- اواخر ماه مارچ بود که یک مرد کچل، گوشه ی زمین تمرین بایرن مونیخ نشسته بود و بدون اینکه توجهی رو به خودش جلب کنه در حال بررسی تمرین های تیم بود.تمام حرکات تمرینی بایرن رو زیر نظر می گرفت و از کوچکترین جزئیت ها هم رد نمی شد. با دقت تمامی اتفاق ها رو زیر نظر داشت. بعد از اینکه تمرین تموم شد، دانته مدافع مرکزی تیم بایرن مونیخ، به سمت این مرد رفت و بدون اینکه توجه زیادی به کلود ماکه له له و ویلی سانیول - که در کنار مرد کچل حظور داشند - بکنه، شروع به عکس گرفتن با اون مرد کرد. بعد از اون ژابی آلونسو هم خودش رو بهش رسوند. فرانک ریبری هم به این جمع اضافه شد. در آخر هم پپ گواردیولا به سمت این مرد اومد و عرض ادب کرد و دقایقی باهاش به صحبت پرداخت. فضا طوری شده بود که ویلی سانیول و ما که له له به کل نادیده گرفته شده بودن !!
- همه این اتفاق ها و خوش آمد گویی ها برای کسی که برای یادگیری به زمین تمرین بایرن مونیخ اومده و تازه می خواست مربیگری رو شروع کنه، اتفاق خیلی عجیبی به نظر میومد. درست هم هست عجیب بود !! اما خب خیلی کم پیش میاد که شما راهی زمین تمرینتون بشید، و زین الدین زیدانِ بزرگ اونجا حظور داشته باشه !
- یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال، به شهر اومده بود تا دوره کار آموزی خودش برای گرفتن مدرک مربیگری اروپا رو، در کنار گواردیولا سپری کنه. در اوایل ماه مِی هم با کمک گواردیولا، موفق شد در امتحان نهایی قبول بشه و مدرک خودش رو کسب کنه. همه چی آماده بود تا رئال مادرید به پپ گواردیولای خودش برسه. یک بازیکن بزرگکه سابقه بازی در تیم رو داشته باشه، مربیگری رو از تیم های پایه باشگاه شروع کرده باشه و بعد از رفتن آنجلوتی، روی نیمکت تیم اصلی بشینه تا شروع به افتخار آفرینی کنه. همه چیز به نظر درست میومد ،،،
- اما چند هفته بعد، فلورنتینو پرز یک تصمیم دیگه گرفت. اون زیدان رو روی نیمکت تیمش نزاشت و این پست رو تقدیم به رافا بنیتز کرد. زیدان هم قرار شد یک فصل دیگه رو با تیم دوم رئال مادرید یعنی کاسیا بگزرونه " اگه بعد از رفتن کارلو به من پیشنهاد سرمربیگری در تیم داده میشد، بدون شک قبولش می کردم. اما خب رئال مادرید اعتقاد داشت هنوز نوبت من نرسیده ! " این صحبت زیدان نشون از علاقه این مربی برای نشستن روی نیمکت مربیگری یکی از بهترین تیم های جهان رو داشت ،،،،
- رو راست بخواییم باشیم این این اتفاق، افتادنش خیلی بعید بود. گواردیولا - الگوی مربیگری زیدان - زمانی که در تیم دوم بارسا حظور داشت، با این تیم تمامی جام های ممکن رو برد و یک سبک فوق العاده از فوتبال رو ارائه می داد. اما زیدان با کاستیا حتی نتونسته بود به مرحله پلی آف برسه و در اوایل حظورش در تیم هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کرد. همین باعث شده بود در بعد فنی، از زیدان انتقاد هایی بشه و این چیزی نبود که پرز می خواست. پرز شخصی رو می خواست که هواداران مادرید و رسانه ها عاشقش باشن. که اسمش رو فریاد بزنن. که بدون ذره ای تردید صاحب نیمکت تیم بشه و همه رو خوشحال کنه. در یک جمله، پرز زین الدین زیدان بزرگ رو می خواست ! نه کسی رو که هنوز ازش انتقاد میشه. آیا زیدان می تونست رهبری گروهی از بهترین ستاره های دنیا رو بر عهده بگیره ؟! آیا می تونست در شرایط حساس خودش رو کنترل کنه و مثل دوران بازیگریش در شرایط حساس کنترلش رو از دست نده ( 14 کارت قرمز زیدان رو یادتون میاد ؟! ) ؟؟ و از همه مهمتر، می تونه موفقیتی رو که به عنوان بازیکن در زمین کسب کرد و بهش رسید رو، در عرصه ی مربیگری هم کسب کنه ؟! پرز نه اهل ریسک هست و نه کسی هستش که صبر زیادی داشته باشه. پس شاید نسپردن هدایت کشتی رئال مادرید به زین الدین زیدان، بهترین کار به حساب میومد ،،،
-" انگار داشت با توپ حرف می زد. من تا اونموقع هیچ چیزی شبیه به اون ندیده بودم. یزید ( اسم میانی زیدان ) کیفیت یک جنگجویی رو داشت که تشنه ی رسیدن به موفقیت و اعتبار بود. اون گرسنه ی موفقیت بود ! " این حرف ها رو کاشف زیدان می زنه. زیدانی که وقتی در سال 2006 بازنشسته شد، همه چیز رو برده بود. جام جهانی، جام ملت های اروپا، لیگ قهرمانان و توپ طلا. اگر چه درست مثل الگوی مربیگری خودش گواردیولا، چند سال آخر بازیش به جام های زیادی نرسید.
- " وقتی که بازنشسته شدم، اصلا نمی خواستم که مربی بشم. می خواستم خودم رو صرف کار های دیگه ای بکنم. " کاری که انجامش داد. زیدان گه گاه به الجزایر و خانوادش سر می زد و با بخش عمده ای از داراییش شروع به انجام کار های خیریه کرد. از بنگلادش گرفته تا سوییس. چند باری نقش کارشانس فوتبال رو برای چند شبکه در فرانسه ایفا کرد و چند مدتی هم تبدیل به مدل لباس شد. اما هیچ کدوم از این کار ها نتونستن راضیش کنن. " بعد از همه ی کار هایی که کرد، نمی تونست دیگه از فوتبال دور بمونه. انگار یه چیزی تو زندگیش کم بود. اون استرس و اون هیجانی که قبل از بازی های فوتبال تجربش می کرد. چیزی که فقط می تونست با مربی شدن دوباره تجربش بکنه . " این حرف های برادر کوچکتر زیدان بود ،،،
- برای همین سال 2009 زیدان دوباره به مادرید برگشت. اینفدفعه به عنوان دستیار و مشاور رییس باشگاه، فلورنتینو پرز. اما زیدان انقدر بزرگ بود که در عرض کمتر از یکسال، تبدیل به مدیر ورزشی تیم شد و جای خورخه والدانو رو در تیم گرفت. زیدان تبدیل به رابط خوزه مورینیو و فلورنتینو پرز شده بود. با تکیه بر همین پست، زیدان خودش رو به مستطیل سبز نزدیک تر کرد. هر روز در تمرین های تیم شرکت می کرد و دوباره بوی چمن سبز فوتبال رو از نزدیک استشمام می کرد. اما در سمپامبر 2012 مورینو خواستار برکناری زیدان شد. مورینیو مدیری رو می خواست که در جنگ های روانی مورینیو مشارکت کنه. کسی که به داور ها حمله کنه و جو رو بر علیه تیم های حریف بکنه. کاری که زیدان نمی خواست و دوست نداشت انجام بده. زیدان می خواست مربیگری کنه. به همین دلیل بعد از اون راهی آکادمی جوانان شد تا در اونجا به رئالی ها کمک کنه. کار های تاکنیکی و مشاوره های فنی از کارایی بود که زیدان برای تیم جوانان انجام می داد. همینطور کار کردن شخصی و مخصوص با ستاره های اون تیم یعنی خسه رودریگز و آلوارو موراتا !
- با همه ی این کار ها، زیدان دلش برای رختکن تیم اصلی تنگ شده بود. دلتنگی ای که زیاد دووم نیوورد و بعد از رفتن مورینیو و اومدن آنجلوتی به تیم، برطرف شد. زیدان به عنوان دستیار اول آنجلوتی - کسی که زیدان در یوونتوس شاگردش بود - معرفی شد. " این کاریه که دوست دارم انجامش بدم " جمله ای بود که زیدان بعد از رسیدن به این پست به زبون اوورد. آنجلوتی هم تنها کسی بود که زیدان دوست داشت کارش رو در کنار اون و به عنوان دستیار رسمی اون شروع بکنه و فصل جدیدی از دنیای فوتبالی خودش رو کنار اون رقم بزنه " وقتی که فوتبال رو کنار گذاشتم، جاهای زیادی رفتم. آدم های زیادی رو دیدم و کار های مختلفی رو هم تجربه کردم. اما همیشه تو آخر هر قضیه ای، شما برمیگردید سمت اون چیزی که عاشقش بودید و هستید. برای من، اون چیز فوتبال بود . "
- زیدان مدرک های رسمی خودش رو در فرانسه گرفت. در کنار تیم و در تمرین های تیم حظور داشت. نقش پررنگی رو در کادر فنی ایفا می کرد و حریف های تیم رو به خوبی آنالیز میکرد. اتفاق هایی که گای لوکومبِ، اولین مربی حرفه ای دوران فوتبال زیدان در موردشون میگه " وقتی 17 سالش بود، اصلا نمی تونستی حدس بزنی که یک روز قراره مربی بشه. انگار فقط به دنیا اومده بود تا فوتبال بازی کنه. اما خب زیدان از اول اون جاذبه ی تیمی رو داشت. این قدرت رو داشت که باعث می شد بقیه بازیکن ها هم در کنارش بهتر بازی کنن. توی زمین می تونست با بازی های فوق العادش به تنهایی گره رو باز کنه، اما بقیه هم تیمی های خودش رو هم به این کار وا می داشت و باعث می شد اونا هم بدرخشن. الانم فقط باید تجربه کسب کنه و خودش رو نشون بده. اون توانایی کار های گروهی رو خیلی خوب توی خودش جا داده. اون همیشه بقیه بازیکن ها رو درک می کرد و می فهمید که ازش چی میخوان. "
- لکومبِ به نکته ی خوبی اشاره کرد.زیدان بازیکنای تیم رو درک می کنه. توانایی هاشون رو می دونه و باعث شکوفا شدن اونا می شه. یکی از مشکلات بازیکنان بزرگی که وارد دنیای مربیگری می شن و شکست می خورن، اینه که نمی تونن بفهمن چرا بازیکنا نمی تونن کاری که اونا قادر به انجامش بودن رو انجام بدن. اینکه قادر به درک کردن بازیکنای تیمشون و توانایی اون ها نیستن. اونا از بازیکنا می خوان کاری رو که خودشون در زمان بازی انجام می دادن انجام بدن و همون نقش رو بهشون میدن در حالی که هر کس توانایی های خاص خودش رو داره. مربی ای مثل گلن هودل نمونه ای از این بازیکنای بزرگ هست که در مربیگری شکست خورده. در اونطرف مربیانی مثل ونگر و مورینیو که تجربه چندان زیادی در بازی کردن ندارن، تونستن با متد ها متفاوت در زمینه ی مربیگری به پیروزی های زیادی برسن.
پایان قسمت اول / نویسنده : اندرو مورِی - مترجم : محمد حسین صفری