برخلاف چهره مغرورش بسیار صمیمی است. محمد موسوی در کوچه و بازار هم چهره ای مردمی دارد. بازیکن بلندبالای والیبال ایران که در سال های اخیر تقریبا تمام افتخارات انفرادی و تیمی این رشته ورزشی را درو کرده است همچنان به فتح قله های رفیع تر می اندیشد.
محمد موسوی در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، از دیدگاه ها، موفقیت ها و شیطنت هایش گفت. شرح این گفت و گو را می خوانید:
* به نظر شما مردم از یک ملیپوش شناخته شده مثل موسوی چه انتظاری دارند؟
- همه مردم انتظار دارند که ما مردمی باشیم. این اصطلاحی است که زیاد میشنوم. یک بار نزدیک نیم ساعت در فرودگاه با مردمی که به استقبال ما آمده بودند، عکس میگرفتیم. بعد از نیم ساعت میخواستم بروم سوار ماشین شوم، تازه یک نفر آمد عکس بگیرد و از من خواست بمانم و سریع گفت "آقا مردمی باش! " مردم دوست دارند با آنها صمیمی باشیم. خیلی خوب است، اما گاهی هم مردم باید ما را درک کنند که اگر یک روزی جایی نتوانستیم آن طور که شایسته است وقت بگذاریم، ناراحت نشوند. خود من به شخصه سعی میکنم همیشه با احترام کامل با هواداران برخورد کنم، همین هواداران هستند که ما هم هستیم. به قول معروف یک جور علت و معلول هستیم. روحیهای که از مردم میگیریم موجب پیشرفت ما شده است.
* محمد موسوی خارج از والیبال چه میکند؟
- به غیر از والیبال دوستان زیادی ندارم. شاید خیلی کم. آن هم دوستانی که به دلیل بعد مسافت و گرفتاری زیاد آنها را نمیبینم. کلا جوی در والیبال هست که بازیکنان سه، چهار تایی با هم مچ میشوند. مهمانیها و تورهای مشترک دارند. کلا با بیرون از محیط والیبال زیاد ارتباط ندارم. ما وقت زیادی نداریم که دوستان زیادی پیدا کنیم. معتقدم دوست خوب خیلی میتواند در زندگی به آدم کمک کند، ولی دوست بد هم میتواند تاثیر منفی در زندگی شما بگذارد. از آنجایی که اکثر والیبالیها همدیگر را میشناسند سعی میکنند تا با هم رفت و آمد کنند.
* تاکنون کدام یک از مراسمهای تقدیر و تشکر از والیبالیستها، تو را خوشحال کرده است؟
- در دزفول واقعا حرکت خاصی ایجاد شد. خستگی که در رفت هیچ، کلی هم انرژی گرفتم. راحت دو، سه برابر جمعیت سالن 12 هزار نفری به استقبالم آمده بودند. کنار رودخانه پارک ساحلی است و در آنجا بنر زده بودند و سکویی ایجاد کرده بودند. من هم اصلا نمی دانستم به این صورت مراسم باشکوهی ترتیب دادهاند. خلاصه رفتیم آنجا و ورودی پل شهر چند دقیقه در ترافیک بودم و آخر سر هم مرا شناختند و راه را باز کردند تا به روی سکو رفتم. متاسفانه هیچ عکس و فیلمی از آن مراسم ندیدهام، در آنجا ابتدا با لهجه دزفولی صحبت کردم که مردم هم خیلی دوست دارند. جمعیت هم استقبال کردند. احساس خیلی خوبی داشتم.
* آیا دوست داری به غیر از ورزش در عرصههای دیگری مثل هنر وارد شوید؟
- تاکنون پیشنهادی درباره ورود به عرصه هنر نداشتم. یک نفر میگفت که به درد مجریگری میخوری. سریع صحبت میکنی و این موضوع خوب است. البته خودم پشت دوربین رفتن را دوست دارم، اما فکر نمیکنم در آن زمینه موفقیت زیادی پیدا کنم. میخواهم کارهایی را که دوست دارم تا بالاترین درجه ادامه دهم. 10 ساله بودم که والیبال را آغاز کردم. همان روزها آرزو میکردم به تیم ملی راه پیدا کنم. دوست داشتم که به بالاترین نقطه برسم. در 18 سالگی که در تیم ملی بزرگسال دعوت شدم دوست داشتم که ترکاشوند را دفاع کنم، اما فکر نمیکنم در عرصه هنر استعداد زیادی داشته باشم، موفقیت در یک کار برایم خیلی مهمتر است.
* تاکنون چند سفر خارجی رفتهاید؟
- نمیدانم، سه پاسپورت را پر کردهام. حدود 100 سفر رفتهام. از شانزده سالگی هم در سفر بودهام، البته بعضی کشورها را چند بار دیدهام، مثلا پنج بار به ژاپن رفتهام. خاطرات زیادی در این سفرها دارم.
* بزرگترین گافی که دادی چه بود؟
- ساعت یک، دو بامداد پرواز داشتیم و من ساعت 11 هنوز خانه بودم. قرار بود ساعت 11:30 تا 12:30 شب فرودگاه باشیم. در دو گروه به مسابقات اعزام می شدیم، شهرام محمودی به من زنگ زد و گفت ساعت پرواز به تاخیر افتاده است و باید در گروه دوم اعزام شویم. خلاصه من هم رفتم خانه و استراحت کردم. گوشی تلفنم هم در ماشین بود. خوش خبر (سرپرست) هر چه تماس میگرفت نمی توانست مرا پیدا کند. بعد هم خودم زنگ زدم و فهمیدم ولاسکو گفته که دیگر نروم. من هم تا ساعت 11 صبح خوابیدم. بیدار شدم و دیدم کلی خبرنگار با من تماس گرفتهاند.
* بزرگترین ویژگیهای خوب و بد اخلاقی محمد موسوی از نظر خانوادهاش چیست؟
- تا دلت بخواهد شلخته هستم. اما اخلاق خوب هم میگویند دارم. از نظر مادران پسرها فرشته هستند. شاید اگر از مادرم بپرسید بگوید مهربان و خوش برخورد هستم. البته مادرم همیشه میگوید باید با مردم خیلی بهتر از این برخورد کنم. شلخته بودن هم شاید از نظر مادرم اخلاق بد نباشد.
* آیا تاکنون شده از یک خرید گران قیمت پشیمان شوید؟
- بله! وقتی از چیزی خوشم بیاید آن را میخرم، مثلا در چین از یک ماشین اسباب بازی بزرگ خوشم آمد، گفته بودند جنس چینی نخرید، اما خوشم آمده بود. حدود هزار و چهارصد دلار پول دادم و آن را با هزار مشکلات به ایران آوردم. در تهران هر کاری کردم روشن نشد. خلاصه هیچ استفادهای از آن نکردم. البته دوستش دارم، یک ماشین مسابقه خوب و خوشگل است.
* شیطنت های بچگی ات چه بود؟
- همیشه عروسکهای خواهرانم را پاره میکردم. من خودم چیزی برای از دست دادن نداشتم. بیشتر در فضای سبز جنگل دزفول زیر سنگها را میکندیم و عقرب در می آوردیم. در کوچه و خیابان با دوستان بازی میکردیم. هفت سنگ و فوتبال و ... سرمان را گرم میکرد. بعد هم نوشابه شیشهای با کیک میخوردیم. در دزفول یک بستنی سنتی خیلی معروفی وجود دارد که آن را با شیر گاو و میش درست میکنند. خیلی کش میآید. وقتی از بازی بر میگشتم نیم کیلو بستنی میخریدم و می خوردم. بعد به خانه میرفتم و شام میخوردم. بیشتر نمی خوردم تا برای شام جا داشته باشم. اما اگر میشد شیطنتهای مرا بنویسی، چه مصاحبهای میشد!
* پس از قهرمانی در آسیا، آیا انتظار داشتی مراسم استقبال باشکوهی در فرودگاه برگزار شود؟
- البته انتظار داشتیم مراسم تقدیر برگزار شود. چون دورههای قبل هم چنین مواردی وجود داشت، اما یادم میآید قبلا میگفتند چرا در حالی که والیبال نتیجه میگیرد همه فوتبال را تحویل میگیرند، خب بحث فوتبال متفاوت است و فوتبال یک صنعت دیگر است و مردم هم آن را میخواهند، وقتی مردم چیزی را بخواهند، تبلیغات و اسپانسر و پول و مسئولان به آن سمت میروند. قطعا وقتی طرفدار یک رشته بیشتر میشود طبیعی است که چنین مواردی هم ایجاد شود. قطعا طرفدارهای والیبال خیلی زیاد شدهاند. بلیت فروشی ها از یک هفته قبل تمام میشود. قبلا هم فوتبال چنین شرایطی داشت، حالا به ورزشکاران سایر رشتهها حق میدهم، اما نباید فراموش کنیم که گرایش مردم امروز به والیبال است. صددرصد به سایر ورزشکاران رشتههای دیگر هم حق میدهم وقتی ورزشکار زحمت میکشد از مسئولان و دست اندرکاران انتظار حمایت دارد، ولی طبیعی و نرمال این است که هر رشته به اندازه اقبال عمومی مورد توجه قرار میگیرد. همان طور که من هیچ وقت به شرایط فوتبالیها انتقاد نکردم. دنیای فوتبال متفاوت است و مردم این رشته را دوست دارند. فوتبال با سایر رشتهها متفاوت است. این موضوع به اقبال عمومی بر میگردد. امیدوارم این شرایط برای همه رشتهها به وجود آید.
* بهترین یا جالبترین هدیهای که تاکنون گرفتی چه بود؟
- معمولا هدایایی که هوادارانم میآورند را قبول نمیکنم، اما یک بار یکی از دوستان پرتره چهرهام را نقاشی کرد و آن را برایم آورد. شاید زیباتر از خودم کشیده است. البته نمیدانم این هدیه را دقیقا چه کسی به من داد، اما آن را در اتاق خوابم زدهام. یک بار هم برای تولدم پدرم از همدان سفارش گلدان سفال داد که عکس من را روی آن کار کرده بودند.
* نظرت درباره خبرنگاران والیبال و رسانهها چیست؟
- تا سال قبل سعی میکردم شمارهای که شبیه تلفن خبرنگاران باشد را جواب ندهم، نمیدانم چه چیزی در مغزم بود که خودم را از رسانه دور نگاه دارم. بدم نبود. نه مصاحبه میکردم و نه مصاحبه را میخواندم. اصلا وقتی صرف مسائل حاشیهای والیبال نمیکردم، اما وقتی به جایی میرسید که مردم دوست دارند از تو مطلب بخوانند و ارتباط بگیرند باید با رسانهها تعامل کنید. قطعا راههای ارتباطی رسانهها خیلی بزرگتر است. بعد از لیگ جهانی رویکردم به رسانه عوض شد. خیلی هم دوست دارم تعامل داشته باشم. البته سخت است، حرفهای تکراری را باید 10 جا تکرار کنید. راستش را بگویم خیلی مطالب را نمی خوانم و به نظرم کار خوبی میکنم. یک بار خبرنگاری به من زنگ زد و گفت با همه مصاحبه نکن. خیلی از خبرنگارها خوب نیستند. حواست باشد با چه کسانی مصاحبه می کنی. بعد خودش یک تیتر غیر واقعی از من نوشت. من از سایتهای اجتماعی صحبت کرده بودم که چگونه با هوادارانم در ارتباط هستم. گفته بودم که باید این راههای ارتباطی وجود داشته باشد. بعد همان خبرنگاری که از بقیه بدی می گفت تیتر زد "به خاطر شبکه اجتماعی تیم ملی را از دست دادم!" این بحثهاست که ناراحتم می کند.
*نظرت درباره شرایط والیبال ایران پس از قهرمانی در آسیا چیست؟
والیبال ایران پیشرفت زیادی داشته است. شاید حتی قدرت های برتر آسیا مثل چین و کره جنوبی هم در حال حاضر در حد و اندازه تیم ما نباشند. تیم های درجه دو آسیا هم فاصله زیادی با ما دارند. انرژی ما در مسابقات قهرمانی آسیا صرف بازی های نهایی شد. خوشبختانه در مرحله مقدماتی کار سختی نداشتیم و توانستیم تمام انرژی خود را برای بازی های حساس با کره و ژاپن ذخیره کنیم. مردم ما هم دیگر مثل لیگ جهانی حرص نخوردند و به نظر راحت قهرمان شدیم. خوشحالم که برای دومین بار در آسیا قهرمان شدیم. والیبال جهان رو به جلو حرکت می کند و باید ما هم همچنان دنبال پیشرفت باشیم. خوشحالم که مردم ایران باز هم شاهد موفقیت تیم ملی بودند. بعد از مسابقات لیگ جهانی اعتماد به نفس همه بازیکنان بسیار بالا رفت. شخصیت تیمی ما بالا رفته است. البته هیچ گاه هم مغرور نشدیم. با تیم های درجه دو آسیا هم با انگیزه کار می کردیم. این عنوان برای من افتخار بسیار بزرگی است. من یکی، دو بار دیگر هم در آسیا این عنوان را به دست آورده بودم. این که می توانم در پست خودم در آسیا و جهان بهترین باشم، انرژی و حس بسیار خوبی به من می دهد ولی به هر حال همیشه هم گفته ام، مقام های انفرادی در ورزش های گروهی ملاک نیست؛ چرا که در این موفقیت کمک تمام تیم تاثیرگذار است. ما هم کار تیمی مان واقعا خوب بود و توانستیم افتخار کسب کنیم.
* آخرین بار کی و کجا دعوا کردی؟
- من معمولا در جامعه دعوا نمیکنم. اصلا مشکلی پیش نمیآید. ما بیشتر سمت والیبال و اردو و مسابقات خارج از کشور هستیم، اما سال قبل در لیگ برتر زیاد دعوا و درگیری به وجود آمد. نتایج مسابقات نزدیک به هم بود و حساسیت ها زیاد می شد، البته من زیاد در دعواها نبودم و بیشتر سعی میکردم که جو را آرام کنم. نمیدانم چه شده بود که آن همه دعوا و درگیری در لیگ به وجود آمد. عکسهای من معمولا در حال جدا کردن است، اما خب سر همین موارد زیاد به کمیته انضباطی دعوت میشدم.
* پس از بازی سایپا و کاله در لیگ برتر شما به همراه چند ملیپوش دیگر به سکوی هواداران رفتید و سعی کردید مانع از درگیری نیروی انتظامات و مردم شوید ...
- حقیقتا فقط داد میزدیم که پلیس مردم را کتک نزند. یکی از کودکان که معمولا در تمرینهای تیم کاله می آمد پس از بازی با سایپا در سکو توسط یک سرباز کتک میخورد. فرهاد قائمی ناگهان خونش به جوش آمد و از سکوها بالا رفت تا مانع کتک خوردن آن کودک شود. ما هم به دنبال فرهاد رفتیم تا درگیریها آرام شود. البته بعدها حرف و حدیثهای زیادی مطرح شد. مطمئن باشید این کارها را برای جلب توجه هواداران انجام ندادیم.
* اما گویا چنین رفتارهایی به ویژه دفاع از هواداران تاثیر زیادی در محبوبیت والیبالیست ها دارد؟
- اصلا در شهر آمل مردم بازیکنان و روحیه جنگنده آنها را دوست دارند. من هم شاید شخصیت جنگندهای در بازیها دارم. گاهی مسابقه ای به کرکری میکشد و توانم زیاد میشود، البته سعی میکنم زیاد حساسیتها را بالا نبرم.
* شما که کلکسیونی از افتخارات ملی و باشگاهی را در کارنامه داری، چگونه انگیزه خود را برای بازی با تیمهای نه چندان مطرح لیگ حفظ میکنی؟
- ورزش برای من تعریف خاصی دارد. حتی حاضر نمی شوم بازیکنی که خیلی ضعیفتر از من است بخواهد عرض اندام کند. چه برسد به بازیکن موثری که با او رقابت داشته باشم. شرایط لیگ ایران خیلی متفاوت شده است. من 10 سال قبل هم در لیگ والیبال بازی میکردم. آن زمان صنام و پیکان قدرتهای مطلق لیگ بودند. در نیم فصل اول بازی آنها صدرنشین لیگ را مشخص میکرد و نیم فصل دوم هم یک بار دیگر مقابل هم به میدان میرفتند تا قهرمان لیگ مشخص شود. شاید آن زمان مثل حالا بازیکن سطح بالا زیاد نبودند. اما حالا حتی نمی توانید از قبل تعیین کنید که در بندرعباس بازی را میبرید. ما با کاله در بندرعباس باختیم و در آمل با سختی سه بر دو این تیم را شکست دادیم. یعنی تیمی مثل بندرعباس که خیلی هم بازیکن اسم و رسم دار ندارد، میتواند کاله را با آن همه ستاره شکست دهد. تیم پیشگامان و ارومیه با آن همه سرمایهگذاری حتی به نیمه نهایی هم نرفتند. خب جذابیت لیگ بالا میرود و فشار و حساسیت هم بر کار بازیکنان بیشتر میشود. البته کاله یک مدیرعامل بسیار خوب دارد. بارها از او تشکر کردهام، اما باز هم کم است. او واقعا در ورزش ایران یک آدم نمونه است. او اصلا روی بازیکنان فشار نمیآورد، ولی از سوی تماشاگران و هواداران خیلی تحت فشار بودیم. شاید باور نکنید سه باخت پشت سر هم داشتیم و نزدیک به یک ماه نتوانستهام بروم و در آمل خرید کنم. میترسیدم بروم و چشم در چشم مردم بیاندازم.