طرفداری- سال 1991 بود و نیوکاسل چون زخمی بر پیکره فوتبال انگلستان در انتهای جدول دسته دوم قرار داشت. افسردگی عمومی سیاه و سفید ها را فر گرفته بود. جدا از افول یک تیم قدیمی، اینکه اسوالدو آردیلس بزرگ هدایت باشگاه را بر عهده داشت، درد را بیشتر می کرد. اوسی خالی از ایده کنار زمین شاهد شکست های پیاپی و استادیومی که رفته رفته در عصر های تلخ سنت جیمز پارک خالی و خالی تر می شد، روزهای را می گذراند. هیئت مدیره از وضعیت راضی نبود. آن ها برای رهایی از وضع هزینه های زیادی متحمل شده بودند اما اوضاع مرتبا بدتر می شد. به نظر زمان در نظر گرفته شده کافی می رسید. این احساسی بود که در تمام تین ساید مشاهده می شد.در وضعیتی نظیر این بود که سر جان هال از راه رسید. هال بسیاز بفروش بود و از این راه به ثروت زیادی رسیده بود. در فوریه 1992، او 79.2 درصد از سهام باشگاه را به سه میلیون پوند خرید تا در آن انقلابی بر پا کند. امپراطوری او به یک قربانی نیاز داشت. آردیلس اخراج شد. اسطوره آرژانتینی ها با مدال قهرمانی جهان در سال 78 که دوره ای به یادماندنی در تاتنهام داشت، در کسب نتایج ناکام مانده بود. شاید می شد گفت که راهکار های او مقصر وضعیت نبودند اما کسی باید قربانی می شد. او بازیکنان جوانی مانند لی کلارک، استیو هووی، استیو واتسون و آلن تامپسون را به کار گرفت و با این ترتیب قصد داشت برنامه بلند مدتش را پیش ببرد. اما هال واکنشی سریع می خواست. شکست 5-2 مقابل آکسفورد یونایتد منجر به اخراج آردیلس شد. آردیلس هرگز نتوانست ثمره تلاشش را ببیند.
در انتهای جدول دسته دوم بودند. هرکسی حاضر به نوشیدن جام زهر، نشستن روی نیمکت مربیگری باشگاهی در حال سقوط نبود. هیئت مدیره به دنبال فرد با تجربه ای بودند، اما هال به دنبال بازسازی وجهه باشگاه بود تا به نحوی اعتماد به نفس را باز گرداند. از این رو کوین کیگان را انتخاب کرد. انتخابی شجاعانه و احساسات برانگیز؛ دادن شانس مربیگری به یکی از بهترین های تاریخ فوتبال جزیره اما در زمان بازی. کیگان هشت سال بود که فوتبال را کنار گذاشته بود و در این مدت بیکار بود. وظیفه او بازگرداندن غرور به باشگاه بود. هال در آن زمان می گفت که هدف من این است که باشگاه در پنج سال آینده یکی از سه باشگاه بزرگ انگلستان و در ده سال آینده یکی از ده باشگاه برتر اروپا باشد. انتخاب اسطوره لیورپول و نیوکاسل به عنوان سرمربی نگاه های زیادی را متوجه شمال کرد. آیا این مرد می توانست روزهای خوب را به باشگاه باز گرداند؟ جدا از هیجانِ بازگشت کیگان به فوتبال، یک دلهره عمیق در این بین وجود داشت. او مردی بدون تجربه در زمینه مربیگری بود و هیچگاه به نظر نمی رسید که در کنار خط بتواند باعث به وجود آمدن اتفاق در بین بازیکنان حاضر در زمین شود.
آن ها به زودی جواب سوال خود را به شیوه ای قاطعانه دیدند. دیدار نخست با حضور او، باعث شد که سی هزار نفر به استادیوم بیایند. بریستول سیتی را سه صفر بردند. آن روز، روز پیدایش مسیح جوردی ها (مردم اهل شمال) بود. شروع او، ماه های شکل گیری را روایت می کرد اما با کمک های تری مک درموت (همبازی سابق کیگان در لیورپول و نیوکاسل) آن ها سقوط نکردند. دو بازی آخر را بردند باشگاه را از سقوط نجات دادند. دیدار آخر مقابل لستر بود. کیگان پیش از بازی گفت به نتیجه نیاز داریم اما آن را به دست می آوریم. زنده می مانیم و از این وضعیت خارج می شویم. آن بازی با گل زنی در آخرین لحظات همراه شد و این شروعی بود بر هیجان سال های آینده در سنت جیمز پارک.
فصل بعد کیگان ارتش تون (لقب نیوکاسل) را سر و شکل داد. آن ها توانستند قاطعانه راه خود را به سمت لیگ برتر در فصل آینده هموار کنند و با 96 امتیاز به عنوان تیم نخست راهی سطح اول فوتبال انگلستان شوند. این گردبادی بود که کینک کِو به راه انداخته بود. تیمی که در آستانه سقوط به دسته سوم بود، طی یک فصل با قدرت به لیگ برتر می رسید.
این خوش بینی در مردم وجود داشت که ماه عسل کیگان در لیگ برتر هم ادامه خواهد داشت. شاهکار بعدی حضور پیتر بردزلی بزرگ بود. هافبک/مهاجم تکنیکی بزرگ سابق نیوکاسل که دوره ای بسیار موفق در لیورپول داشت، پذیرفت تا به جمع یاران کیگان اضافه شود. حضور بردزلی به کیگان پویایی ای را می داد که بتواند مهاجم بزرگش، اندی کول را تغذیه کند. مهاجم جوان سابق آرسنال در ژانویه با 1.75 میلیون پوند راهی شمال شده بود و توانسته بود 12 بار در 12 بازی برای تیم جدیدش گلزنی کند. کول در فصل نخست 34 گل زد و جایزه بهترین بازیکن جوان فصل را کسب کرد. نیوکاسل فصل را با رتبه سوم به پایان برد. آن ها ده بازی از 14 بازی انتهایی فصل را بردند و بالاتر از آرسنال، لیدز و لیورپول راهی یوفا شوند.
لقبی که برای آن ها در نظر گرفته شد، سرگرم کننده های بزرگ بود. آن ها با بازی هجومی خود هویتی جدید به باشگاه می دادند. کیگان دقیقا می دانست که تیمش چطور باید بازی کند. او در زمان خودش، یکی از تکنیکی ترین و جذاب ترین بازیکنان جهان بود و رویکردش در زمان مربیگری هم همین؛ ساخت تیمی جذاب و تکنیکی قرار گرفت. حفظ مالکیت برای بازیکنان آن نیوکاسل کار دشواری نبود. آن ها به خوبی با سبکی مبتنی بر پاس تا دروازه حریف رسیده و گل می زدند.
مسیح آن ها، سرود خودش را داشت و آن حبس کردن حریف در زمین خودی بود. او می پذیرفت که شیوه بازی هجومی یارانش ریسک دریافت گل را بیشتر می کند و همینطور هم بود اما گام های بعدی هم گذاشته شد. کیگان که در کنار جان توشاک یکی از بهترین زوج های تاریخ فوتبال را در لیورپول ساخته بود، برخلاف مربیان امروزی، به زوج های هجومی باور داشت. بردزلی (به عنوان مهاجم دوم) و کول (به عنوان شماره 9) در خط حمله در آن فصل 55 گل به ثمر رسادند. شیوه کیگان در حال اثبات بود.
با وجود استعدادهای داخلی، او -که خودش سابقه بازی در آلمان را داشت- نیم نگاهی هم به استعدادهای حاضر در کشورهای دیگر داشت. از این روز فلیپه آلبرت از بلژیک و مارک هوتیگر از سوئیس جدب شدند. اما وقتی فصل بعد آغاز شد، امید ها در دل مردم نشسته در تراس ها رنگ باخت. تیم در شیبی رو به پایین بود. بلک برن راورز با اسطوره ای دیگر از لیورپول، کنی دالگلیش در آن فصل می خواست که من یونایتد را از اقتداری که در دوره های ابتدایی لیگ برتر داشتند، پایین بکشد. همینطور هم شد، آن ها با کنار زدن الکس فرگوسن و من یونایتد در روز پایانی ضمن شکست، قهرمانی را در آنفیلد جشن گرفتند. نیوکاسل هم به رتبه ششم رسید. موفقیت بلک برن تردید جدیدی بود؛ اینکه اگر آن ها توانسته اند، چرا نیوکاسل نتواند؟
اما کار سخت تر شده بود. بسیاری از بازیکنان فصل خوبی را سپری نکرده بودند اما کیگان راه خود را باور داشت. عجیب ترین اتفاق فصل در ژانویه رخ داد. اندی کول که در یک نیم فصل 15 گل به ثمر رسانده بود با 7 میلیون پوند راهی تیم رقیب، من یونایتد شد. این گران ترین انتقال برای یک بازیکن بریتانیایی در آن زمان بود. هواداران دیوانه شده بودند. کول ماشین گل زنی تیم بود و راهی جدی ترین رقیب آن روزها شده بود. درک آن سخت بود که گلزن ترین مهاجم لیگ راهی بهترین تیم می شد. کول رفت اما این موضوع به شکلی غیر قابل پیش بینی، برای نیوکاسل و کیگان خوش یمن بود. آن ها به جای کول؛ دیوید ژینولا، لس فردیناند و کیت گیلسپی را خریدند. یک بار در مورد بازیکنانی که بعدها راهی شمال شدند گفت سنت جیمز پارک بهترین جا برای بزرگ شدن است. برای بازیکنان درست. برای شیررها، ژینولا ها و از این قبیل. شاکا هیسلاپ و بعد وارن بارتون به عنوان گران ترین مدافع تاریخ بریتانیا هم در ادامه به تیم پیوستند. این تیم برای اینکه برای قهرمانی بجنگد آماده شده بود. آخرین قهرمانی آن ها به سال 1927 باز می گشت. فصل 96-1995 به عنوان یکی از هیجان انگیز ترین، احساسات بر انگیز ترین و در نهایت تلخ ترین برای نیوکاسلی ها شناخته می شود. رویایی بود که در خیابان ها، در لبخند های مردم و در هرچه بود می شد دید. فصل، فصل آن ها بود. تا اکتبر رکورد صد در صد پیروزی در خانه داشتند و تنها 5 امتیاز را خارج از خانه از دست داده بودند. این باعث می شد 2 امتیاز از من یونایتد پیش بیفتند. لیورپول را 2-1 در نوامبر و در ادامه بلک برن را نیز 1-0 بردند. کیگان اسطوره تین ساید شده بود. دنیای فوتبال شیفته بازی آن ها بود. پیروزی ها ادامه پیدا کرد و فاصله به ده امتیاز رسید. به نظر کار تمام شده می رسید. برای هوادارانی که هرگز قهرمانی باشگاه خود را ندیده بودند، اوضاع تازگی داشت.
دیوید بتی و فاستینیو آسپریا هم در مجموع با 11 میلیون پوند خریداری شدند. ژینولای فرانسوی روز به روز بهتر می شد و به قهرمان مردم شمال شرق تبدیل می شد. تکنیک، شوت ها و استعدادی که در همه کاره بودن داشت، یک انگیزه تمام عیار در حمله بود. اما تیم به خاطر نمایش های فردی نبود که محبوب و موفق بود؛ به عنوان یک تیم در کنار هم به مانند یک گروه سریع و هماهنگ چشم نواز بودند. رفاقت در رختکن موج می زد؛ تمام آن ها در بهترین روزهای خود بودند.
اما روزهای تلخ از باکسینگ دی آغاز شد. فرگوسن و شاگردانش در سنت جیمز پارک میهمان تیم صدرنشین بودند. نتیجه نمی توانست اغراق آمیز تر از آن باشد. نیوکاسل در آستانه جاودانگی، با هوادارانی که سکوها را به رنگ های سفید و سیاه در آورده بودند بی قرارانه بازی را آغاز کرد. اغراقی در کار نیست، تیم کیگان با پشتیبانی هوادارانی که جز شکست فرگی و یارانش را برای انتقام بازی رفت نمی خواستند، با بیشترین سر و صدای ممکن تیم را به جلو می خواندند. سنت جیمز پارک می غرید، سنت جیمز پارک نفس می کشید. نیمه نخست با هیجان هرچه بیشتر پیش می رفت. نیوکاسل بازی را در دست داشت. شوت پشت شوت. موقعیت پشت موقعیت. راهی به دروازه پیتر اشمایکل در یکی از بهترین روزهای زندگی اش، نبود. نیوکاسل ناامید نمی شد. حمله ها ادامه داشت. نیمه دوم هم تا "لحظه اریک کانتونا"، به همان شکل پیش رفت. من یونایتد مسیح خودش را داشت. مسیح فرانسوی از اردوی شیاطین سرخ، توانست دروازه تیم کیگان را باز کند و موجبات شادی مردی که همیشه به وی ایمان داشت، فرگوسن را فراهم آورد. نتیجه حفظ شد و فاصله به یک امتیاز کاهش یافت.
آن ها در ادامه در الندر راود پیروز شدند. الکس فرگوسن جنگ روانی را شروع کرده بود و گفته بود که برخی تیم ها آنطور که مقابل یونایتد سخت تلاش می کنند، مقابل نیوکاسل وضعیت مشابهی را ندارند. کیگان واکنش نشان داد. او در مقابل دوربین های تلویزیونی و در شرایطی بر افروخته گفت: وقتی او حرف هایی مانند این می زند، من جوابی نمی دهم اما حرفی را باید به شما بزنم. او پس از آن حرف ها از معیار های من فراتر رفت. نباید به شیوه هایی نظیر این متوسل شویم. می توانید به او بگویید که هنوز برای قهرمانی می جنگیم و او باید به میدلزبرو برود و سعی کند نتیجه بگیرد. و باید به شما بگویم که صادقانه، عاشق اینم که شکستش دهم. واقعا این را دوست دارم. این را به صورت زنده به شما گفتم. به کنفرانس مطبوعاتی نمی رسم اما به شما می گویم که رقابت هنوز ادامه دارد و یونایتد چیزی نبرده است. لحظه "Love It" آنقدر پر جوش و خروش بود که از در یک نظر سنجی به عنوان بهترین نقل قول دهه نود فوتبال انگلستان انتخاب شد.
به مانند انتهای فیلم اینسپشن از کریستوفر نولان، رختکن و رفاقت بازیکنان تکه تکه فرو می ریخت. کیگان ناباورانه در تلاش برای جمع کردن تیم بود اما ماه های انتهایی، فاجعه بار بود. و بعد آنفیلد.
دیداری که به عنوان بهترین بازی تاریخ لیگ برتر شناخته شد. کیگان که در آنفیلد به کینگ کِو مشهور و محبوب بود، رفت که با کسب پیروزی در این استادیوم یک بار دیگر خاطره خوشی در آن خلق کند اما آن روز، به تلخ ترین روز زندگیش تبدیل شد. فاولر جوان لیورپول را پیش انداخت، فردیناند کار ر مساوی کرد و ژینولا گل برتری را به ثمر رساند. نیمه با همین نتیجه به پایان رسید. احتمالا می توانید کیگان را تجسم کنید که در گوش بازیکنانش در رختکن آنفیلد می خواند که باید همین نتیجه را حفظ کنیم. ما می توانیم. دقیقه 55 شده بود که فاولر کار را به تساوی کشاند. دو دقیقه برای آسپریا کافی بود که در سریال اشتباهات مدافعان قرمز پوش باز هم کلاغ ها را پیش بیندازد. استن کالیمور دیگر مهاجم آن روزهای لیورپول از شانس بد کیگان در آماده ترین روزهایش، یکی از آن 10 از 10 ها، بود. دقیقه 68 استن کار را به تساوی کشاند. کیگان مغمومانه تا دقیقه 90 تساوی یارانش را مشاهده می کرد که در وقت های اضافه، باز هم کالیمور رو یک همکاری عجیب با تمام نفرات هجومی لیورپول در آن روزها، گلی دیدنی را به ثمر رساند. تا کیگان سرش را روی تابلوی تبلیغات بگذارد و بر اوضاع، سری از سر ناامیدی تکان بدهد. گزارشگر بازی مارتین تایلر بود که روی تصویر گفت
کوین کیگان دارد خودش را دار می زند!
آن ها در ادامه در الندر راود پیروز شدند. پس از پیروزی نیوکاسل مقابل لیدز بود که الکس فرگوسن در خصوص برد نیوکاسل اذعان کرد که برخی تیم ها آنطور که مقابل یونایتد سخت تلاش می کنند، مقابل نیوکاسل وضعیت مشابهی را ندارند. کیگان واکنش نشان داد. او در مقابل دوربین های تلویزیونی و در شرایطی بر افروخته گفت: وقتی او حرف هایی مانند این می زند، من جوابی نمی دهم اما حرفی را باید به شما بزنم. او پس از آن حرف ها از معیار های من فراتر رفت. نباید به شیوه هایی نظیر این متوسل شویم. می توانید به او بگویید که هنوز برای قهرمانی می جنگیم و او باید به میدلزبرو برود و سعی کند نتیجه بگیرد. و باید به شما بگویم که صادقانه، عاشق اینم که شکستش دهم. واقعا این را دوست دارم. این را به صورت زنده به شما گفتم. به کنفرانس مطبوعاتی نمی روم اما به شما می گویم که رقابت هنوز ادامه دارد و یونایتد چیزی نبرده است. لحظه "Love It" آنقدر پر جوش و خروش بود که از در یک نظر سنجی به عنوان بهترین نقل قول دهه نود فوتبال انگلستان انتخاب شد.
پس از آن، در کسب پیروزی در دو بازی نهایی مقابل ناتیگهام فارست و تاتنهام ناکام ماندند. در سوی دیگر من یونایتد توانست با پیروزی در آخرین دیدار با 4 امتیاز اختلاف جام قهرمانی را بالای سر ببرد. شاید روزهای کیگان در دوران مربیگری با شکست مقابل من یونایتد و لیورپول به یاد آورده شود. اما باید یادمان باشد که روزهای او را باید به عنوان روزهایی که تیمش بزرگترین سرگرم کننده ها، جذاب ترین تیمی که قهرمان نشد به یاد بیاوریم. آخرین حرف هایش در آن فصل این بود: بازی های فوق العاده ای را به نمایش گذاشتیم و می دانم که هر هوادار بی طرف در تمام این کشور، احساس می کرد که جذاب ترین تیم را داریم. اما حتی این موضوع هم من را تسلی نمی دهد. می خواستم که نیوکاسل قهرمان باشد اما قهرمان نشدیم. تنها خودمان را باید ملامت کنیم.
در فصل بعد نتوانستند زخم های خود را بهبود دهند. در لیگ قهرمانان حضور داشتند و بارسلونا را در خانه شکست دادند اما حذف شدند و در لیگ هم دوباره پشت سر یونایتد دوم شدند. با وجود اینکه با شکستن رکورد نقل و انتقالات جهان و پرداخت 15 میلیون پوند برای خرید آلن شیرر، نتوانست فاصله را جبران کنند. هنوز سرگرم کننده بودند. من یونایتد را 5-0 بردند و بعد هفت گل به تاتنهام زدند اما هنوز دردهای فصل قبل به همراهشان بود. در ژانویه 97، مسیح جوردی ها عطای نیمکت داغ سنت جیمز پارک را به لقایش بخشید. این تصمیمی است که خودم گرفتم. احساس می کنم که باشگاه را تا جایی که می شد پیش بردم. برای همه آن ها که نگرانند، بهترین تصمیم همین بود که استعفا دهم. برای باشگاه و همه افراد حاضر در آن بهترین آرزوها را دارم.
روزهای کیگان از 92 تا 97 به عنوان یکی از موفق ترین دوره های لیگ برتر به شمار می رود. از سوی دیگر یکی از ناراحت کننده ترین هاست. فاتح قلب هایی در شمال که هرگز از آن دردها رهایی پیدا نکرد. آن روزها، روزهای شور و شعف بود. شاید هواداران آن ها تا انتهای عمر برای کسانی که آن فصل را ندیده اند، با تلخی روایت کنند که باید قهرمان می شدند. اما باید اعتراف کرد. اعتراف کرد که آن نیوکاسل، نگاهی نو به فوتبال در جزیره بود. تیمی که پر از نمونه های کوچک تر از کوین کیگان در روزهای اوج بود. آزاد، پر از هیجان و سرگرم کننده. باختند اما برگی به یادماندنی از تاریخ باشگاهی شگفت انگیز را به ثبت رساندند. می گویند که موفقیت در فوتبال با قهرمانی ها گره خورده، آیا واقعا اینطور است؟ این را به لبخند، سال ها بعد گفت.