در روزهای اخیر پس از حذف تیم ملی فوتبال کشورمان از رقابت های جام ملت های آسیا، بر خلاف دیگر ناکامی های فوتبالی، مردم و رسانه ها به شکل گسترده ای به حمایت از کارلوس کی روش پرداختند.
موج حمایت از کی روش به اندازه ای نیرومند بود که حتی رسانه ملی را هم با خود برد و قریب به اتفاق مجریان و برنامه سازان به شکلی کاملا آشکار به پشتیبانی از مربی پرتغالی پرداختند. تقریبا در همه برنامه های ورزشی صداوسیما، موافقان کی روش در قامت مصلحانی دوراندیش نشان داده شده اند و این در حالی است که منتقدان مربی گران قیمت پرتغالی، به شکل کوته نگرانی دلبسته به نتایج مقطعی و زودگذر توصیف شده اند.
در این میان البته اکثر مربیان فوتبال کشور و حتی کارشناسان شناخته شده به انتقاد از عملکر کی روش پرداختند و در مقابل او ایستادند اما سرنوشت آنها قابل پیش بینی بود؛ رسانه های پرتعداد حامی کی روش – تقریبا همه رسانه های ورزشی(!) – منتقدان کی روش را یکی پس از دیگری از دم تیغ گذراندند تا جایی که حتی نیازی به واکنش خود کی روش نبود هرچند او ترجیح داده استف خود راسا وارد عمل شود.
حمایت از مربی تیم بازنده البته در کشور ما بی سابقه نیست؛ مهم ترین مثال آن هم به سال 2002 و مربیگری میروسلاو بلاژویچ در تیم ملی بازمیگردد که پس از ناکامی در صعود به جام جهانی کره و ژاپن، حامیان فراوانی در آن روزها داشت. نظرسنجی های مختلف، حمایت 80 تا 85 درصدی مردم از بلاژویچ را نشان می داد که خواهان تمدید قرارداد او بودند.
جالب اینجاست که بلاژویچ دست کم یک منتقد سرسخت در یکی از روزنامه های منتفذ ورزشی کشور – مرحوم ناصر احمدپور – داشت و کی روش همان یک منتقد جدی را هم – البته در بین رسانه ها – ندارد و آمار حمایت مردمی از او به گواه برنامه نود، به 88 درصد رسیده است.
با این وجود، تیم های بلاژویچ و کی روش تفاوت های فاحشی در نحوه بازی داشتند. تیم بلاژویچ تیمی کاملا هجومی بود که صرفا به دلیل یک باخت پرحاشیه مقابل بحرین – همان بازی تاریخی که شایعات فراوانی درباره اش وجود دارد و پس از آن دو بازیکن از تیم ملی اخراج شدند – از صعود بازماند و حتی در بازی های پلی آف نیز تیم ملی ایرلند را پس از آنکه هلند و پرتغال و آلمان موفق به شکست دادنش نشده بودند، در تهران شکست داد.
بر خلاف تیم 2002، تیم کی روش یک تیم کاملا دفاعی است که مقابل بحرین و آرژانیتن تقریبا به یک شکل بازی می کند. به اعتقاد منتقدان، تیم ملی در زمان کی روش، تبدیل به تیمی ترسو شده که جرات دومهاجمه بازی کردن در مقابل ضعیف ترین تیم های آسیایی را هم ندارد.
اگر با کمی فاصله گرفتن از جزییات و حواشی، از بالا نگاهی به عملکرد کی روش بیندازیم شاید بتوان کارنامه او را به شکل زیر خلاصه کرد: حضور در ایران در سال 2011؛ صعود به جام جهانی و عملکرد معمولی – از نظر نتیجه گیری – در جام. صعود از دور گروهی جام ملتها و شکست مقابل ضعیف ترین تیم حاضر در مرحله یک چهارم نهایی یعنی عراق.
این کارنامه، بی اغراق توسط هر مربی ایرانی دیگری هم قابل دستیابی بود؛ با این وجود کی روش در هر دو مقطع بعد از جام جهانی و بعد از جام ملتها به شکل یک قهرمان مورد استقبال قرار گرفته است.
مسئله وقتی جالب تر می شود که بدانیم قرارداد فدراسیون با او، کیروش را در زمره گران ترین مربیان فعلی فوتبال جهان در رده ملی قرار داده است. این قرارداد البته رگه هایی از ترکمنچای را نیز در خود دارد؛ چنانکه فسخ آن، زیان میلیاردی عجیبی را روی دست فدراسیون خواهد گذاشت.
با این همه، حمایت از کی روش این روزها نه تنها در کشور اپیدمی شده، بلکه حمله به منتقدان مربی پرتغالی نیز کم کم به سنت حسنه تبدیل شده است! سنتی که یادآور یک پدیده اجتماعی است که اخیرا بازتاب زیادی در محافل رسانه ای کشور داشت؛ به بیان دیگر، حمایت مردمی و رسانه ای از کی روش بی شباهت به استقبال بی نظیر مردمی از مرحوم مرتضی پاشایی نیست.
اشتراکات زیادی میان این دو پدیده یافت می شود اما دو اشتراک واضح آنها، یکی حمله به منتقدان و دیگری مخالفت متخصصان با واکنش های احساساتی است.
در ماجرای فوت مرحوم مرتضی پاشایی، افرادی صرفا به این دلیل که پیام تسلیت نفرستاده بودند، مورد هجمه هواداران قدیمی و یک شبه پاشایی قرار گرفتند و در این سو، هر کارشناس فوتبالی، با کوچکترین انتقاد از روش بازی تیم ملی یا کی روش، از حملات هواداران پرشمار او در امان نبوده است.
در موضوع مرحوم پاشایی، بسیاری از جامعه شناسان از واکنش های مردمی به این موضوع تعابیر منفی داشتند و در واقع با آن موافق نبودند؛ در جریان حمایت از کی روش نیز بیشتر مربیان مطرح فوتبال کشور با روش بازی تیم ملی مخالفت کرده اند.
جالب اینجاست که بهره برداری از هر دو پدیده نیز توسط برخی فرصت طلبان عرصه سیاست و ورزشدر حال انجام است؛ بسیاری از اصلاح طلبان مدت هاست تلاش کرده اند تا واکنش مردم به فوت مرحوم پاشایی را – با کمی پیچاندن لقمه دور سر خود – با درخواست های آشوبگران در فتنه 88 مقایسه کنند(!) و در ماجرای کی روش نیز، بسیاری از ورزشی ها، شمشیر را از رو بستهاند تا به هر ترتیب ممکن، نتیجه نگرفتن تیم ملی را صرفا به زیرساخت های فوتبال و نیز دانش مربیان ایرانی نسبت دهند. آیا در مورد حمایت از کی روش نیز بیش از حد "جوگیر" شده ایم؟