گاهی همه دارند فیلم بازی می کنند برایت و تو تنها بازیچه دستانشان هستی ...
و تو نادانسته آنقدر در حسشان فرو می روی که دیگر تفکیک مرزها هم ممکن نیست ...
داستان دیروز تراختور تنها یک بازی بود ... یک سکانس از فیلمی به یادماندنی ...
راستش چیزی در مایه های بازی در بازی ... نقش در نقش ... با هنرمندی کسانی که تا دیروز حتی نامهایشان را هم نمی دانستیم ...
آنان آنقدر خوب نقش بازی کردند تا در نهایت باور کردیم مقصر اصلی خودمان بودیم ...
مقصر اصلی دروازه بان بود ... پسر تونی بود ...گوبنده ورزشگاه بود ... هافبک اخراجیمان بود ... سرمربیمان بود ... مدیر عاملمان بود ... تک تک بازیکنانمان بودند ... و در نهایت خودمان بودیم ... خود خود ما.
زیاد هم سخت نبود ...
در فیلمها خیلی ساده می توان جای شخصیتها را عوض کرد ...
و آنها زیرکانه در تمامی سکانسهایی که در دست داشتند اینکار را کردند تا ما خامشان شویم ...
یکبار دیگر به دقت به همه کلیپهای درز کرده نگاه کنید ... حرفهای مسئولین فوتبال استانی و مدیران فدراسیون را بررسی کنید ...
همه سعی داشتند افکار را از رخداد اصلی دور کنند و واقعیتها را زیر سایه آن 10 دقیقه ساختگی، پنهان نمایند ...
حادثه ای که می توانستند انگشت اتهام را تا مدتها به سوی هر کسی که دلشان می خواهد بگیرند ... تا آبها از آسیاب بیافتد ...
گاهی تصاویر زنده هم واقعیتها را نشان نمی دهند ... چه برسد به آدمها و حرفهایشان ...