میشمارم بارها تا یکصد و هفتاد و پنج
مینویسم آب،دریا،یکصد و هفتاد و پنج
خاطر خود را تسلی میدهم با مشق عشق
من شدم مجنون و لیلا،یکصد و هفتاد و پنج
عشق،جان تازه ای بگرفته است این روزها
میکند کار مسیحا،یکصد و هفتاد و پنج
رازهای سر به مُهری دارد از آن سالها
تا ابد ماند معما،یکصد و هفتاد و پنج
در توسل جلوه پنج است و هشت و چارده
وا کند صدها گره را،یکصد و هفتاد و پنج
یا نبی،یا فاطمه،یا مرتضی و یا حسن
یا حسین و یا رضا،«یا یکصد و هفتاد و پنج»
گر محرم زنده باشم مینویسم گوشه ی
بیرق مشکی سقا یکصد و هفتاد و پنج
هم در آنجا یکصد و هفتاد و پنج آیه،ردیف
هم ردیف شعرم اینجا یکصد و هفتاد و پنج...