پرده اول؛ آغاز نبرد
اولین پرده درگیری ها فوتبالی آرژانتین و انگلیس از سال 1966 و جو سازی انگلیسی ها آغاز شد. بعد از پایان مرحله گروهی جام جهانی و مشخص شدن مسابقه مرحله 1/4 نهایی بین انگلیس و آرژانتین رسانه های بریتانیا شروع به جو سازی کردند و با آوردن مثال از جام های جهانی قبل یادآور می شدند که آرژانتینی ها بسیار خشن بازی می کنند. اما عجیب ترین انتخاب، انتخاب یک داور آلمانی برای قضاوت این بازی و یک داور انگلیسی برای قضاوت دیدار بین آلمان و اروگوئه بود. بازیکنان آلبی سلسته علیرغم اعتراض به این انتخاب وارد زمین بازی شدند و مقابل سه شیرها صف آرایی کردند.
بر خلاف تصور، آرژانتینی ها بازی را آرام و بدون خشونت آغاز کردند ولی به یک باره تمام جریان بازی عوض شد. بعد از خطا و اخطار گرفتن یکی از بازیکنان آرژانتین کاپیتان این تیم برای یک اعتراض ساده نزد داور رفت ولی داور به صورت غیر منتظره وعجیبی کارت زرد دوم را به وی داد و او را از زمین بازی اخراج کرد. بازی به جنجال کشیده شد و بیش از 10 دقیقه طول کشید تا آنتونیو راتین زمین بازی را ترک کند و در نهایت این انگلیس بود که با گل مشکوک به آفساید جف هرست آرژانتین را شکست داد و دلیل اخراج کاپیتان آرژانتین برای همیشه یک معما باقی ماند. برخی حتی گفتند داور آلمانی به دلیل اینکه از نگاه راتین به خودش خوشش نیامده بود او را اخراج کرد.
حواشی بعد از بازی بیشتر بود، کاپیتان تیم ملی آرژانتین در مورد اخراجش گفت:
داور به تیم ما اخطار می داد . گویی انگلیسی ها فرشته بودند و ما دیو. او با من به زبان آلمانی حرف زد، بی آنکه یک کلمه اش را بفهمم و سپس مرا اخراج کرد. حق این است انگلیسی ها مجسمه کرتلین، داور آلمانی را از طلا بسازند و کنار مجسمه دریادار نلسان در میدان ترافالگار نصب کنند. تاکنون هیچ آلمانی اصیلی آن قدر که کرتلین به انگلیسی ها خدمت کرده به دنیا نیامده است.
از طرفی دیگر الف رمزی سرمربی انگلیس به بازیکنانش اجازه نداد پیراهن های خود را با آرژانتینی ها عوض کند و پس از بازی مردم آمریکای جنوبی را «حیوان» خواند تا به شدت مورد غضب آرژانتینی ها قرار گیرد. این برخورد انگلیسی ها زخمی عمیق بر پیکر مردم فوتبال دوست آرژانتین وارد آورد تا دشمنی این دو کشور در زمین وارد مرحله ای جدید شود.
البته حوداث این جام برای آمریکایی ها پایان نداشت. بعد از اخراج در بازی انگلیس - آرژانتین، بازی اروگوئه و آلمان نیز حوادث عجیبی داشت، در این بازی داور انگلیسی دو تن از بازیکنان اروگوئه را اخراج کرد تا ژرمن ها 4-0 پیروز شوند و برای اولین بار در تاریخ هیچ تیمی از آمریکای لاتین به نیمه نهایی جام جهانی راه پیدا نکند. بعد از آن نیز انگلیس با گلی که هیچگاه معلوم نشد توپ از خط رد کرده بود یا نه، اولین و تنها قهرمان تاریخ فوتبال ملی اش را بدست آورد. نطق گوینده رادیو آرژانتینی در گزارش رادیویی نشان از عمیق شدن رابطه خصمانه اروپا و آمریکای جنوبی دارد:
هم وطنان اینجا در انگلیس با تمام قوا کوشش می کنند فوتبال آمریکای جنوبی از مسابقات بیرون رانده شود. چیزی که تعجب آور نیست، اروپایی ها در مواقع لازم به داد هم می رسند. یک داور آلمانی، یک بازیکن آرژانتینی را در مسابقه با آرژانتین بیرون کرد، و یک داور انگلیسی، دو بازیکن اروگوئه ای را برابر آلمان اخراج کرد. هم وطنان به این می گویند معامله پایاپای. وقتی مسابقات جام جهانی در آمریکای جنوبی برگزار شد، به اروپایی ها رحم نکنید، چرا که آن ها به ما رحم نکردند.
حوادث این جام جهانی به حدی بود که اعتراض شدید کشور های آمریکای لاتین را به دنبال داشت. آن ها از این دوره به عنوان یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ جام جهانی یاد می کنند و باور دارند که داوری های این دوره بدترین قضاوت های تاریخ فوتبال به شمار می روند. این دوره به دلیل مصادف شدن با ریاست استنلی راس انگلیسی در فیفا موجب شد اینگونه قضاوت ها به نفوذ زیاد اروپایی ها و انگلیسی ها بر روی فیفا ربط داده شود، تا اینکه در سال 1974 ژائو هاولانژ برزیلی رئیس این نهاد شد تا به قائله خاتمه دهد.
پرده دوم؛ جنگ در فالکلند
برخی باور دارند فوتبال مسئله مرگ و زندگی است. این نگاه من را ناامید می کند. می توانم به شما اطمینان دهم که فوتبال فراتر از این حرف ها است.
این جمله را بیل شنکلی، مربی فوتبال لیورپول در دهه 60 و 70 به زبان آورد تا اهمیت فوتبال بین اقشار مختلف مردم را نشان دهد. هر کس بگوید این جمله اشتباه است قطعا یک طرفدار ساده فوتبال است زیرا با کمی مرور در تاریخ می توان دریافت فوتبال برای مردم یک کشور می تواند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار باشد. هیچگاه فوتبال از سیاست جدا نبوده و نیست. در نزدیک ترین نمونه آن می توانید به اتفاقات اخیر فیفا و درخواست انگلیس و آمریکا از FBI برای بررسی میزبانی روسیه و قطر رجوع کنید.
در اصل یکی از دلایلی که انگلیسی ها را مجبور به عضویت در فیفا کرد همین بود، زیرا انگلیسی ها باور داشتند فوتبال باشگاهی آن ها مهم تر از فوتبال ملی است ولی بعد از مدتی دریافتند که فوتبال ملی فراتر از کل کل بین دو باشگاه است زیرا می تواند حتی روی فرهنگ و سیاست یک کشور هم تاثیر بگذارد.
فوتبال و سیاست در آرژانتین از زمان های قدیم به طرز جدانشدنی به هم گره خورده اند و بعضی باور دارند بعد از رئیس جمهور و رئیس مجلس، سومین قدرت سیاسی این کشور رئیس اتحادیه فوتبال آن است. فوتبال جزئی از سیاست، فرهنگ، سنت و رسوم مردم این سرزمین به شمار می رود.
در سال 1982 که مشکلات اقتصادی از یک سو و از سوی دیگر فشار دیکتاتوری ژنرال لئوپولد گالتیری بر مردم آرژانتین فشار می آورد، این حاکم مستبد برای جریحه دار کردن حس وطن پرستی ملت آرژانیتن و اتحاد در کشور و همچنین برای فراموش کردن مشکلات اقتصادی، با ادعای اینکه جزایر فالکلند جزئی از میراث استعمار اسپانیا بر آن هاست، به این جزیره حمله کرد و آن را اشغال نمود. این در حالی بود که توقع نداشت ناوگان رزمی انگلیس برای باز پس گیری آن بیش از 12000 کیلومتر طی کند ولی جواب مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت انگلیس بسیار واضح بود. انگلیس به آرژانتین اعلان جنگ کرد و مردم احساساتی و وطن پرستی آن، حتی مخالفان رژیم برای جنگ آماده شدند. علیرغم اعتراض کشورهای آمریکای لاتین به لشکر کشی انگلیس و حمایت از آرژانتین، دو کشور وارد جنگی سخت شدند.
با وجود اینکه ارتش آرژانتین از لحاظ هوایی برتری مطلق داشت ولی تاچر و فرماندهان نظامی انگلیس توانستند با مدیریت جنگ و قدرت برتر بر روی دریا، ضربه سختی به آرژانتین بزنند و در 74 روز توانستند جنگ را به سود خود به پایان رسانند. گفته می شود در این جنگ بیش از 700 نفر از آرژانتینی ها و بیش از 200 نفر از انگلیسی ها کشته شدند و حدود 11 هزار آرژانتینی نیز به اسارت درآمدند.
گرچه این جنگ، بازی قدرت دو سیاستمدار بود ولی عملا این آرژانتینی ها بودند که در عرصه سیاسی و جنگی مقابل انگلیسی ها تحقیر شده بودند و مردم وطن پرستی مثل آن ها که از دیرباز این جزیره را مال خود می دانستند کینه ای سخت از انگلیسی ها به دل گرفتند. اقدامات تاچر بعد از جنگ و فشار آوردن به کشورهای اروپایی برای تحریم اقتصادی آرژانتین مشکلات مردم این کشور را بیشتر کرد تا کینه توزی آن ها بیشتر شود.
پرده سوم؛ نبرد در آزتک
برآیند اتفاقات 20 سال اخیر به آزتک و بازی مرحله 1/4 نهایی جام جهانی 1986 ختم شده بود. رسانه ها روی آن لقب «جنگ فالکلند 2» را گذاشته بودند و همه از رویارویی های آن صحبت می کردند. نفرت دو ملت روی سکوها کاملا هویدا بود و مکزیکی ها برای تامین امنیت این بازی تدابیر زیادی تدارک دیده بودند. گفته می شود انگلیسی ها برای تحریک هواداران تیم مقابل کاریکاتورها و پلاکاردهایی آورده بودند که به تمسخر شکست آن ها در بازی سال 66 و جنگ فالکلند پرداخته بود.
بازی آغاز شد و مردم آرژانیتن با یک بغض چندین ساله منتظر بودند تا 11 نماینده آن ها درون زمین انتقام بگیرند. مارادونا ناجی ملت شد، گل اول را با دست وارد دروازه پیتر شیلتون کرد و گل دوم را نیز بعد از دریبل زدن هفت انگلیسی و زدن بهترین گل تاریخ جام جهانی جشن گرفت. گل لینکر نیز کافی نبود تا سه شیرها از شکست فرار کنند و سوت پایان بازی موجب شد بغض میلیون ها انسان در آرژانتین بترکد و سرانجام آلبی سلسته بعد پیروزی مقابل بلژیک و آلمان غربی، با کاپیتانی مارادونا برای دومین بار قهرمان جهان شود.
انگلیسی ها کم نیاورند و با جو رسانه ای پیروزی آرژانتین را مخدوش کردند و آن را یک تقلب بزرگ خواندند. مارادونا با جمله ای تاریخی جواب آن ها را داد:
آن گل با دست خدا زده شد
دست خدا بهانه ای بود برای فریاد شوق یک ملت، ملیتی که 20 سال غرور ملی آن ها مخدوش شده بود و دنبال فرصتی بودند تا انتقام این سال ها را بگیرند، دست خدا برای بعضی ممکن است یک "سوءتفاهم" باشد ولی برای یک ملت مقدس است. برای مردم سرزمینی که فوتبال برای آن ها واقعا حکم مرگ و زندگی را دارد، برای مردمی که گمان می کنند که در سال 1966 حق آن ها باطل شده است و در سال 1982 در جنگ مستقیم مقابل آن ها تحقیر شده اند فرقی ندارد گل چگونه زده شده است، آن ها می خواهند جشن بگیرند.
از نظر یک بیننده بی طرف شاید گل با دست مارادونا جلوه خوشی نداشته باشد ولی مارادونا و مردم آرژانتین مسئول اشتباه داور نیستند که سیبل قرار بگیرند و قهرمانی آن ها زیر سوال رود و یا برخی بزرگی دُن دیگو را انکار کنند. کسی که در دل فوتبال است شیرینی پیروزی ها اینچنینی و تلخی این شکست ها برای حریف را کاملا درک می کند. برای مردمی که عاشق کشور خود هستند گل با دست مارادونا جواب بی عدالتی 66 و گلی که مارادونا با تحقیر هفت بازیکن انگلیس به ثمر رساند تلافی تحقیرهای بعد از جنگ فالکلند بود.
مارادونا در همان سرزمین بزرگ شده بود، با همان کینه و با همان انگیزه، چه زمانی که روی گل اول با دست به توپ ضربه زد و چه زمانی که یازده ضربه به توپ زد تا گل دوم رو به ثمر برساند، می دانست که چشمان چند ده میلیون نفر به دنبال او است تا بغض 20 ساله خود را بشکنند و به تلافی 20 سالی که کنایه شنیده اند شادی کنند. دیگو وقتی گلن هادل، پیتر رید، کنی سانسوم، تری بوچر، تری فنویک و پیتر شیلتون را در زمین به خاک می زد به جنگی فکر می کرد که کشورش در همه جوانب تحقیر شد و او می خواست در میدانی دیگر طعم تحقیر را به انگلیسی ها بچشاند.
صحبت از تقلب بی معنی است. داور سهواً به هر دلیلی و یا حتی با زرنگی مارادونا صحنه را ندید، آیا مارادونا باید توپ را به داور می داد و می گفت توپ را با دست زده ام و دل مردم کشورش را می شکاند؟ آیا نویر که در سال 2010 وقتی توپ از خط دروازه اش رد کرد باید به داور می گفت گل صحیح است؟ آیا انگلیس که در سال 1966 با بحث برانگیزترین قضاوت تاریخ قهرمان شد باید قهرمانی را قبول نمی کرد؟ آیا سیمئونه و رونالدو بعد از مجادله با بکهام و رونی در جام های جهانی 98 و 2006 باید نزد داور می رفتند و ابراز پشیمانی می کردند؟ چرا اوون در سال 2002 آن دایو معروف را انجام داد و آرزوی یکی از بهترین آرژانتین های تاریخ را نابود کرد؟ آیا وقتی انگلیسی ها حرکت مارادونا را "تقلب" می دانند، آرژانتینی ها حق ندارند پیروزی سال 66 انگلیس را "تقلب" و تبانی با فیفا بدانند؟
هزار سوال و جواب در این بین مطرح است ولی یک جواب کلی است: « داور اشتباه کرده است و این جزئی از فوتبال است »
یک اشتباه داور در فوتبال برای یک ملت مقدس است و پیام آور شادی و برای یک کشور دیگر حکمی معکوس دارد. از این دست اتفاقات بارها در فوتبال رخ داده ولی گل با دست مارادونا به دلایل زیادی ماندگار شده است. دوست داشته باشید یا نه، این گل برای آرژانتینی ها تقدس دارد و جز فرهنگ آن ها شده است، گل زدن داماد با دست در جشن عروسی نشان دهنده تاثیر فوتبال بر فرهنگ یک ملت است و اینکه این کشور با "دست خدا" حق خود را گرفت، این دست برای آن ها می تواند دست خدای فوتبالی آن ها باشد.
با صحبت کردن از تقلب مارادونا نمی توان کسی را وادار کرد از او متنفر شود و یا با تعریف از دست خدا نمی توان کسی را وادار کرد که او را دوست داشته باشد، در این بین فقط حرف های بیهوده زده می شود که برای اثبات آن باید دوباره فوتبال را تکرار کرد، ولی اگر بنا بر تکرار بازی 86 باشد، بازی های بسیاری، از جمله بازی 66 انگلیس - آرژانتین نیز باید تکرار شود. فوتبال با این اتفاقات جذاب است، با این تفاوت ها.
دیگو به این فکر نمی کرد که گل را چگونه بزند، به این فکر می کرد چطور مردمی که عاشقش بودند، و عاشقشان بود را خوشحال کند حتی اگر به قیمت این باشید برخی ها به او لقب "متقلب" دهند. او قهرمان ملی است و کسی است که آرزوی یک ملت را برآورده کرده است، هیچگاه نخواست ابر قهرمان داستان فوتبال شود، برای او همین که مادران کشورش قصه های افسانه ای از او برای فرزندانشان می گوید کافی است. او مثل جوکِر داستان شوالیه تاریکی نولان است، شخصیت بدِ تقلب کارِ دوست داشتنیِ نبرد آزتک.
اشتباه از ماردونا سر زده است ولی اشتباه اصلی را داور بازی انجام داد که آن صحنه را ندید. اصلا شاید توپ اتفاقی به دست دیگو اصابت کرده بود، شاید واقعا بی اختیار مارادونا با دست به توپ ضربه زد و واقعا معجزه خدا برای جبران اتفاقات 66 بود. اشتباه اصلی را داور مرتکب شد که گل را قبول اعلام کرد. برای کسانی که خرافاتی هستند چندین دست خدا روی صحنه گل وجود داشت، دستی که مارادونا را کمک کرد آنقدر از زمین بپرد، دستی که مانع پرواز شیلتون شد، دستی که دست مارادونا را بالا برد و دستی که چشمان داور را گرفت تا معجزه رقم بخورد.
وقتی به آرژانتین پا می گذارید افسانه هایی از مارادونا و معجزه دست خدا می شنوید. او اگر متقلب باشد، قاچاقچی باشد، در دام اعتیاد افتاده باشد و افسردگی هم گرفته باشد، برای بسیاری خدای فوتبال است، و دستی که آن توپ را وارد دروازه پیتر شیلتون کرد دست خدا؛ چه دوست داشته باشید، چه نداشته باشید.
■ صحبت های کاپیتان آرژانتین پس از بازی سال 66 و نطق گوینده رادیو برگرفته از کتاب "روزی روزگاری فوتبال" نوشته دکتر حمیدرضا صدر می باشد.
■ در بررسی هایی که در استودیو های مدرن ویدیویی انجام گرفت، مشخص شد بر روی صحنه گل سوم انگلیس مقابل آلمان در فینال 1966 هیچگاه توپ به صورت کامل از خط دروازه عبور نکرده بود. این بررسی را دانشگاه های آکسفورد و امپریال کالج لندن نیز تایید کردند.
نوشته های مرتبط:
خدا تقلب نمی کند؛ برای سوء تفاهمی تحت عنوان «دست خدا»
آن ها خدایی جز دیگو ندارند