بنام خدا.
قسمت سوم.....
صب بخیر مرتی صبحونه اماداس.
صب تو هم بخیر عزیزم))))
))))دیوص پاشو ببینم.........
مرسی صبحونه خوش مزه بود...
مرتی ساعت چن پراوزه؟
ساعت۵بعداز.
خوبه ساعت۱ناهار میخوریم بعد میرسونتم.
ای جانم)))ینی پول تاکسی نمیدم)))))
ای دیوص خسیس)))
ام کال یو...(صدای زنگ گوشم)الو سلام.پیمان.
پیمان:علیک.خوبی مرتضا
من:ممنون تو خوبی!
پیمان:مرسی.خب کجایی,اومدی تهران,امروز پراوز هااا نکنه یادت رفته!!!!
من:خخخخخ,دوروز تهرانم...اره میدونم.
پیمان:اهااا,خیلی عالی،پ تو فردوگاه میبنمت.تا بعداز دوباره زنگ میزنم بهت.
من:باشه.فی امان الله....
پیمان:خداحافظ.
کی بود مرتی.
پیمان بود.
ساعت۱/۳۰......
مهدی بریم دیگه.
باشه.
مهدی از طرف از بابات خداحافظی کن.
ساک و کیفتو بیار بزار تو ماشن.
باشه,بیا.
سوارشو.
مهدی بلدی رانندگی کنی))))
نه بلد نیستم میخام پناه برخدایی رانندگی کنم)))
خب مهدی دوست چه سوغاتی بیارم.
ولا اونی کی دوس دارم بیاری نمیشه بیاری....
چرا بگو شاید بتونم؟
من انجلینا رو میخام))))
دیوص گراز)))
مرتی رفتی اونجا بری حال کنی واسه خودت هااا,بچه رفتن میگن خیلی چیز هس اونجا....
))))باشه,چیز منظوزت چیه)))؟؟؟
دیوص منظورم خراب خونه هاشه)))))
اهاااا))))
مهدی این سفر سفری ورزشی تفریحیه))))
گوه بخور)))
باشه)))حالا ببینم وی میشه)))بابا من اصن زبان بلد نیستم باید پیمان بیاد باهام هرجا میرم اون زبانش۲۰.
ای خاک تو سرت.ولی عیب نداره پیمانم ببرباخودت,مگه اون دل نداره))))
اره خوبه پیمانم میبرم,مشکلی نیس.
ام کال یو....الو جانم.
پیمان:کجایی پ؟
من:۲دقیقه دیگه فرودگاهم.
پیمان:باشه منتظرتم.
من:چشم.خداحافظ.
پیمان:بای.
اومد؟
اگه بیاد دست بزار زیرش نریزه)))))
هر هر هر هر,نمکدون...باتو هستم پیمان اومده فرودگاه؟
اره)))
بیا ما هم رسیدیم.
صندوقو بزن ساک و در بیارم.
باشه.بیا.
مهدی بیا پیمان اونجاس.
اون کیه پیش؟
نمیدونم,شاید باباشه,
ینی باباشم میخاد بیاد باشما)))
خفه)))حتما اوردش تا اینجا.
))))اهاااا)))
سلام.سلام.
روبوسی......
معرفی میکنم؛اغای جعفری اغای ال گرت....
خب پیمان بریم دیگه داخل.مهدی دستت درد نکنه یه دنیا ممنون.دیگه برو مزاحمت نشم.اغای جعفری شما هم تشریف ببرین.
مهدی:نه خواهش این حرفا چیه.تو دل مهدی(برو دیوص دو روز از کارو زندگی انداختیم,ولی نه یه روز میام خوزستان تلافی میکنم)بابای پیمان:باشه.فقط نصحیت اخر؛خیلی شیطون نباشید,مواظب خودتون باشین.
من:تو دلم(باشه.فقط یه کم شیطونی میکنم نه زیادخخخخخ).
خداحافظ.
پیمان بیا ببریم دیگه....
سوار هواپیما شدیم,اخیش دارم ب رویام میرسم.
ارع.خیلی خوبه مرتضا.
پیمان ببین اون دختر که اونور نشسته داره امار میده))))
مرتضا ولکن جان خودت.
وای اغای اخلاق)))باش ولش میکنم)))
پیمان منکه زبانم خوبی نی,رفتیم ایتالیا باید ببرمت یه جایی....
کجااا؟
بعدا بهت میگم.
بسم.الله داره بلند میشه))))هواپیما رو میگم هاااا)))
خخخخ)))
اوه اوه اون مهماندار رو ببین انگار مادر استامبولیه)))))).(کسی که چشاش ابی و موهاش بور باشه,بش گفته میشه مادراستامبولی.ینی مادرش اهل استامبوله که اینقدر جذابه))))
خخخخخ.مرتی سلیقتم بدی نی)))
صداش بزن بیاد بگوش ببین شکلات ندارن)))))
نه بابا زشته!!!
زشته که بی بی خشته))))پیمان کم.رو نباش)))
))))چراخودت صداش نمیزنی)))؟؟
اغا نمیخاد.ولشکن)))
پیمان من هنسفری میزارم,و میخابم رسیدم بیدارم کن))))
باشه))))
ب شهر رم خوش امدین.....
اخیش اینم از ایتالیا :-*
خب پیمان باید بریم یه هتلی چیزی تا فردا شب که پراوز ب تورین.
باشه بریم.من مشکلی ندارم.
مگه میتونی مشکل داشته باشی))))
بلند میگفتم؛فورزا رما.فورزاتوتی......
مرتی چرافورزا رم مگه عشقت یووه نی؟؟
بابا سیاستم,میخام اینو بگم ببینم یه طرفدار رم نمیاد بگه بیاد بریم خونه شما مهمونید))))
ای کلک))))
نه کسی دعوتمون نکرد.رفتیم دیگه دم در فرودگاه.
گفتم خدایا ینی یه ایرانی نیس اینجاااا؛
یکی گفت بله من هستم)))
اخ جون.شما ایرانی هستیم؟؟؟
بله من ایرانم.
خوشبختم داداش.
ممنون همچنین.
اسمتون؛
سعید سبزی هستم.
من:منم مرتضام.
پیمان:منم پیمانم.
سعید:بچه ها اینجا چیکار میکنید,مگه مشکلی پیش اومده واستون؟؟؟
من:ولا تازه از ایران اومدیم,نه مشکل نداریم،فقط شما دارید میرید کجا؟
سعید:ولا من رم ۳/۴روز کار داشتم,الان دارم برمیگردم تورین.
من::-*تورین واسه؟
سعید:من تورین زندگی میکنم.
من:به به)))ماهم تا فردا میایم تورین.مقصداصلی ماهم تورین هس.
سعید:اهااا.چه جالب.پس میتونم دوباره ببینمتون.
من:اگه مایل باشید حتما.
سعید:قطعا مایلم.تورین که جایی ندارید؟
من:نه.
سعید:حتما فردا تشریف بیارین پیش من,
من:نه باوا مزاحم نمیشم...
سعید:این حرفا چیه.مراحمید.حالا هرجور صلاح میدونید.من ادرس خونه وشمار همراه رو اگه بر ب مشکل خوردید,منو در جریان قرار بدید.
من:چشم.فقط یه زحمت دیگه یه هتل مناسب میخاستیم واسه یه شب,اگه راهنمایی کنید ممنون میشیم.
سعید:بله یه هتل سراغ دارم,اسمشم هست,هتل فابانو.
من:ممنون.خوب مزاحم نشیم دیگه ایشالا دوباره ببینیمت.فقط ادرسشو هم بنویس تو این کاغذ.
سعید:چشم.بیا این ادرس هتل.اینم شماره من و ادرس خونم تو تورین.
ممنون خداحافظ.
خب پیمان اینم از هتل.بزن بریم.
بریم....
این داستان ادامه دارد.....
پایان قسمت سوم.
اگه کمی یا کاستی دیدید بخشید....
قسمت دوم http://www.tarafdari.com/node/408536