طرفداری- داستان آنطور که هواداران وفادار یونایتد میخواستند، اتفاق نیفتاد.
تا به حال، متوسط بودن، چیزی است که شیاطین سرخ از تیم خود دیده اند نه افتخار. امسال فن خال درگیر مصدومیتهای زیاد، سازماندهی ضعیف در زمین و سطح بازی پایین تر از حد انتظار بوده است که این تیم را از ۴ تیم بالای جدول جدا کرده است. از یاد نبریم که آنها در مرحله گروهی چمپیونزلیگ هم به شکل بدی صعود نکردند.
برای اینکه شرایط بد تر شود باید بگوییم که مورینیو تنها ۲۴ ساعت پس از اخراج از چلسی اعلام کرده بود که نیازی به استراحت ندارد و عملا گفته بود مشکلی با قبول هدایت یونایتد ندارد. فن خال حالا استرس بیشتری میگیرد وقتی بشنود که پپ هم آنچنان بدش نمیآید که فلسفه خود را در رگ شیاطین سرخ بریزد. البته اگر شرایط برای پپ مطابق میل پیش برود.
با این حال انداختن تقصیر عملکرد بد تیم بر دوش فن خال یعنی بی توجهی به دو متهم دیگر این پرونده یعنی سر الکس فرگوسن و اد وودوارد.
سر الکس فرگوسن، بزرگترین مربی انگلستان، همواره راهی برای بردن پیدا کرده است و توانسته است برد را با سبک بازی خوبی به دست بیاورد. از دو ضربه سر استثنایی استیو برس در پیروزی برابر شفیلد در سال ۱۹۹۳ گرفته تا قهرمانی اروپا در ثانیههای آخر برابر بایرن مونیخ در سال ۱۹۹۹، وی همواره راهی پیدا کرده است تا جامها را درو کند. بردن شفیلد در سال ۱۹۹۳ نشان داد که این مرد زمان بندی بسیار خوبی برای بردهایش دارد. البته که این زمان بندی در زمان جدایی او از دنیای فوتبال، آنچنان مثل همیشه به موقع نبود.
وقتی یونایتد فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۳ را آنالیز میکنیم مشخص میشود که دیر یا زود باید آن تیم از نو، تازه میشد. آن تیم قهرمان لیگ شد اما هنوز پیر بود. فن پرسی آن سال فوق العاده بود و ۲۶ گل به ثمر رساند ولی با این حال این همان فن پرسی بود که در ۳۰ سالگی خود قرار داشت و تقریبا به قله فوتبالی خود رسیده بود. مشخص بود که فصل بعد، او از نظر عملکرد نزول خواهد کرد.
ریو فردیناند و رایان گیگز نشان داده بودند که میتوان زمان را شکست داد و آن را به عقب برگرداند تا یکی از بهترین عملکردهای خود را در آن فصل داشته باشند. دیگر بازیکنان یونایتد مانند اورا و ویدیچ در همان فصل هم در آخر جاده بودند. به این بازیکنان، کاگاوا و یانگ را اضافه کنید که قرار بود بار سنگین بزرگ ترهای تیم را به دوش بکشند اما هیچگاه عصای دست گیگز و اسکولز نشدند. از هر زاویهٔ که به آن فصل نگاه کنید، مشخص است که یونایتد بدون بهتر کردن ترکیبش نمیتوانست به همین شکل قهرمان شود. احتمال تکرار موفقیت آن تیم بسیار پایین بود.
درست پس از بازنشستگی فرگوسن در انتهای فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۳، اد وودوارد سریع جانشین او یعنی دیوید مویس را انتحاب کرد. مویس بودجه خوبی داشت و قرار بود راه قهرمانانه فرگوسن را ادامه بدهد. با این حال، مشکلات خیلی زود به سراغ مویس آمدند. از بالا بودن انتظارات نسبت به تواناییهای او تا نداشتن خریدهای خوب در تابستان. به اینها باید تاکتیکهای مویس را اضافه کنید که متفاوت از فرگوسن بود و این به آن معنا بود که برای اجرا آن به بازیکنانی متفاوت تر از آنچه فرگوسن استفاده میکرد، نیاز بود.
به جای دادن وقت به مویس، وودوارد او را بعد از ۱۱ ماه از باشگاه بیرون انداخت و آن سال تبدیل به سالی بد برای یونایتد شد.
حالا وودوارد قرار است همین بلا را سر فن خال بیاورد. مربی هلندی تاکتیکهای بسیار متفاوتی نسبت به مویس دارد که به معنا خرید بازیکنان کاملا متفاوت است. به اینها باید اضافه کنیم که مویس واقعا زمان کافی برای ساختن تیم را نداشت.
وودوارد و هواداران وفادار یونایتد کاملا در اشتباه هستند اگر فکر میکنند که مورینیو یا پپ ناگهان مانند هنری پنجم وارد میدان میشود که موجی از افتخار را به باشگاه اضافه میکند. مورینیو بازیکنانی مانند کریستیانو رونالدو میخواهد که از روز اول آماده گرفتن چمپیونزلیگ باشند. چلسی بیشتر به نگرش جدیدی نیاز داشت تا بازیکنان جدید. گواردیولا هم از بارسلونایی میآید که چند سالی از آن میگذرد ولی بایرن مونیخ او شاید کسی مثل مسی را نداشته باشد اما روی کاغذ بهترین تیمی است که پپ مربیگری کرده است. نکته مشترک اینکه هر دو این مربیان در تغییر نگرش و بازی گرفتن از ستارهها فوق العاده هستند اما آنچنان دنبال ساختن یک تیم جدید نیستند. متأسفانه ترکیب تیم فن خال آن چیزی نیست که ایدهال مورینیو یا پپ باشد.
چیزی که نیاز است تا فریادهای " Glory Glory Man United" دوباره در اولد ترافورد شنیده شود، وجود یک قهرمان نیست بلکه دادن وقت بیشتر است. دادن وقت به فن خال حداقل تا انتهای فصل آینده تا ببینیم که آیا میتواند جام بگیرد و به چمپیونزلیگ برود یا نه.