مطلب ارسالی کاربران
شعری فوق العاده!!
زنی زیبا شبی آمد سراغم را گرفت
با دو دست نازنینش بازوانم را گرفت
دامنش را داد بالا تا که بنماید سخن
منظری از درگه فردوسِ اندامش به من
گفت : بنگر نیک ، باغی پر گل است
لیک کمبودی که دارد بلبل است
بلبلم را کردم آزاد از قفس بهر او
با لطافت کردم اندر باغ زیبایش فرو
بلبلم را چون خوش آمد از درون باغ او
رفت و آمد بار ها تا انتهای آرزو
ناگهان باران رحمت رو به باریدن گرفت
بلبل مشتاق من هم حس خوابیدن گرفت
+++
واقعا زیبا بود ... لذت بردم ...
D: