١- هازارد؛ یک سر و گردن بالاتر از بقیه — دوباره
او — دوباره — قفل بازی را شکست
اگر تیمی میخواهد چلسی را در مسیر قهرمانی لیگ برتر شکست دهد، مسیری طولانیتر از گل 59 متری چارلی آدام در پیش دارد، چرا که مردان ژوزه مورینیو با غلبه بر یک چنین گلی توانستند با نتیجه 1-2 از پس استوک برآیند.
شاید چلسی مجبور شود طی هفتههای آتی عزم بیشتری از خود نشان دهد؛ زیرا دیگو کوستا پس از 10 دقیقه حضور تعویضی در زمین، مجدداً از ناحیه همسترینگ مصدوم شده و از بازی خارج شد. بیشک وضعیت کوستا خوب نبود، چرا که برای ترک زمین به کمک نیاز پیدا کرد.
اما در مورد چلسی باید گفت که آنها خوب بودند. پس از خطای پنالتی بر روی سسک فابرگاس، ادن هازارد به زیبایی با فریب آسمیر بگوویچ در دقیقه 38 اولین گل آبیها را به ثمر رساند. به نظر میرسید که چلسی در حال کسب یک برد دیگر است تا اینکه چارلی آدام کلید شلیک یک موشک را فشار داده و از فاصله 59 متری دروازه تیبو کورتوا را باز کرد. میتوان این ضربه را یکی از گلهای دهه دانست.
نه چلسی میتوانست با یک چنین گلی مقابله کند و نه کسی را یارای ایستادن در مقابل هازارد بود. او — دوباره — قفل بازی را شکست. وی با بهرهگیری از پاس ضعیف بگوویچ، به محوطه جریمه نفوذ کرد و با دادن پاس به لوئیک رمی، گل دوم چلسی را در دقیقه 62 ساخت تا آبیها سه امتیاز دیگر بگیرند.
این برد به هیچ وجه آسان نبود ولی اکنون میتوان گفت که چلسی راه دشواری در پیش ندارد و از تعقیبکنندگان خود یک قدم پیشتر باقی ماند. آنها اکنون به خیلی بیشتر از غیبت کوستا برای گرفتن آبیها نیاز دارند.
٢- مصدومیت کوستا، سردردی ناخواسته
به نظر میرسد کوستا مدت زیادی مصدوم خواهد بود
ظرف یک دقیقه عذابآور، همه چیز برای کوستا تغییر کرد. مصدومیت او تأیید کرد که مورینیو در مورد مصدومیت بزرگ همسترینگ این مهاجم فیلم بازی نمیکرده و وقتی که تصمیم به جلوگیری از شرکت کردناش در بازیهای ملی میگرفته، کلکی در کار نبوده است.
اکنون به نظر میرسد کوستا مدت زیادی مصدوم خواهد بود. او پس از 10 دقیقه حضور در زمین، در دقیقه 55 از ناحیه همسترینگ احساس ناراحتی کرد و با چهرهای سرشار از درد بر روی زمین دراز کشید. این اتفاق مشابه پایان فصل پیشاش در اتلتیکو مادرید بود؛ هم از آنجایی که همین مصدومیت، پایانِ فصلی را که در آن قهرمان لا لیگا شده و به فینال لیگ قهرمانان رسید، خراب کرد و هم شیوهای که با آن زمین را ترک کرد.
وی در حالی که غبار غم بر صورتاش نشسته بود، با کمک دو تن از دکترهای باشگاه چلسی از زمین خارج شد. ضرر چلسی عمیقتر از غیبت کوستاست. او دقیقاً به این خاطر به اینجا آورده شد چون خط حمله فصل پیششان به هیچ وجه بُرّنده نبود و هنوز هم برای این تیمِ مورینیو یک مشکل محسوب میشود. آنها هنوز هم خلاقیت زیادی ندارند.
اسکار شدیداً از فرم خارج شده است و باید در نیمه اول گل میزد. افتادن اغراقآمیز سسک فابرگاس برای یک ضربه پنالتی توجیهشده، خلاقانهترین کاری بود که طی چند ماه اخیر انجام داده است و ویلیان اغلب به نظر بیشتر از آنکه خلاقیت نشان دهد، دوندگی و سختکوشی ارائه میدهد.
آنها شدیداً به هازارد متکی هستند و این حقیقت که مورینیو به نظر تک تک دستورات تاکتیکی تهاجمیاش را به هافبک بلژیکیاش میداد، دلالت بر همین وابستگی داشت. بنابراین، تعجبآور نیست که او گل کلیدی را به یکی دیگر از مهاجمان هدیه داد. وی که پیش از این در زدن ضربه پنالتی، بگوویچ را فریب داده بود، از پاس ضعیف این دروازهبان استفاده کرد، به محوطه یورش برد و پاسی به رمی داد تا گلی ساده بزند.
البته باید از مهاجم فرانسوی آبیها نیز ستایش کنیم که با یک حرکت درست دیگر، خودش را آماده دریافت توپ و زدن گل کرد و در غیبت کوستا آمار گلزنی چشمگیری داشته است. به نظر میرسد که باید این روند را حفظ کند.
٣- سر تعظیم در برابر چارلی فرود آورید!
آنچه بحثناپذیر است، خوبی بیش از حد این گل بود
یک توپ هوایی دیگر از استوک، همانطور که از این تیم انتظار داریم. اما نتیجه، گلی فوق العاده بینظیر از آدام بود، که اصلاً از او انتظارش را نداریم.
وقتی که این هافبک در دقیقه 43 توپ را برداشت و از فاصلهای حدود 60 متری دروازه چلسی را باز کرد، به نظر نمیرسید که استوک شانسی برای بازگشت به بازی داشته باشد، چه برسد به گلزنی. تیم میزبان چند دقیقه قبل پیش افتاده بود و تا حدی در حال حمله و تلاش برای زدن گل بعدی بود که مدام بازیکنان بیشتری را به جلو میبرد، حتی کورتوا را.
آنها بهای این را پرداختند، اما به شیوهای که حتی مورینیو هم نمیتوانست تصورش را بکند. آدام قطعاً قبل از این ضربه، دید لازم را داشت. کورتوا از دروازهاش فاصله زیادی گرفته بود، این هافبک اسکاتلندی به روبهرو نگاه کرد، فکر کرد که ارزش امتحان کردن را دارد و پس از آن توپ را از فاصله 59 متری وارد دروازه دروازهبان بلژیکی آبیها کرد.
محاسبه عظمت این گل دشوار است. این ضربه از فاصله دورتری نسبت به گل مشهور دیوید بکام در فصل 97-1996 زده شد و میتوان مدعی شد که به خاطر نوع قوس توپ، کیفیتی فراتر نیز داشت. بیشک در مورد این مسئله بحث خواهد شد اما آنچه بحثناپذیر است، خوبی بیش از حد این گل بود.
این گل یکی از لحظات برتر فصل خواهد بود و برای سالهای سال بازپخش خواهد شد. این همچنین تأکید میکند که چرا استوک برای سالهای سال در لیگ برتر خواهد بود. شاید استوک تیمی باشد که به شکلی عجیب حضورش را در زمین نشان میدهد، که همین مسئله موجب میشود از جایگاه راحتاش در جدول چشمپوشی شود.
علی رغم تمامی آشوب پیراموناش، استوک آنجاست، با همان استحکام همیشگی نشسته، هرگز در خطر به دردسر افتادن نیست و بسیاری مواقع برای بالاسریهای خود دردسر درست میکند. این شنبه صحت این گفته را نشان داد، چرا که آنها برای مدتهای مدیدی چلسی را سرخورده کردند.
در حالی که وضعیت آنها در لیگ برترِ مدرن ممکن است به برزخ شباهت داشته باشد — که هر فصل در اواسط جدول به کارشان پایان میدهند — نباید از ارزش و دشواری کارشان چشمپوشی شود. آنها به حق یکی از بهترین سازماندهیها و مدیریتها را در بین تیمهای لیگ دارند.
اگرچه در این بازی امتیازی در زمین به دست نیامد، ولی میتوان گفت که حرفی ثابت شد.