طرفداری-به گزارش ایسنا، پرسپولیس در مصاف با صبا برای کسب سه امتیاز و تقدیم برد به روح زنده یاد هادی نوروزی به میدان رفته بود اما عاقبت به یک امتیاز بسنده کرد. مهدی طارمی تنها گل سرخپوشان را به ثمر رساند تا همچنان در کورس آقای گلی با مهرداد محمدی باشد. گفتوگوی سایت رسمی مهدی طارمی با مهاجم جوان سرخپوشان را بخوانید.
*جمعه ۲۴ مهرماه ۱۳۹۴٫ اولین بازی رسمی در غیاب شماره ۲۴…
سخت بود. همه بچهها یک حس عجیبی داشتند. شما به اشکهای محسن بنگر نگاه کنید. آقا محسن مرد سرد و گرم چشیدهای است اما او هم نمیتواند بغضش را پنهان کند. همه یک حس بدهکاری داشتیم. احساسی خاص که میخواستیم هر چه زودتر برای هادی و خانوادهاش کاری کنیم.
*و همین حس خاص هم نوعی عصبانیت را به تیم تزریق کرده بود.
گفتم که همه میخواستند برای هانی کاری کنند. هرچه زمان میگذشت و میدیدیم دارد فرصتها از دست میرود از لحاظ روحی روانی بیشتر تحت فشار قرار میگرفتیم. این فقط یک مسابقه فوتبال نبود. اینکه دو تیم بیایند و برای سه امتیاز بازی کنند نبود. ماجرا برای ما پرسپولیسیها فرق میکرد. ما از این بازی چیزی فراتر از سه امتیاز میخواستیم.
*چرا باید اینگونه باشد؟ چرا باید فوتبالمان آنقدر به آدم هایش بدهکار باشد که وقتی آنها را از دست میدهد برای جبرانش ناچار باشد زمین و زمان را به هم بدوزد؟
سئوال خوبی است. ما میدیدیم هادی چه مشکلاتی داشت و چقدر در سکوت خود آنها را درونش ریخت. اگر در زمان بودن هادی به او توجه میشد امروز همهمان احساس دین نداشتیم. همهمان. حتی خود من. فرقی ندارد و نمیخواهم کسی را زیر سئوال ببرم. بگذارید یک مثال برایتان بزنم. من در آپارتمانی که زندگی میکنم واحد بغلی و دیوار به دیوار ما محسن ایران نژاد دفاع تیم راه آهن با خانوادهاش ساکن هستند. محسن دوست چند ساله من است و در شاهین با هم همبازی بودیم. شبی که در بازی دوستانه با استقلال رباط پایش پاره شد من تازه از اردوی تیم ملی برگشته بودم که در لابی ساختمان دیدم مدیران راه آهن آمدند منزل محسن. من هنوز خبر نداشتم چه اتفاقی افتاده است. بعد که در خبرها خواندم که محسن مصدوم شده، رفتم سراغش را بگیرم دیدم خودش و خانوادهاش خوشحالند. برایم جالب بود. من بازیکن مصدوم کم ندیدهام. همین سال قبل رضا نوروزی در تیم خودمان رباط زانویش پاره شد. آقای گل لیگ برتر بود ولی بعدها فراموش شد. دلیل خوشحالی محسن و خانوادهاش را پرسیدم متوجه شدم علیرضا رحیمی و مدیران و مالکان راه آهن نه تنها به محسن سرزده و جویای احوالش شدهاند که گفتهاند هم قرارداد این فصل او را پرداخت میکنند و هم با او برای فصل بعد قراردادش را تمدید میکنند. دروغ چرا! با خودم گفتم این وعدهها برای دلخوشی محسن بوده اما دو روز بعد همدیگر را دیدیم و متوجه شدم انگار ماجرا جدی است و قراردادش را تمدید کردند. همین دیشب شنیدم عکس محسن را روی پیراهن تیمشان زده و بچههای راه آهن با آن لباس گرم کردهاند. من خودم فوتبالیستم . معنای این کارها و تاثیر آنها را میفهم. وقتی سرمربیشان پیشنهاد میدهد نام محسن هم در لیست پاداش بردها و به اندازه نفرات فیکس تیم قرار بگیرد شما نمیدانید در آن تیم چقدر تاثیر مثبت دارد. بازیکن جانش را برای آن تیم میدهد. نمیخواهم تیم خاصی یا مدیر خاصی را زیر سئوال ببرم. دارم آقای رحیمی و راه آهن را به عنوان یک نمونه خوب مثال میزنم. خودم از زبان چندتا از دوستانم و بازیکنان شنیدم که می گفتند اگر روزی از راه آهن پیشنهاد داشته باشند به آن تیم میروند. چرا؟ چون میدانند در آن تیم تنها نمیمانند و حمایت می شوند. این کار وجهه بیرونی باشگاه را بالا میبرد.خوب است در زمان حیات آدمها اینگونه به فکرشان باشیم. همین میشود که راه آهن به عنوان ارزانترین تیم لیگ برتر از لحاظ قیمت میآید اینقدر خوب بازی میکند و دو دو بازی ۸ گل میزند چون همه چیز در آن باشگاه دلی انجام میشود. بازهم میگویم اینها را به پای قیاس با هیچ تیم نگذارید. اتفاقی است که افتاده و داریم درباره آن حرف میزنیم. کاش کار آنها الگویی برای همه تیمها باشد. نوعی درد دل است.
*بازی مقابل تیم علی دایی چگونه بود؟
علی دایی حق زیادی گردن من دارد و من هم به عنوان بازیکن پرسپولیس باید برای موفقیت تیمم تلاش میکردم. این قاعده فوتبال حرفه ای است. صبا هم تیم خوبی است و بازیکنان مطرح زیادی دارد و خوب هم جنگیدند. ما هم موقعیتهایمان تبدیل به گل نشد.
*جالب اینکه نوراللهی سانتر کرد و تو گل زدی. دو کشف علی دایی.
گفتم طبیعت فوتبال این حرفها را بر نمیتابد. من حتی شنیدم که مثلا از شادی نیمکت صبا برخی دلخور شدهاند. به نظر من در فوتبال حرفه ای این مسائل حل شده است.
*گلزنی و تقدیم آن به هادی و هانی…
خوشحالم که هانی را در شادی گلم سهیم کردم. قرار بود هر کس گل زد شادی مخصوص هادی را انجام دهد. من هم رفتم سمت هانی. این کمترین کاری بود که میشد انجام داد.
*لیگ دارد با فراز و نشیبهای معمول پرسپولیس سپری می شود. نگران جدول نیستید؟
ما خوب بازی میکنیم و فقط توپهایمان به ثمر نمی نشیند. انشاءالله این بدبیاریها تمام میشود. باید در ادامه ببریم تا در جدول جایگاه مناسبی پیدا کنیم.
*صحبتهای برانکو و دایی را در پایان بازی و در مورد مباحث داوری شنیدید؟
من را وارد بازی بزرگان نکنید لطفا.
*سه شنبه هم در مشهد باید به میدان بروید.
بازی سختی است اما بخشی از آن فشار روحی و روانی که برای بازی با صبا روی دوش ما بود برداشته شده است. انشاءالله آنجا در این ایام عزیز محرم نایب الزیاره هادی هستیم و بتوانیم برنده شویم.
*حرف از ایام محرم شد.برای عزاداری کجا میروی؟
ما بوشهریها سینه زنی و عزاداریهای سنتی خاصی داریم که همه دیده اند. اینجا اما فرصت نکردهام به هیات بوشهریهای مقیم تهران بروم و مجالس مداحی میثم مطیعی را دوست دارم و هر وقت فرصت کنم به هیات او می روم.
*مهرداد محمدی هم که دست بردار کورس آقای گلی نیست.
مهرداد و میلاد بچههای خودساخته و سختی کشیدهای هستند. خوشحالم که خوب کار میکنند. رقابت با مهرداد شیرین است و من هم تلاشم را به کار می بندم تا در کنار موفقیت پرسپولیس من هم برنده کورس آقای گلی باشم.
*بعد از بازی به نظر میآمد مصدوم هستی و محسن بنگر تو را به رختکن برد.
این روزها همه بار تیم روی دوش بنگر است.در مراسم هادی هم برادروار سنگ تمام گذاشت. هم او و هم رضا نورمحمدی و هم دیگران. خوشحالم که بزرگانی مثل او در تیممان داریم. موضوع خاصی نبود و پایم کمی درد داشت.
*حرف نگفتهای باقی مانده؟
هادی رفت. کاش از رفتن او درس گرفته باشیم که دنیا ارزش ندارد به خاط مسائل واهی و پوچ دل همدیگر را بشکنیم. هنوز نتوانستهام رفتن او را باور کنم.