مطلب ارسالی کاربران
شکوه نامه (1)
به نام او
شکوه دارم از دلم که شکسته و پیوسته می نالد، قبطه زارم در زندگی شکوه دارم ای خدا تنهایم، گریه زارم نمی رسد به گوش کسی که بگویم تکیه دارم جز خودت.. عمر گران از روز ازل سخت گذشت، هرج و مرج تمامش بود و درد و رنج، اما شکر عشق خدا در دلم نقش بست. جز شکر نعمتش نمی توان گفت و اگر شکوه دارم قبول، هرگز نخواهم کفر گفت.
چند ورق اول، می گذرد چون برق و باد، بیخیال روی این چرخ فلک، پر می زند روزگار. تا که به خود می آیی، جان به لبت رسیده، تصمیم های سختی است، که پشت فکر تو صف کشیده.
نمی فهمی خوب و بد، نمی دانی خیر و شر، هرچه همه نیک بینند، باید شوی پیروش. انگار ندارد ضمیرت وجود خارجی، می پذیری آنکه می گوید الگوی خارجی. از درون هم نسل من ویرانه است، با خدای ساکن قلب خود بیگانه است. هان رفیق بدان که قلب تو کعبه اوست، جز این است که تمام اصل وجودت در پی اوست؟
به خود آ اگر به خدا می خواهی نزدیک شوی، نباید به حرف مخلوقاتش تحریک شوی، وجدان تو صدای خداست بشنو آن را، تا نخوری فریب دنیای دلربا را.