علی شاهدلخوری بابتِ عراق از من
گُر گرفتی! بسوز اجاق از من
سوریه ذلت تو را دیدم
پوزه ات را به خاک مالیدم
در حَلَب مادرت…سه تا نقطه
در یَمَن خواهرت…سه تا نقطه
باز برگشته بخت تو بدبخت
با دُمِ شیر وَر نرو بدبخت
وای اگر نعره ی جنون بکشم
جده ات را به خاک و خون بکشم
زخمِ دیروز را به یادآور
تیغِ فیروز را به یادآور
متن تاریخ من گواهی داد
سر خود را به باد خواهی داد