در لندن است که فوتبال شما را نابود میکند. در زمینه فوتبالی من دیدهام که خوب بازی کردند اما اگر رابطه شما با شغل شما قطع شود، جواب نمیدهد. ما باشگاههای انگلیسی میشناسم که بسیار حرفهای هستند و در همه جا استعداد یاب دارند اما اطلاعاتی که دارند آنچنان به درد نمیخورد. چرا؟ به خاطر اینکه آنها پول دارند. این باعث میشود که آنها ریسک نکنند. آنها پیش خود میگویند من نمیروم کیتا را در لنز کشف کنم. صبر میکنم سویا وی را کشف کند، بعد وی را از سویا میخرم.
همینطور هم شد. کیتا اول به سویا رفت و بعد از باشگاه رفت. با این حال اول از همه فوتبال مهم است:
بردن به ما اعتبار ورزشی بخشیده است و از نظر اقتصادی هم خوب بوده است. ما محیطی برای موفقیت بازیکنان خلق کردیم. نیمه نهایی لیگ اروپا بود که به رختکن رفتم و عادل رمی من را بغل کرد. به من گفت که نمیدانم چه چیزی در باشگاه شما وجود دارد که من هیچ فینال اروپایی را تجربه نکردهام اما درست یک سال بعد از آمدنم به اینجا، در فینال اروپایی هستم.